بسم الله الرحمن الرحيم

جناب مولوی عبدالحمید؛

با عرض سلام و آرزوی توفیق الاهی.

چنان که در رسانه ها منعکس گردید، جنابعالی بعد از پخش مصاحبه جناب دکتر عصام العماد با شبکه سوم صدا و سیما در برنامه ماه عسل، نکاتی در بیانات نماز جمعه، مطرح نمودید که نیازمند توضیحاتی برای روشن گردیدن جنابعالی و افکار عمومی داشت. با همین انگیزه دفتر نشر آثار دکتر عصام العماد تصمیم گرفت تا بنا به وظیفه قرآنی «تذکر» (فذکر إنّ الذکری تنفع المومنین) این نامه را خدمت شما ارسال نماید، باشد تا دقت و بررسی بیشتری در مواضعتان نسبت به برادران دیگر مذاهب به عمل آورده تا خدای ناکرده موجبات بی اعتمادی به گفته های جنابعالی در شنوندگان فراهم نگردد.

1. جنابعالی در خطبه های نماز جمعه فرموده بودید: «شبکه سوم سیما با فردی مصاحبه ای انجام داده است که ادعا کرده قبلا سنی بوده و در حال حاضر شیعه شده است... این شخص هیچ گاه سنی نبوده بلکه من شنیده ام این فرد از برادران تشیع یمنی بوده است. پخش این گونه برنامه های ساختگی و جعلی از سوی برخی فیلمسازان که افراد شایسته ای نیستند، در کنال های مملکتی که در این سال از سوی رهبر انقلاب به عنوان سال اتحاد و انسجام اسلامی عنوان شده است و مجمع تقریب مذاهب به هدف وحدت و انسجام فرق اسلامی در آن قرار دارد، بسیار ناپسند و نابجاست».

متاسفانه جنابعالی با اکتفا به شنیده های خود و بدون انجام تحقیق لازم درباره زندگی و فعالیتهای جناب دکتر عصام العماد چنین موضعی را درباره ایشان اتخاذ کردید که لازم است به شکل گذرا به زندگی نامه ایشان اشاره گردد:

جناب دکتر عصام فرزند علامه علی یحیی العماد در سال 1968 میلادی در استان «إب»، روستای «الصبار»به دنیا آمد. روستای الصبار به پایتخت وهابیت در استان إب مشهور می باشد. ساکنان این استان از عقاید وهابیت تاثیر پذیرفته اند. خانواده ایشان خانواده ای است که تکثر مذهبی را پذیرفته است و تفاوت مذهبی در اعضای خانواده ایشان مشهود است. برخی افراد این خانواده معتقد به مذهب «زیدیه» صالحیه می باشند، برخی دیگر وهابی و برخی هم به تشیع دوازده امامی معتقد شده اند. این گروه از زیدیه(یعنی زیدیه صالحیه) از شیفتگان خلیفه اول و دوم وسوم هستند و حتی فتوا به تکفیر و قتل منتقدان خلفای سه گانه بعد از پیامبر می دهند. جنگهای مذهبی دو فرقه زیدیه جارودیه و زیدیه صالحیه به همین جهت بوده است. شیخ طوسی در کتاب «عده الاصول» در بخش ارث، زیدیه صالحیه را اساسا جزو اهل سنّت به حساب آورده است. از ابتدای ظهور وهابیت زیدیه صالحیه تحت تاثیر اندیشه های شیخ محمد عبدالوهاب قرار گرفته است. از جمله می توان از عالمان این فرقه به شخصیت شیخ «محمد اسماعیل امیر الصنعانی» اشاره کرد که کتاب «التزیه» او در مدارس وهابیت عربستان تدریس شده و شعری در مدح محمد بن عبدالوهاب دارد. همچنین می توان به یکی دیگر از شخصیتهای فرقه صالحیه را به نام علامه «محمد بن علی الشوکانی» اشاره نمود. او معاصر شیخ محمد بن عبدالوهاب بوده و از بنیانگذاران وهابیت در یمن به شمار می آید. بعد از مرگ محمد بن عبدالوهاب نیز مرثیه ای درباره او سروده است. کتابهای او نیز مانند «نیل الاوطار» در عربستان تدریس می شود. در نتیجه ارتباط فرقه صالحیه با وهابیت به دوران محمد بن عبدالوهاب بازگشت دارد. به همین جهت گرایش به وهابیت در خانواده العماد از بیش از 200 سال گذشته به وجود آمده بود. عموی ایشان شیخ «عبدالرحمن العماد» یکی از بزرگترین عالمان سلفی و وهابی کشور یمن است.




شیخ عبدالرحمن العماد




دکتر عصام العماد تحت تربیت عموی خویش شیخ عبدالرحمن العماد رشد کرد و افکار سلفیت و وهابیت را برگزید. به گفته جناب دکتر نخستین بار توسط شیخ عبدالرحمن با کتابهای ابن تیمیه به ویژه کتاب «منهاج السنه» آشنا گردید. شخصیتهایی مانند «دکتر عادل احمد العماد» (پسر عموی دکتر عصام) یکی از وهابیان معروف خانواده عماد است که چندی پیش نامه ای در مخالفت با دکتر عصام نگاشته و در این نامه از شیخ عثمان الخمیس حمایت کرده است. همچنین دکتر «بشری العماد» و دکتر«هدی العماد» دو نفر از خواهران وهابی مسلک جناب دکتر عصام هستند که در دانشکده های وهابی یمن تدریس دارند. چند ماه گذشته رسانه های وهابی یمن با پدر دکتر عصام مصاحبه ای را ترتیب داده بودند و به شکل گسترده این مصاحبه را نشر دادند. در این مصاحبه پدر ایشان از تحول فکری ایشان و فعالیتهایشان بعد از انتقال به مذهب شیعه دوازده امامی اظهار برائت کرده بود.

به علت تاثیر وهابیت در خانواده العماد در طول چند سال شیعه شدن دکتر عصام، تنها پنچ نفر از اعضای خانواده العماد شیعه شده اند که عبارتند از: برادرشان «حسن العماد» که هم اکنون در شهر قم مشغول به تحصیلات دینی می باشد. همچنین سه تن از خواهران دیگر ایشان نیز از وهابیت به مذهب شیعه دوازده امامی تحول فکری پیدا کرده اند. خواهر زاده ایشان نیز به نام «محمد طه الذاری» یکی از شیعیان دوازده امامی و جزو طلاب حوزه علمیه قم می باشد.

خانواده ایشان یکی از خانواده های ریشه دار یمنی و مشهور از نظر سیاسی و دینی می باشند و تحقیق و بررسی صحت و سقم مطالب مطرح شده درباره ایشان به آسانی امکان پذیر است.

قابل توضیح این که یمن هم مرز عربستان و در جنوب این کشور قرار دارد و همین عامل باعث شده که سالهای سال این کشور به مکانی برای تردد و اقامت مبلغان و عالمان وهابی تبدیل گردد. به علت همین فعالیتهای تبشیری، ترکیب اعتقادی این کشور(که شامل شیعیان زیدیه صالحیه و اهل سنّت شافعی بوده) تحت تاثیر فعالیتهای تبشیری وهابیت دگرگون شده است. به همین جهت جای تعجب نیست در خانواده ای زیدی صالحی یا شافعی تفکرات وهابیت مشاهده گردد.



اساتید وهابی دکتر عصام در یمن:

ایشان تحصیلات دینی خود را نزد عالمان وهابی یمن ادامه داد. در زیر به مهمترین اساتید شناخته شده وهابی ایشان اشاره می کنیم:

1. شیخ «محمد اسماعیل العمرانی» که رهبر علمی وهابیت در یمن به شمار می رود. اخیرا نیز در صحه گذاری به فشارها و قتل عامهایی که حکومت یمن در حق شیعیان این کشور به عمل آورده، فتوایی در وجوب کشتار شیعیان صادر نموده است که جناب دکتر عصام با حفظ رابطه شاگرد و استادی نامه ای در رد این فتوا نگاشته و از شیخ العمرانی جهت صدور این فتوا گله نموده است.

2. قاضی «احمد سلامه» یکی از مفتیان بزرگ وهابیت در یمن.

3. شیخ «عبدالرزاق الشاحذی» یکی دیگر از عالمان بزرگ وهابی یمن که از دنیا رفته است.

4. شرکت در جلسات عمومی شیخ «مقبل الوادعی». شیخ الوادعی یکی از وهابیان سرسخت در دشمنی با شیعه بود که کتاب «الحاد الخمینی فی ارض الحرمین» را نگاشته است.

بعد از استفاده علمی از عالمان وهابی یمن برای ادامه تحصیل به عربستان سفر نموده و در شهر ریاض پایتخت عربستان در دانشگاه «امام محمد سعود» در دانشکده اصول الدین بخش علوم حدیث به تحصیل مشغول می شود.

مدت اندکی نیز در درسهای شیخ «بن باز» مفتی سابق عربستان که دروسی را در اصول دین تدریس می کرد، شرکت نموده است.

ایشان در شهر ریاض در منطقه «الدرعیه» (پایتخت سابق شیخ محمد بن عبدالوهاب) سکونت داشته است.



فعالیتهای دینی و مذهبی دکتر عصام قبل از تشیع:

1. امامت جمعه و جماعت: ایشان نزدیک به چهار سال در یمن در مساجد «باب القاع»، «الاسطی»، «هایل سعید» و «الدعوه» نماز جمعه و جماعت اقامه کرده و در مسجد الدعوه کتاب «فقه السنه» نوشته شیخ «سید سابق» را تدریس می کرده است.

2. تحت تاثیر اندیشه های ابن تیمیه کتاب «الصله بین الاثنی عشریه و فرق الغلاه» را نوشت که این کتاب دارای دو بخش بوده: بخش نخست درباره مطاعن حضرت علی(ع) و بخش دوم علیه شیعیان نگاشته شده است. خوشبختانه قبل از انتشار کتاب ایشان به مذهب شیعه دوازده امامی گرویدند و این کتاب منتشر نگردید ولی نسخه خطی این کتاب هم اکنون موجود است.



2. جناب مولوی عبدالحمید، در بخش دیگری از سخنانتان آمده بود: «این فرد ادعا کرده که قبلا نسبت به حضرت علی کینه و بغض و عداوت داشته و در حال حاضر خود را بالای مناره ای مرتفع و دیگران را در زیر می بیند».

ما به پیوست نامه نسخه الکترونی(نسخه منتشر شده کتاب در بازار نایاب است و در دست چاپ مجدد می باشد) کتاب (المنهج الجدید و الصحیح فی الحوار مع الوهابیین) و همچنین کتاب (الوهابیه نقد من الداخل) را خدمت جنابعالی عرضه می کنیم تا از نزدیک با اندیشه ها و نوع نگاه این استاد آشنا شوید. ایشان نه تنها از موضع تکبر و خود پسندی به دیگر مذاهب نگاه نمی کنند بلکه یکی از عالمان معتقد به وحدت مذاهب اسلامی می باشند. ایشان نخستین شخصیت علمی هستند که ایده همبستگی و وحدت اسلامی میان وهابیت و شیعه دوازده امامی را در کتاب خود بر مبنایی عالمانه و نگاهی تاریخی و تحلیلی جامعه شناختی مطرح کرده اند و معتقدند باید با روشنگری وهابیت را از خلط تاریخی میان شیعه دوازده امامی و فرقه های غالی نجات داد. ایشان معتقد است فتواهای تکفیری وهابیت نسبت به شیعه دوازده امامی، به دلیل خلط میان منابع معرفتی، خواستگاه، نمادها و شخصیتهای شیعه دوازده امامی و فرق غالی پدید آمده است. بر همین مبنا هم بر جلد کتاب خود، در زیر عنوان اصلی نوشته (محاوله للتقریب بین الوهابیه و الاثنی عشریه)؛(تلاشی برای نزدیک نمودن وهابیت و شیعه دوازده امامی)

به بیان دیگر ایشان معتقدند حقیقت میراث اندیشه شیعی در محاقی از خلط با تفکر غلات، برای بسیاری از وهابیان پنهان شده است و همین سوء تفاهم تاریخی موجب ایجاد گسلهای خونین میان دو گرایش وهابیت و شیعه دوازده امامی گردیده است. ایشان به جد معتقد به تعمیم فعالیتهای تقریبی از شیعه و اهل سنت به وهابیت و تشیع است. علاوه بر این جناب دکتر عصام معتقدند جدایی و تفرقه وهابیت تنها با شیعیان نیست بلکه وهابیت از تمامی گروهها و مذاهب اهل سنّت نیز فاصله گرفته و آنان را نیز تکفیر می نماید و راه حلهایی برای ایجاد همبستگی میان اهل سنّت و وهابیت نیز ارایه داده است. در کتاب «نقد شیخ محمد بن عبدالوهاب از درون» به بیان فهرستی از 83 کتاب نوشته وهابیان پرداخته که با تعبیرات زننده ای از اهل قبله در دیگر مذاهب اسلامی یاد کرده اند که همگی بیانگر ضرورت ایجاد اصلاحات، روشنگری و تحولی حساب شده در اندیشه وهابیت نسبت به دیگر مسلمانان است.



دکتر عصام و جنبشهای اسلامی معاصر

جناب دکتر عصام نه تنها نگاه منفی به دیگر مذاهب اسلامی ندارد بلکه یکی از کارشناسان آشنا با جنبشهای اسلامی معاصر و علاقمندان به شخصیتهای پیشرو در جنبشها از تمامی مذاهب است.

دکتر عصام شیفته اندیشه ها و نگاشته های سید قطب است. بارها در نوشته ها، سخنرانی ها و مناظراتشان از ایشان به عنوان «شهید قرآن» نام برده و در کتاب «نقد شیخ محمد بن عبدالوهاب از درون» به تفصیل نشان داده که چگونه اندیشه های سید قطب باعث شده ایشان و تعداد زیادی از اندیشمندان وهابی از توحید محمد بن عبدالوهاب به توحید قرآنی تغییر نظر بدهند، و در این زمینه به دیدگاههای متفکرانی مانند «المسعری»، «سید قطب»، «سعید حوی»، «سعید بن مسفر» و ... اشاره می کند. ایشان بیان کرده دیدگاه های عدالت خواهانه سید قطب چگونه تحلیل سنّتی حاکم بر اندیشه وهابیت از تاریخ و فتنه های صدر اسلام را پشت سرگذاشته است و ....

جناب دکتر عصام یکی از شیفتگان اندیشه ها و نگاشته های علامه محمد غزالی مصری(معاصر) است و بارها دیدگاههای معتدل این اندیشمند معاصر را مطرح نموده و بیان می نماید چگونه این اندیشمند با تفکرات وهابیت مقابله علمی و منطقی نموده و از وهابیت به (العقل الصحراوی)(اندیشه بادیه نشین) تعبیر نموده است.

جناب دکتر عصام العماد با حرکتهای سیاسی جهان اسلام آشنا است و به دقت تحولات بیداری اسلامی را دنبال می نماید. به شکل نمونه می توان به سخنرانی ایشان در همایش «استراتژی تشیع در مقابله با تفرقه مذهبی» با عنوان «شیوه های وحدت گرا در میان اخوان المسلمین» اشاره کرد که در این سخنرانی به تفصیل به بیان دیدگاههای اخوان المسلمین در مبارزه با تکفیر شیعیان و کتابها و مقالات این گروه پرداخته است.

در حقیقت دکتر عصام العماد نمونه ای از جوانان روشنفکری است که بر مبنای امواج بیداری اسلامی در جهان اسلام از تفکر وهابیت سنّتی فاصله گرفتند و در گام بعد با پژوهش و تحقیق به تفکر اسلام انقلابی در خواستگاه شیعی آن را گزینش کرده اند.

قابل ذکر است مستند مطالب پیش گفته به زودی در سایت شخصی جناب دکتر عصام به نشانی www.esam-al-emad.com نمایش داده خواهد شد.



تحول مذهبی و انسجام اسلامی

معتقدیم وجود تفاوتهای مذهبی در جهان اسلام حقیقتی انکار ناپذیر است که نمی توان از آن چشم پوشید. مهم رسیدن به سطحی از بلوغ فکری و رشد فرهنگی است که باعث شود، همزیستی مسالمت آمیز را با مسلمانان اهل قبله از تمامی مذاهب و گرایشها، به عنوان وظیفه ای انسانی و اسلامی بپذیریم. مسلمانان در تمامی جهان اعم از شیعه و اهل سنت در ایران و عربستان و ... حقوق شهروندی یکدیگر را رعایت کنند، تکیه بر مشترکات و تعاون در بر و تقوا الگوی تعامل مذاهب با هم گردد، تلاش برای کنار گذشتن توهمات و نگاههای منفی به یکدیگر جای خود را به تعصبات کور و بی حاصل دهد و همگی آرمان مقابله با دشمن مشترک یعنی صهیونیسم و استکبار جهانی را واجبی همانند نماز روزه و حج و بلکه مهمتر از عبادات فردی بدانیم و به گونه ای به آن عمل کنیم که در برابر خدای متعال توان پاسخگویی داشته باشیم.

به دیدگاه ما تلاش برای شناخت حقیقت در اختلافهای مذهبی در سطح علمی(و نه فتنه انگیزی عملی در سطح توده های جهان اسلام) نه تنها واجبی شرعی است که حقی انسانی می باشد. حالت مطلوب این است که شیعیان و اهل سنّت همگی با پاکسازی کتابهای اعتقادی از توهین، تکفیر، تحقیر و گمراه خوانی دیگر مذاهب؛ عرصه های معرفتی را از حب و بغضهای منفی خالی نموده تا فضایی سالم و آزاد برای گزینش دیدگاه برتر برای محققان فراهم آید. به اعتقاد ما التزام عملی به فرهنگ قرآنی گفتگو و تفاهم امری ممکن بلکه ضروری است: فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه؛ پس بشارت ده به بندگانم آنان که سخن را می شنوند و از بهترینش پیروی می نمایند.

به همین جهت معتقدیم چنان که اسلام اکراه را در حوزه اصل دین برداشته، هیچ قدرت سیاسی، مذهبی یا فکری توان تحمیل تفکر مذهبی خود را به فضای فکری جوامع اسلامی ندارد. وظیفه عالمان دینی عرضه دیدگاهها و اجتهادات اعتقادی خود به نسل جوان و اندیشمند و تشویق آنان به بررسی، مقایسه، نقد و گزینش دیدگاه برتر می باشد و همگی در برابر این قانون انسانی و اسلامی مساوی هستیم و شیعه و اهل سنت در این زمینه تفاوتی ندارند.

به نظر می رسد اساسی ترین عامل حساسیت زا نسبت به تحولات مذهبی وجود تفکرات تکفیری و نفوذ آن در عوام و برخی خواص مذاهب اسلامی است. همین عامل باعث شده، عده ای تحول مذهبی را به «ارتداد» و خروج از دین تفسیر کنند. در حالی که بنا به مبانی صحیح فقه اسلامی هر کس گواهی به «لا اله الا الله» و «محمد رسول الله» دهد مسلمان است و جان و مال و ناموسش در حفاظت اسلام می باشد. بنابراین باید در مواجهه با تحول مذهبی، با «تخطئه و تصویب» برخورد نمود نه «تکفیر» و حکم به ارتداد. به اعتقاد ما اگر نقد علمی ریشه داری از گرایشهای تکفیری انجام گردد و مبارزه با تکفیر اهل قبله به عنوان فرهنگی عمومی در جوامع اسلامی در میان پیروان تمامی مذاهب ترویج گردد، دیگر با حساسیتهایی از این دست نسبت به متحولان مذهبی مواجه نخواهیم بود. با این دیدگاه تغییر دهندگان مذهب از محیط زندگی و جامعه خود طرد نخواهند شد و تحت فشارهای فراوان قرار نخواهند گرفت. معتقدیم متحولان مذهبی آزاد اندیشانی دینی هستند که برای رسیدن به کعبه مقصود، عاشقانه سرزنشهای مغیلان را به جان خریده اند. به اعتقاد ما این عزیزان فرصتی برای وحدت اسلامی هستند و کج سلیقگی است اگر این افراد را به عاملی برای تهدید انسجام اسلامی تبدیل کنیم. البته این عزیزان هم وظیفه دارند هر چه بیشتر خود را به آداب و اخلاق اسلامی آراسته نموده، با تمام توان و به شکل عملی به آرمان وحدت اسلامی خدمت نمایند و نگاشته ها و گفته هایشان خالی از عوامل تشنج زا و تفرقه آفرین باشد. از سوی دیگر این حق انسانی هم باید برای آنان محفوظ بماند تا بتوانند با رعایت آداب صحیح گفتگوی اسلامی تجربه فکری تحول خود را مطرح نمایند.

به دیدگاه ما امکان تکیه بر هویت مذهبی خود، تبیین تفاوتهای خود و دیگر مذاهب، استدلال به برتری گزینه اعتقادی خود، نقد آراسته به ادب اسلامی از باورهای دیگر مذاهب و .... وجود دارد بدون اینکه موجبات حساسیت و خروش دیگران را فراهم آورد. نمونه های زنده همزیستی مسالمت آمیز میان شعیه و اهل سنت در گذشته و حال گویایی امکان توسعه این فرهنگ می باشد.



شناخت اولویت های جهان اسلام و مساله هویت مذهبی

ما ضمن این که حق گزینش مذهبی را حقی مشروع، انسانی و اسلامی می دانیم، معتقدیم نباید تکیه بر هویت مذهبی بر جنبه اسلامی و دینی چیره گردد. به اعتقاد ما جهان اسلام در مرحله ای قرار دارد که باید همواره اولویت های فکری و فرهنگی خود را گوشزد نماید تا مبادا با پیدا شدن جبهه های ساختگی و درجه چندم، نبرد حقیقی امت اسلامی تحریف گردد. به اعتقاد ما اولویت های جهانی امت اسلامی در دنیای معاصر عبارت است از:

بازسازی هویت دینی در سطح زندگی سیاسی و اجتماعی معاصر؛

احیای همه جانبه تمدن اسلامی؛

تشکیل حکومتهای دینی در کشورهای اسلامی با هدف اجرای حقیقی دین اسلام؛

مبارزه با مظاهر عقب ماندگی جهان اسلام؛

تلاش برای رشد علمی و فن آوری کشورهای اسلامی؛

تشکیل اتحادیه های اقتصادی، نظامی، سیاسی و ... جهان اسلام برای تجمیع و تمرکز قدرت جهان اسلام؛

دفاع از کیان فکری جهان اسلام در برابر شبهات الحادی مدرن و هجمات تبشیری ادیان دیگر؛

مبارزه با فرهنگ تفرقه و تکفیر میان مسلمانان و ترویج فرهنگ تفاهم و انسجام و همزیستی؛

....

نه مناظره و نه مباهله

در پی پخش این مصاحبه مواضعی از جانب جنابعالی مطرح گردید که در مقابل جناب حجت الاسلام دکتر قزوینی هم بیانیه ای صادر نموده جنابعالی را به مناظره طلبیدند. جنابعالی در مقابل، ایشان را به مباهله دعوت نمودید.

ما ضمن احترام به دو بزرگوار معتقدیم که نیاز جامعه اسلامی امروز ما در بعد مذهبی، نه مناظره است و نه مباهله. هدف از مناظره اسکات خصم، غلبه فکری بر طرف مقابل و بی آبرو نمودن او در مقابل پیروان می باشد. همچنین مباهله میان دو دسته ای که همدیگر را دروغگو می دانند و از خدا می خواهند لعنت خود را بر دروغگو نازل کند. آیا واقعا فضای فکری کنونی جهان اسلام از این دست تقابلها کم دارد تا بخواهیم به آن بیافزاییم؟ معتقدیم، نیاز ما «تفاهم و گفتگو» است نه مناظره و مباهله. شیعه و سنی خصم هم نیستند تا بخواهند یکدیگر را بی آبرو و سیاه رو کنند، شیعه و سنی دروغگو نیستند تا نیازمند به لعن و نفرین همدیگر باشند. اختلافات فکری شیعه و اهل سنّت قرنهاست که توسط برخی سیاستمداران فاسد مورد سوء استفاده قرار گرفته و برای به دست آوردن منافع سیاسی از آن بهره برداری گردیده است. حال که اراده دینی و سیاسی نظام مقدس جمهوری اسلامی بر انسجام و تفاهم مذاهب اسلامی قرار گرفته باید تلاش به گفتگوی برادرانه را جایگزین تقابلهای منفی و ساختگی به ارث رسیده از دوران گذشته نماییم.

گذشته از این، موضوع مورد اختلاف چنان روشن و بدیهی است که نیازی به مناظره و مباهله ندارد. حتی اگر جنابعالی به زندگی نامه ای که درباره جناب دکتر عصام در اختیارتان قرار داده ایم اعتماد ندارید به آسانی می توانید درباره شخصیت هایی و مکان هایی که خدمتتان معرفی شد، تحقیق فرمایید تا حقیقت روشن شود. معتقدیم درخواست مناظره و مباهله درباره چنین موضوعی نشان از غفلت از شناخت اولویتهای کنونی جهان اسلام باشد.

البته لحن و ادبیات جناب آقای قزوینی به گونه ای بود بیانگر قصد ایشان در ایجاد تفاهم و گفتگو و حل نظری مباحث بوده است.

اهل سنّت و محبّت اهل بیت(علیهم السلام)

شاید تصوری در برخی عوام شیعه وجود داشته باشد که اهل سنّت، اهل بیت پیامبر را دوست ندارند ولی در این نگاه، نگاهی عوامانه است و خواص و فقهای شیعه این دیدگاه را ندارند و تلاش دارند برای توده ها تفاوت میان اهل سنّت و نواصب را تشریح نمایند. در فقه شیعه به شکل روشن میان اهل سنّت و نواصب تفاوت قایل شده است. اگر به مباحث طهارت و نجاسات در کتابهای فقه شیعه مراجعه نمایید مشاهده می فرمایید که نواصب را به دلیل دشمنی قلبی با پیامبر و اهل بیت ایشان یا دشنام و ناسزا گفتن به آنان کافر و نجس شمرده اند و ازدواج با آنان حرام دانسته شده، نماز خواندن پشت سر آنان جایز نیست و نمی توان بعد از مرگ آنان را در قبرستان مسلمانان دفن نمود، در حالی که همین فقها در باب ازدواج به صراحت بیان کرده اند که ازدواج با اهل سنّت جایز است ولی ازدواج با نواصب حرام می باشد. در فقه شیعه اقتدا به جمعه و جماعت اهل سنّت نه تنها جایز است که روایاتی از اهل بیت گویایی ثوابهای فراوان این عمل می باشد. در فقه شیعه بیان شده اگر شخصی از مذاهب اهل سنّت به تشیع تغییر مذهب دهد، نیازمند اعاده نماز و روزه و عبادت گذشته خود نیست. اساسا در فقه شیعه به اهل سنّت عنوان «مخالف»(به معنای مخالف با شیعه در مساله امامت) اطلاق گردیده در حالی که از دشمنان اهل بیت عنوان «نواصب» یاد می شود و احکام فقهی این دو گروه با یکدیگر قابل مقایسه نیست. اگر به مناظره 15 قسمتی جناب دکتر عصام العماد با جناب شیخ عثمان الخمیس(شیخ سلفیت در کویت)[1] مراجعه نمایید مشاهده می کنید که جناب دکتر عصام هم در متن مناظرات و هم در بخش تکمیلی که به قلم خود نگاشته است با بیان استدلالهای فقهی متعدد دیدگاه شیعه را در این زمینه تشریح نموده است.

ولی آنچه در برنامه ماه عسل شبکه 3 سیما و برنامه رهروان تلویزیون مشهد از زبان ایشان بیان گردید و در دیگر سخنرانیها و نگاشته های ایشان مورد تاکید است، حالتی از نصب و بغض پنهان نسبت به امیر مومنان علی(علیه السلام) می باشد که پیروان ابن تیمیه و تفکر وهابی بدان گرفتار می باشند. ایشان بارها میان اهل سنّت و وهابیت در این مساله تفکیک قائل شده است. شکی نیست که اهل سنت کتابهای فراوانی در مناقب و فضایل علی بن ابی طالب نگاشته اند و حسابشان در این مساله از حساب کسانی که برای مقابله با تشیع، به انکار بسیاری از فضایل از امیر مومنان دچار شده اند، متفاوت است کرده اند، متفاوت و جداست. در برنامه ماه عسل به دو نکته به صراحت اشاره شده بود:

اولا: این که فضایل اهل بیت(علیهم السلام) از مرحله ثنا و مدح به عمل نرسیده است و فضایل اهل بیت باعث نشده اهل سنّت آنگونه که باید و شاید از میراث فکری و فقهی اهل بیت بهره مند شوند. این مساله همان تفاوت شیعه و اهل سنّت در اعتقاد به امامت عده ای برگزیده از اهل بیت پیامبر(ص) می باشد.

دوم: نوع برخورد ابن تیمیه با مسایل صدر اسلام در رابطه با حضرت علی(علیه السلام) و همچنین برخورد خاص او در انکار فضایل صحیح السند روایت شده در کتابهای اهل سنت بوده که باعث پدید آمدن فرهنگ خاصی در میان پیروان او نسبت به امیر مومنان علی شده است. هر چند ابن تیمیه در کتابهای خود شکر خدا را به جا می آورد که او را از ناصبیان قرار نداده، ولی در نوشته هایش به ویژه کتاب منهاج السنه بارها در حق امیر مومنان جفا و بی وفایی نموده است و همین فرهنگ به پیروان او تعمیم یافته است.

برای اثبات این مدعا کافی است به سخنان بزرگان اهل سنّت درباره او نگاهی گذرا داشته باشیم:

1. «شیخ ناصر الدین الالبانی» حدیث شناس بزرگ وهابی معاصر و نویسنده کتابهای «سلسله الاحادیث الصحیحه» و «سلسله الاحادیث الضعیفه» که از او به بخاری دوران یاد می کنند، بعد از تصحیح حدیث نبوی ولایت (علی ولی کل مومن بعدی) می نویسد: «عجیب این که چگونه شیخ الاسلام این حدیث را تکذیب و انکار می کند، همان کاری که با حدیث سابق کرد، با وجود سندهای صحیح که برای حدیث وجود دارد و این چیزی جز تسرّع و مبالغه گویی در ردّ بر شیعه نیست»[2].

2. «ابن حجر العسقلانی» درباره افراط ابن تیمیه و بی مهری او به مقام حضرت علی(علیه السلام) می نویسد: «چه بسیار از مبالغه اش در توهین کلام رافضی(علامه حلی) که منجر به تنقیص و توهین به علی گردید»[3]. در جای دیگر بیان می کند: «مردم درباره ابن تیمیه اختلاف دارند: برخی او را به تجسیم نسبت می دهند و گروهی نیز او را به کفر و عده ای به نفاق نسبت داده اند، به جهت نسبت ناروایی که به علی(ع) می دهد»[4].

3. «ابن حجر الهیتمی» درباره ابن تیمیه می نویسد: «وی کسی است که خداوند متعال او را خوار و گمراه و کور و کر و ذلیل نمود. صاحبان علم به این مطلب تصریح نموده اند»[5]

4. علامه «زاهد الکوثری» در بخشی از کلماتش در ردّ بر ابن تیمیه می گوید: «از کلمات او آثار بغض و دشمنی با علی(ع) ظاهر می گردد»[6]

5. شیخ «عبدالله الغماری» در بخشی از ردیه اش بر ابن تیمیه می گوید: «علمای عصرش او را به جهت انحرافش از علی(ع) به نفاق نسبت دادند»[7]

6. علامه شیخ «کمال الحوت» در ردّ خود بر ابن تیمیه بابی را به نام «افتراءات ابن تیمیه بر امام علی(ع)» به این موضوع اختصاص داده است[8].

7. شیخ «عبدالله الحبشی» می گوید: «ابن تیمیه علی بن ابی طالب (ع) را سرزنش می کرد و می گفت: جنگ های او به ضرر مسلمین بوده است»[9].

کسانی که با اندیشه های ابن تیمیه آشنایی دارند می دانند که او چگونه احادیثی مانند «مواخات»، «ولایت»، «رد الشمس»، «سد ابواب»، «مدینه علم»، «اقضاکم علی»، «قتال ناکثین و ...»، «محبّت حضرت علی(ع)» را تکذیب، تضعیف یا انکار نموده است. و از همه دردناکتر از ابن ملجم به عنوان کسی یاد می کند که: «نماز به جا می آورد، روزه می گرفت و قرآئت قرآن می کرد و علی را با اعتقاد به این که خدا و رسولش کشتن او را دوست دارند، به قتل رسانید»!!

کسانی که با کتاب منهاج السنه آشنا باشند می دانند که ابن تیمیه ادعا دارد اغلب امت بعد از مقتل عثمان با علی بیعت نکردند، به شکوه و حزن حضرت زهرا(س) و وصیت ایشان به دفن شبانه اعتراض می کند و اعلمیت امام حسن و حسین علیهما السلام را زیر سوال می برد.

ابن تیمیه در کنار مبارزه با فضایل امام علی به صراحت به تطهیر دامان بنی امیه از گناهان بزرگشان اقدام نموده: یزید را از فرمان دادن به قتل امام حسین(ع) تطهیر می کند، انتقال سر مبارک امام حسین به شام را منکر می شود و اسارت بردن حریم امام حسین(ع) را نادرست می داند. او جنایت تاریخی حرّه را دروغ می داند و فرمان دادن یزید به خراب کردن کعبه را منکر می شود.



بازتاب تفکرات ابن تیمیه در میان وهابیان معاصر:

وهابیان بر خلاف قاعده اعتقادی مشهور اهل سنت نسبت به فتنه های صدر اسلام که «سکوت نسبت به نزاعهای پدید آمده میان صحابه» را مبنای نگاه خود به تاریخ صدر اسلام قرار داده است، نسبت به فتنه های پدید آمده علاوه بر تحلیل و موضع گیری، حبّ و بغض نشان می دهند و متاسفانه در بسیاری از وقایع صدر اسلام از جریان مخالف با اهل بیت پیامبر(ص) جانبداری کرده و حضرت علی(ع) و دیگر بزرگان اهل بیت را برای مواضعشان سرزنش می کنند. در زیر به برخی از این کتابها و نویسندگان اشاره می شود:

الف) کتابهای نویسنده معاصر «محب الدین الخطیب» به ویژه حاشیه او بر کتاب «العواصم من القواصم» که از دیدگاه ابن عربی المالکی[10] در سرزنش امام حسین(ع) در قیام علیه یزید دفاع کرده است. او دوست صمیمی شیخ «بن باز» مفتی سابق عربستان بوده و با همکاری او کتاب «فتح الباری» شرح صحیح البخاری را تحقیق نموده اند.

دلیل اثبات این گرایش در محب الدین الخطیب مناظرات و مقالات متعددی است که میان شیخ محمد غزالی مصری در نشریات جهان عرب منتشر گردید. شیخ محمد غزالی به شدت این گرایش را نقد نموده بود.

ب) نمونه دیگر از وهابیان معاصر دکتر «اکرم العمری» است که کتابهای تاریخی متعددی را با این گرایش منتشر کرده.

نویسنده معاصر عربستانی «حسن فرحان المالکی» که به «الثائر علی الوهابیه» مشهور گردیده، کتابی با نام «نحو انقاذ التاریخ الاسلامی» و کتاب دیگری که با همکاری همسرش «ام مالک» در نقد پایان نامه های منتشر شده در عربستان نوشته است. او در این کتابها نقض به نقد پایان نامه هایی اقدام کرده که به تبعیت از تفکر ابن تیمیه، بیعت حضرت علی(ع) را بعد از مقتل عثمان بیعتی ناصحیح می دانند. جالب این که این گرایش به مشروعیت بیعتی که معاویه برای یزید از مردم گرفته بود، اعتقاد دارند!!

بر اساس همین تفکر، جلسات متعدد در عربستان و یمن در نقد عملکرد حضرت علی(ع) در فتنه های صدر اسلام برگزار می شود. و جناب دکتر عصام نیز در دوره ای در این نشستها حضور پیدا می کرده. در این جلسات به صراحت بیان می شده: اگر امام علی وجود خارجی نداشت هیچ آسیبی به اسلام نمی رسید و اسلام تمام جهان را می گرفت. آنها امام علی و شیعیان او را ستون پنجم در میان مسلمانان می دانستند.

جهت بررسی صحت و سقم انجام چنین جلساتی در یمن، می توانید درباره جلسات انجام شده در منزل علامه «احمد عبدالله الحجری» که با حضور شخصیتهایی مانند «حسن الحکیمی» «حارث الشوکانی» برگزار می گردیده، تحقیق کنید. این شخصیتها هنوز زنده هستند و دسترسی و پرسش از آنها یا شاگردان و پیروانشان با توجه به پیشرفت وسایل ارتباط جمعی کار دشواری نیست.



سلامتی و توفیق جنابعالی و همه خدمتگذاران به اسلام عزیز را از خدا خواهانیم.



دبیر موسسه گفتگوی دینی

حمیدرضا غریب رضا





--------------------------------------------------------------------------------

[1]این مناظر ه ها در اینترنت و به وسیله نرم افزار پالتاک انجام شده. متن مناظرات پیاده و در کتابی به نام الزلزال منتشر گردیده است. سی دی صوتی مناظرات علاوه بر عرضه همراه کتاب در سایتهای گوناگون اینترنتی قابل دسترسی است.

[2] سلسلة الاحاديث الصحيحة حديث شماره 2223

[3] لسان الميزان ج6 ص 319 و 320

[4] الدرر الکامنة ج1 ص155

[5] الفتاوى الحديثية ص114

[6] الحاوي في سيرة الطحاوي ص 26

[7] الرسائل الغمارية

[8] التوفيق الرباني في الرد على ابن تيميه ص 85

[9] المقالات السنية ص200

[10] این نویسنده همان شخصیت مشهور عرفانی نیست و با ابن عربی نویسنده کتاب فتوحات فقط تشابه اسمی دارد