ا‌سلام ناب محمدي(ص) در تفسير خانواده سبز اهل بيت معصومين(ع)، دين، عشق و انديشه است. مصداق‌هاي معروف به بيان صحابه بزرگ پيامبر(ص)، حضرت علي(ع) و فرزندان معصومش تعيين مي‌شوند و سخن از منطق و عدالت براي چگونه زيستن به منظور حفظ جان و آبرو و مال انسان در زندگي شخصي و اجتماعي انسان برپايه توحيد جوهر اسلام علوي است كه از هرگونه پيرايه جهالت و سفاهت مبري است.

نه تنها يك جوان آلماني، بلكه همه جوانان جهان، مهمان سفره حضرت علي(ع) براي سير‌آب شدن از معارف كوثر غدير هستند، تا زلال عشق به خالق و محبت به خلق و بندگي به خدا و آزادي انسان را لاجرعه سر بكشند و معرفت نفس خويش را در مسير حيات زندگي و گذر عمر از اصلاب و ارحام گذشتگان تا بسيط ارض و از وجود حاضر جسماني به عروج بقاء روحاني در سراي ديگر درك كنند. چه زيباست جمع عاشقان در زمين و آسمان كه اكسير عشق مايه محفل و راهبر مسجد است و عشق همان باطهارت سخن گفتن با خداست كه غير خدا را نمي‌بيند و تمام جلوه‌ها و آثار را به متجلي و موثر درك مي‌كند و صبح سحر صادق را در وصل حقيقي جمع‌الجمع مومنان مي‌شناسد.
براي جناب آقاي اميرحسين آلماني جهت تشرف به اسلام و ازدواج مباركشان با هموطن عزيزمان سركار خانم نازنين داودي ايراني تبريك و تهنيت مي‌‌فرستيم و آرزوي خوشبختي براي زندگي با معرفت آنان را داريم.
اسون ماتزل (sven mutzl) نوزده ساله است و متولد هامبورگ آلمان. موهاي بور، پوست روشن و چشمان آبي‌اش از نژاد آريايي خبر مي‌‌دهد.
دانش‌آموز سال آخر دبيرستان است ولي در عين جواني تصميم گرفته با نازنين داودي ازدواج كند. آن‌ها در آلمان با هم آشنا شده‌اند. وقتي از نازنين درباره نحوه اين آشنايي مي‌‌پرسم مي‌‌گويد:
(من و اسون علاقه زيادي به مسائل ديني داشتيم. ايشان انجيل را كاملا خوانده بود اما معتقد بود بخش‌هايي از آن كاملا تحريف شده است. او به قرآن علاقمند بود و آن را خوانده بود. مي‌‌خواست مسلمان بشود. معتقد بود دين اسلام دين كاملي است.)
از داودي مي‌‌پرسم آيا همسر آلماني‌اش پس از ازدواج با او مسلمان شد كه مي‌‌گويد:
(خير، ايشان به دين اسلام علاقه داشتند و حتي در ماه مبارك رمضان روزه هم مي‌‌گرفتند و نماز مي‌‌خواندند ولي هنوز مسلمان نشده بودند. وقتي با او آشنا شدم تشنه اسلام بود. و سپس پاسخگوي پرسش‌هاي بعدي ما مي‌‌شود.

آيا يكي از معيارهاي شما براي انتخاب اسون علاقه ايشان به اسلام بوده است؟ نازنين داودي مي‌‌گويد:
بله، وقتي فهميدم به اسلام علاقمند شده‌اند مسجد هامبورگ را به او معرفي ‌‌كردم. وقتي او شهادتين را گفت و به اسلام روي آورد رابطه ما صميمانه‌تر شد. پس از آن با هم بحث‌هاي اسلامي و ديني مي‌‌كرديم چرا كه اسلام باعث پيوند ما بود.
از اسون مي‌‌پرسم معيارهاي او براي انتخاب همسرش چه بوده است. مي‌‌گويد:
(قبل از اين كه مسلمان بشوم با هم توي يك مدرسه درس مي‌‌خوانديم و همديگر را مي‌‌شناختيم.
من خودم به اسلام و تشيع علاقمند بودم. با پدر همسرم به مسجد هامبورگ مي‌‌رفتيم. همسرم نازنين وقتي علاقه من را ديد به من نماز را‌ آموزش داد. او نماز را به عربي مي‌‌خواند و من مي‌‌نوشتم. بعد ياد گرفتم خودم نماز بخوانم. اسلام باعث شد پنجره‌هاي تازه‌اي به روي من گشوده شود. هر وقت سئوال داشتم از نازنين مي‌‌‌پرسيدم و او با صبر و حوصله به سئوال‌هاي ديني‌ام پاسخ مي‌‌داد. گاهي از مدرسه تا خانه با هم حرف مي‌‌زديم چون هم مسير بوديم.)
كنجكاوم بدانم (اسون ماتزل) چقدر از قرآن مجيد شناخت دارد.
اما پيش از آن كه اين سئوال را بپرسم انگار مي‌‌داند چه در ذهن و دلم مي‌‌گذرد كه مي‌‌گويد:
(قرآن را خوانده‌ام و هم‌اكنون در حال خواندن قرآن به زبان آلماني هستم و يك سري كتاب‌هاي آموزشي درباره شناخت اسلام دارم كه به زبان‌هاي آلماني و انگليسي است. تفسير قرآن را هم مي‌‌خوانم.
دوست دارم از نكته‌هاي اسلامي آگاه شوم. در شهر خودمان هامبورگ به كلاس ديني مي‌‌روم. در آن جا استادي داريم كه آلماني است و چند سال است مسلمان شده. او در آن جا درباره شناخت قرآن و اسلام با شاگردانش صحبت مي‌‌كند و همچنين اگر كسي سئوال يا پرسشي درباره اسلام و قرآن داشته باشد به او پاسخ مي‌‌دهد.)

به راستي هم اسلام چه دين گران‌بها و ارزشمندي است و قرآن چه سرچشمه پايان ناپذيري است كه تشنگان معرفت را آب گواراي الهي مي‌‌نوشاند، حتي اگر در هامبورگ آلمان باشند!
از پسر مو بور درباره خانواده‌اش پس از گرويدن او به اسلام مي‌‌پرسم كه مي‌‌گويد:
(ابتدا برايشان خيلي سخت بود و عجيب به نظر مي‌‌رسيد. زيرا هنوز شناختي از اسلام نداشتند.
برايشان شگفت‌آور بود كسي در خانه نماز بخواند يا كارهاي اين چنيني انجام بدهد. من براي آن‌ها آرام آرام توضيح دادم به طوري كه قانع شدند. هر كاري را كه انجام مي‌‌دادم فلسفه‌اش را هم تا آن جا كه مي‌‌توانستم برايشان توضيح مي‌‌دادم. آن‌ها را با زيبايي‌‌هاي اسلام آشنا كردم، حالا خيلي خوب با اين مسئله كنار آمده‌اند.
مثلا وقتي به منزل پدرم دعوت مي‌‌شويم به خاطر ما گوشت ذبح اسلامي مي‌‌خرند با پدرم در اين زمينه مشكلي ندارم حتي گاهي وقت‌ها با من به كلاس شناخت اسلام مي‌‌آيد، پدرم با من به ايران آمد، اما چون مرخصي‌اش خيلي زود تمام شد به آلمان برگشت، ايران به چشم پدرم دوست داشتني و زيبا بود.)
پس با آغوش باز پذيرفتند كه شما مسلمان شده‌ايد؟ و او مي‌‌گويد:
(ابتدا برايشان سخت بود. نمي‌‌دانستند اسلام چطور ديني است. اطلاعات آن‌ها اندك بود. اول سئوال‌هاي زيادي از من مي‌‌پرسيدند. نمي‌‌دانم شايد قدري نگران هم بودند اما بعد به مرور مسئله برايشان جا افتاد وحالا ابدا مشكلي با من ندارند.)
از اسون ماتزل مي‌‌خواهم يك سوره برايم بخواند و او سوره حمد را قرائت مي‌‌كند. قدري لهجه دارد اما شيرين و شنيدني است. اسلام او را از نو متولد كرده و دنياي تازه‌اي فرا روي او نهاده است. مي‌‌گويد:(در هامبورگ به مسجد امام علي (ع) مي‌‌رويم.
در آن جا پسر و دخترهايي هستند كه مسلمان شده‌اند، آن‌ها آلماني هستند، در آن جا با مسلمانان ايراني تعامل داريم و با هم درباره اسلام حرف مي‌‌زنيم. فرزندان ايراني‌هايي كه در آلمان زندگي مي‌‌كنند رفتار صميمانه‌اي دارند، عده‌اي هستند كه در آلمان از خارجي‌ها خوششان نمي‌‌آيد اما كلا ايراني‌ها در آلمان خوب هستند. آلماني‌ها، ايراني‌ها را دوست دارند و به آنها احترام مي‌‌گذارند.)
نظر شما درباره تحولات اخير جهان چيست؟ اسرائيل چرا به يك كشور مسلمان حمله مي‌‌كند؟ نظر شما چيست؟ اسون مي‌‌گويد:(كار اسرائيل درست نيست. غير انساني است. به تازگي كتابي از تهران خريده‌ام درباره اسرائيل. اين كتاب را امام خميني(ره) درباره اسرائيل نوشته است.)
اسم كتاب چي بود؟
اگر اشتباه نكنم مشكل فلسطين و اسرائيل از ديدگاه امام خميني (ره.)
او مي‌‌گويد:(آلماني‌ها و ايراني‌ها هر دو از نژاد آريايي هستند كه در زماني دور، از هم جدا شدند و هر كدام سرزميني براي زندگي انتخاب كردند.) اسون مي‌‌گويد:(فرهنگ ايراني قشنگ است.

ايران كشور كهنسالي است. در آلمان بعضي‌ها فكر مي‌‌كنند ايران صحرايي خشك و سوزان است. فكر مي‌كنند ايران يك كشور بياباني است. من كه حالا به ايران آمده‌ام و زيبايي‌هاي آن را ديده‌ام به دوستانم ‌در آلمان خواهم گفت كه ايران همه چيز دارد آبشار، كوه، دشت، گل و درخت.
ايران مناظر بكر و زيباي بسياري دارد. من به بعضي از شهرهاي ايران سفر كرده‌ام مثل شهركرد، اصفهان، شيراز و اهواز)
نازنين داودي كه اهل اهواز است و همسرش براي ديدار با اقوام و آشنايان نازنين به اهواز آمده است، مي‌‌گويد:(اميرحسين از شهرهاي خوش آب و هواي ايران ديدار كرد و دوست داشت اهواز كه شهري گرم است را نيز ببيند. او مي‌‌خواهد ايران را كاملا بشناسد و با مردم شهرهاي مختلف آشنا شود. شايد به همين خاطر گرماي اهواز را نيز دوست دارد.)
اسون درباره گرماي هوا در اهواز مي‌‌گويد:(در هامبورگ تابستان‌ها، هوا گرم مي‌‌شود اما بيشترين گرما 40 درجه است. اهواز خيلي از هامبورگ گرم‌تر است. مردم اهواز مهربان و دوست داشتني هستند.)
وقتي از او مي‌‌پرسم غذاهاي ايراني را دوست داري ساعتش را نشان مي‌‌دهد و مي‌‌گويد:(نگاه كن. بند ساعتم را به زحمت مي‌‌بندم (منظورش اين است كه چاق شده است و وزن اضافه كرده) غذاهاي ايراني معركه‌اند من عاشق قورمه سبزي، كوبيده، فسنجان و كله پاچه‌ام)
اسون ماتزل، يك نام (ايراني - اسلامي) هم براي خود انتخاب كرده است. (اميرحسين.) او اين نام را به خاطر علاقه به امام حسين(ع) انتخاب كرده است.
او به ائمه و زندگي آن‌ها علاقمند است. (خيلي دوست دارم شهر مذهبي مشهد را ببينم، دوست دارم به زيارت امام رضا (ع) بروم كه تا چند روز ديگر به اين آرزويم مي‌‌رسم. امامان نقش ارزنده‌اي در هدايت مردم جامعه دارند من آن‌ها را دوست دارم يك بار در كلاس هنر يك نقاشي كشيده بودم كه درباره امام حسين (ع) بود. يك لاله‌ شهيد نقاشي كرده بودم و معلم تعجب كرده بود.از ايران خاطره‌هاي زيادي دارم به ويژه شهرهاي مذهبي مثل قم. من چند ساعت بيشتر در قم نبودم اما در آن جا به نوعي آرامش معنوي دست پيدا كردم. اين خاصيت مذهب است كه آدم را به آرامش مي‌‌رساند.)
_ _ _
اسون ماتزل كه حالا به (اميرحسين) تغيير نام داده است، مي‌‌خواهد در آينده فيزيك بخواند. او شيفته فلسفه نيز هست. از فلسفه يوناني (هلنيسم) استقبال مي‌‌كند و آثار افلاطون، ارسطو و سقراط را دوست دارد.

او بر اساس سنت غرب و آلمان خودگراست و به عقل و منطق اعتقاد دارد. مي‌‌گويد:
(من همه چيز را بر اساس خرد و عقلم انتخاب مي‌‌كنم.
من اسلام را آگاهانه انتخاب كرده‌ام. خداوندي كه اسلام را به من معرفي كرده قابل پرستش است و همان چيزي است كه حقيقتا وجود دارد.)
از نازنين مي‌‌پرسم همسرش در آلمان به چه كاري مشغول است كه مي‌‌گويد:(ما هر دو همكلاس هستيم و فعلا درس مي‌‌خوانيم اما اميرحسين مي‌‌خواهد در آينده رشته فيزيك را انتخاب كند.
او در زمينه رياضي، فيزيك و فلسفه استعداد دارد...)
اميرحسين و نازنين چند روز ديگر عازم مشهد مقدس هستند. دختر شرقي و پسر غربي هر دو روياها و آرزوهاي مشتركي دارند و پيوند دهنده آن‌ها اسلام است و چه اتصالي از اين استوارتر، دين زبان همدلي و هم سخني است.
اسلام آن‌ها را به يك كل واحد بدل ساخته است، كه هر چند از يك مليت نيستند به قول مولانا:
اي بسا هندو و ترك هم زبان
واي بسا دو ترك چون بيگانگان
پس زبان همدلي خود ديگر است
همدلي از همزباني بهتر است
اسلام زبان مشترك ملت‌هاي مختلف‌ است. اميرحسين‌ها و نازنين‌ها انگشت شمار نيستند. با آرزوي روزهاي خوش و آفتابي براي آن‌ها...