صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 32

موضوع: مهم تريـن عقــايـد ..:.:.: مکتب اهـل بيـت (ع) :.:.:..

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    - همچنین ، عبادت صلیب و هرگونه بت و سجده برای غیر خدا ، به قصد عبادت ، کفر است .

    نیز به اعتقاد به آن که خداوند در جسم برخی انسانها حلول کرده است ، کفر است ؛

    چنان که گروهی از صوفیان و همچنین طایفه غلات چنین اعتقادی دارند .

    غلات بر این باورند که روح خداوند در جسم برخی از امامان (ع) حلول کرده است .

    اعتقاد به اتحاد خداوند با غیر خود ، که عقیده گروهی دیگر از صوفیان است ، کفر است .


    - اگر کسی معتقد باشد که خداوند دارای زن و فرزند و شریک است ، کافر است ؛ مانند نصارا که بر این اعتقادند .

    همچنین است اگر کسی برای خداوند ، صورت ، عضوی بدنی و جسمانی و یا هر گونه جزو قائل شود .


    - دیدن خداوند چه در این دنیا و چه در آن دنیا با دیده سر ممکن نیست . آیات و روایاتی نیزکه در این باره وارد شده ، دارای معنایی دیگرند

    و باید به همان معنا تأویل شوند ؛ یعنی مراد از« دیدن» در آنها ، دیدن به دیده دل است .

    دیگر آنکه باید بدانی که فهم ذات خداوند یا فهم کنه صفات او محال است .


    - همچنین اعتقاد به « تعطیل » و نفی صفات از خداوند جايز نیست . چنین عقیده ای لازمۀ این اعتقاد است که برخی می گویند :

    وجود خداوند و دیگر موجودات به حسب لفظ ، مشترک است . اعتقاد درست در این باره آن است که صفات را به گونه ای برای خدا ثابت کنی

    که موجب نقص نشود ؛

    مثلا باید بگویی : خداوند عالم است ، ولی عالم بودنش چون عالم بودن مخلوقات نیست ؛

    یعنی علمش حادث نیست یا چنین نیست که بواسطه اسباب و آلات یا از علتی حاصل شده باشد .

    بدین سان ، با داشتن چنین اعتقادی ، از طرفی علم را برای خدا ثابت کرده ای و از طرفی دیگر آن دسته از ویژگیهای علم را که مربوط به مخلوقات است ،

    از خداوند نفی کرده ای . البته اینکه علم خدا چیست و چگونه است ، هیچگاه بر ما روشن نمی شود .



    (11)

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    - دیگر آنکه باید معتقد باشی که خداوند بر تمامی ممکنات ، قادر است .

    قدرت ما مخلوقات ، صفتی است زاید بر نفس ما ، و این صفت ، حادث است و بواسطه اسباب و آلات حاصل می گردد .

    از این رو دربارۀ قدرت خداوند باید معتقد بود که خداوند بذاته قادر است ، بدون آنکه صفتی زاید بر ذات خویش داشته باشد و بدون آنکه این صفت ،

    حادث باشد و یا بواسطه اسباب و آلات حاصل گردد.

    ذات مقدس خدا ، بسیط است و غیر مرکب . کنه ذات مقدسش را نمی توان به ادراک آورد و همین ذات مقدس برای آفریدن هر چیزی کافی است .


    - دیگر آنکه خداوند، دارای اراده است. لازمه ارادۀ ما انسانها ، چند امر است که مقدمۀ حصول آنند :

    نخست تصور کاری که می خواهیم به انجام رسانیم ؛ دوم تصور سودی که از گذر آن کار برای ما حاصل می شود ؛

    سوم ترتّب غالبی کار مذکور با سود مورد نظر . چون امور فوق حاصل شود ، در نفس انسان انگیزش و عظمی به وجود می آید که او را به انجام آن کار

    وا می دارد و اعضای بدن به حرکت در می آیند و به کار مورد نظر می پردازند .

    ولی اراده خداوند چنین نیست ! بلکه عبارت است از علم قدیم و ذاتی خداوند بر اشیاء و مصلحتی که در آنها نهفته است .

    پس از این است که کار ، در زمان مناسب و مقرون به مصلحت ، انجام می پذیرد .

    بنابر این اراده خداوند می تواند به دو معنا باشد : یکی بدین معنا که او چیزی را بوجود می آورد ؛ چنان که احادیثی وارد شده که این معنا را تأیید می کند ،

    و دیگر به معنای علم او به اینکه فلان چیز بهتر و خوبتر است ؛ چنان که متکلمان بر این معنا رفته اند .


    - دیگر آنکه خداوند ، شنونده و بیننده است . آن شنوایی و بینایی که برای ما کمال محسوب می شود ، در واقع عبارت است از عالم بودن

    به شنیدنیها و دیدنیها . ولی به دلیل ناتوانی ، این علم از گذر چشم و گوش به ما می رسد ؛

    در حالی که علم و دانش خداوند به دیدنیها و شنیدنیها – در ازل و ابد ، و در اول و آخِر – با ذات مجرد و بسیط خود است ،

    بدون آنکه نیاز به حادث شدن صورتی افتد یا محتاج به اسباب و آلات یا شرطی دیگر باشند ، زیرا چنین اموری گواه بر نقصند .


    (12)



  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    - دیگر آنکه خداوند ، زنده است . زندگی برای ما ، انسانها ، صفتی است زاید و لازمه اش عبارت است از حسّ و حرکت .

    ولی صفت زنده بودن به گونه ای بر خداوند صادق است که هیچ کاستی و نقصی بر او وارد نمی سازد .

    خداوند هم زندگی بخش است و هم زنده به ذات خود . زیرا کردار و افعالی عجیب و غریب از او سر می زد و همه چیز را می داند .

    وجودی که بدین گونه باشد ، شکی نیست که زنده است . ذات مقدس و بسیطش برای او ، چون صفات و آلات ماست برای ما .

    هر چیزی که در صفت زنده بودن است و گونه ای کمال و فضیلت محسوب می شود – مانند مُدرِک و فعّال ما یشاء بودن – برای خداوند ثابت است ؛

    ولی آنچه نقص و کاستی است و موجب نیازمندی به کیفیات ، اسباب و آلات ، برای خداوند ثابت نیست .


    - صفت دیگر این است که خداوند گوینده (متکلم) است . سخن گفتن ما ، بوسیله اسباب و آلات صورت می پذیرد ، لیک سخن گفتن خدا چنین نیست ،

    بلکه با ایجاد و آفرینش یک صوت در یک شئ است : در فرشته ، پیامبر و جز آن .

    چنین تکلم و سخنگویی ای ، به گونه ای است که خداوند در آن نیازمند به اسباب ، آلات و ابزار نیست . این تکلم حادث

    سخن گفتنی که برای خداوند کمال ذاتی محسوب می گردد ، قدرت او بر سخن گفتن و دانش و آگاهی اش بر مدلول و معنای سخن و کلام است .

    این دانش و آگاهی ، قدیم است و صفتی است برای ذات مقدسش و البته زاید بر ذات نیست .

    تمامی صفات خداوند چنین اند . نباید صفات را از او نفی کرد و نیز نباید صفتی را که لازمه اش کاستی و ناتوانی است ، بدو نسبت داد ؛

    است و از صفات فعل خداوند .
    به عبارت دیگر نباید بگویی که او هیچ صفتی ندارد و از سوی دیگر نباید بگویی که او دارای صفات کاستی و ناتوانی است .



    - دیگر آنکه ، خداوند ، صادق است . نسبت دروغ بدو محال است و روا نیست .


    - باید معتقد باشی که جهان هستی و هر چه غیر خداست ، همه حادث اند و ابتدا نبوده اند و سپس به وجودآمده اند

    و سر انجام نیز از میان خواهند رفت و اینکه برخی گفته اند : « جهان ، حادث ذاتی است نه زمانی » عقیده ای باطل

    زیرا حدوث زمانی جهان ، مورد اتفاق و اجماع تمامی ادیان و ملل است . وانگهی ، روایات نیز بر حدوث زمانی و ذاتی ماسوی الله به طور متواتر گواه است . (1)

    اعتقاد به قدمت عالم و وجود عقول ده گانه تا هیولا ، که فیلسوفان بر آن رفته اند ، کفر و زندقه است .




    ----------- پي نوشت ---------------

    1- مراد از « حدوث زمانی جهان » این است که زمانی بوده که هیچ چیز جز خداوند نبوده است .
    مراد از « حدوث ذاتي جهان » این است که جهان نیز همواره بوده است ، ولی متکی بر وجود خداوند ؛
    مانند نور خورشید که همواره با خورشید موجود است ، ولی وجودش وابسته به وجود آن است .



    است .
    (13)

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    ضروریات دین


    انکار آنچه ضروری دین است و همه مسلمانان – جز افرادی نادر – می دانند که آن امر از ضروریات دین است ، کفر و منکرش مستحق قتل است .

    ضروریات دین ، بسیارند ؛ مانند وجوب نمازهای پنج گانه و شمار رکعت ها و زمان انجام آنها ، شمول آنها بر رکوع و سجود و تکبیرة الاحرام و قرائت .

    ضروری دیگر _ به عنوان نمونه – غسل جنابت و حیض است . بلکه بنابر اظهر ، غسل نفاس و حتی ، بنابر احتمالی ، اینکه بول و غایط و ریح ،

    وضو را باطل می کنند ، از ضروریات دین است . همچنین است وجوب غسل مردگان ، نماز بر آنها و کفن و دفنشان ،

    وجوب زکات روزه ماه رمضان و باطل شدنش بواسطه خوردن و آشامیدن و جماع ، و نیز وجوب حج و شمولش بر طواف و بلکه سعی صفا و مروه

    و احرام و وقوف عرفات و مشعر ، ذبح قربانی و تراشیدن سر و رمی جمرات اعم از اعمال واجب و مستحب – بنابر احتمالی – از ضروریات دین است.

    نیز وجوب جهاد – بنابر اظهر – و برتری نماز جماعت بر فُرادی و صدقه به بینوایان ، فضیلت علم و اهل علم بر دیگران ،

    فضیلت راستگویی – مگر آنکه مصلحت نباشد – و دروغ مصلحت آمیز ، حرمت زنا و لواط و شرابخواری نیز ضروری دین است .

    دیگر ، حرمت ازدواج با مادر ، دختر ، خواهر ، دختران خواهر و برادر و نیز ازدواج با عمه و خاله و بلکه مادر زن و نیز ، بنابر اظهر ، خواهر زن

    – یعنی حرمت ازدواج با دو خواهر در یک زمان – ضروری دین است و نیز به احتمالی ، حرمت ربا و ستم بر مردم و خوردن مال دیگران ،

    کشتن مردم بدون آنکه حق باشد . بلکه ناپسند بودن دشنام و نسبت زنا و لواط دادن و – بنابر اظهر – پسندیده بودن سلام گفتن و پاسخ آن دادن

    و نیز نیکی بر پدر و مادر و زشتی عاق والدین و بنابر احتمالی ، پسندیده بودن صله رحم ، ضروری دین است .

    همچنین است دیگر اموری که حکم آنها میان مسلمانان چنان مشهور است که جز اندکی از مردم کسی در آن شک روا نمی دارد .


    (14)

  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    * ضروریـات مذهـب دوازده امـامـی

    دربارۀ ضروریات مذهب دوازده امامی باید گفت ، که هرکس آنها را انکار کند به مخالفان این مذهب ملحق خواهد شد ؛

    و دیگر بر مذهب ائمه اطهار (ع) نخواهد بود . مانند آنکه امامت امامان دوازده گانه یا یکی از آن بزرگواران را انکار کند و یا منکر برتری و دانش آنان شود

    و یا وجوب اطاعت از آنان و فضیلت زیارت ایشان را نپذیرد .

    وجوب دوستی و بزرگداشت آنان نیز از ضروریات دین اسلام است و منکرش ـ مانند ناصبیان (1) و خوارج ـ کافر محسوب می شود .

    از جمله ضروریات این مذهب ، حلال بودن «متعه» (2) ، حج تمتع و وجوب برائت از غاصبان خلافت امامان (ع) و کسانی که با حضرت امیر (ع)

    و اولاد پاکش (ع) به جنگ پرداختند و تمامی قاتلان امام حسین (ع) و دیگر امامان بزرگوار (ع) ؛ و گفتن «حی علی خیر العمل » در اذان می باشد.

    عقیدۀ دیگری که باید بدان ایمان داشت ، عصمت رسول خدا (ص) و ائمه هدی (ع) است . بدین گونه که ایشان از ابتدا تا انتهای عمر از گناه کبیره و صغیره

    و نیز اشتباه و خطا و نسیان معصوم و پاک اند . دربارۀ دیگر پیامبران و فرشتگان نیز باید چنین معتقد بود .


    اعتقاد به جایز بودن چنین امری از پیامبر اکرم (ص) و امامان ، از مذهب غیر شیعیان است .



    باید باور داشت که امامان (ع) از تمامی آفریدگان ، پیامبران ـ جز جدّ خود: پیامبر اکرم (ص) ـ ، فرشتگان برتر و شریف ترند و


    نیز این که آنان تمامی علوم پیامبران و علم ماکان و مایکون را می دانند . یعنی از هرچه پیش از این روی داده و هر چه پس از این روی می دهد ، آگاهند .


    و کتابها و آثار تمامی پیامبران ، مانند تورات و انجیل و زبور ، صحف آدم ؛ عصای موسی و انگشتر سلیمان ، پیراهن ابراهیم ،


    تابوت عهد و لوح های موسی (علیهم السلام) و جز آن ، نزد ایشان است . باید ایمان داشت که جنگ و جهاد و صلح و سکوت آنان ،


    همه به امر خدا و اذن او بوده است .


    باید باور داشت که رسول اکرم (ص) هرچه را که خداوند بدو آموخته ، به حضرت امیر (ع) آموخته است ؛


    همچنین هر امامی ، تمامی علوم امام پیش از خود را می داند و امام بزرگوار به رأی و اجتهاد خویش سخن نگفته اند ،


    بلکه از طریق خدای تعالی از حکم هر چیز آگاهند و به چیزی جاهل نیستند . هر چه از آنان بپرسند ، پاسخ می دهند ؛


    به تمام زبان ها و لغات آشنایند و می دانند که چه کس کافر و چه کس مومن است ، و هر روز اعمال امت بر آنان عرضه می شود چه نیک و چه بد !



    دیگر آنکه باید باور داشت که معراج پیامبر اکرم (ص) ، معراج جسمانی و روحانی بوده است . یعنی پیامبر (ص) همراه با جسم مبارک خویش

    به آسمان ها رفته و عروج کرده ، نه با روح تنها ؛ معراج از ضروریات دین و انکارش کفر محض است .





    ---------------- پی نوشت ----------------
    1- ناصبیان : دشمنان امامان (ع)
    2- متعه : ازدواج موقت ، که در زمان عمر بن الخطاب ، ممنوع شد .



    (15)

  6. #16
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    باید در برابر هر حدیث معتبری که از امامان (ع) می رسد ، تسلیم بود . هرگاه معنای آن به گونه ای است که فهمش ممکن است ،

    باید به تفصیل بدان ایمان اورد و اگر معنایش به گونه ای است که فهمش با عقل ما ممکن نیست ، باید به اجمال بدان ایمان آورد و

    فهم تفصیلی اش را به خود آن بزرگواران واگذارد . نباید بدین دلیل که حدیثی را با عقل ناقص خویش نمی توانیم فهمید ، آن را ردّ کنیم و از قبولش سر باز زنیم .

    زیرا چه بسا حدیثی به واقع از آن بزرگواران باشد و ما آن را ردّ کنیم و بدین وسیله خدای تعالی را تکذیب کنیم ؛

    چنانکه از امام صادق (ع) نیز نقل است که ما را از چنین کاری باز می دارد .


    حالات و علوم امامان (ع) شگفت و غریب ، و عقل ما از فهم آن ناتوان است . از این رو ، به هیچ وجه جایز نیست که چیزی از حالات و علوم آنان را ردّ کنیم

    و ناممکن بدانیم .

    دیگر آن که باید معتقد بود که رسول خدا (ص) و امامان پاک (ع) به هنگام مرگ هرکسی ، از مؤمن گرفته تا کافر ، و از نیکوکار گرفته تا فاجر ،

    حاضر خواهند شد و شفاعت آنان شامل حال مؤمن می شود و جان دادن را بر او آسان می کند . و نیز سختی مرگ را بر منافقان و دشمنان می افزاید . (1)

    در روایت است :

    اشکی که به هنگام جان دادن از چشمان مؤمن برون می آید ، به دلیل خوشی و سروری است که با دیدن آن بزرگواران بدو دست می دهد .



    دیگر آنکه باید باور داشت ، که چون انسان می میرد ، روحش از بین نمی رود و به بدنی دیگر ، که مانند بدن دنیوی اوست ، می پیوند (جسم مثالی) .

    روح انسان به هنگام تشییع جنازه ، از حقیقت مرگ و نیز حال تشییع کنندگان آگاه است . اگر این انسان مؤمن باشد ، مردم را سوگند می دهد

    تا او را زودتر در قبر گذارند و بدین وسیله به نعمت ها و مقاماتی که خداوند وعده داده است دست یابد ؛

    و اگر منافق باشد مردم را سوگند می دهد که شتاب نکنند و او را در قبر نگذارند ، زیرا از عذاب الهی می ترسد .

    بدین سان ، روح با تشییع کنندگان و آن کس که جسدش را می شوید ـ تا هنگامی که دفنش می کنند ـ همراه است و آنان را می بیند .

    سپس روح به بدن اصلی خویش می پیوندد (برای پاسخگویی به دو ملک )

    اگر شخصی که مرده منافق باشد ، دو فرشته به نام نکیر و منکر با سیمایی وحشتناک به سویش می آیند

    و اگر از مؤمنان و نیکوکاران باشد ، دو فرشته به نام بشیر و مبشّر با سیمایی نیک به سویش می آیند .

    فرشتگان از او دربارۀ اعتقادات می پرسند و نیز نام امامان (ع) را یکی یکی . اگر پاسخ ندهد یا پاسخ درست ندهد ،

    با گرزی آتشین چنان بر او می زنند که قبرش تا روز قیامت از آتش پر می شود ؛ ولی اگر پاسخ درست بدهد ، بدو مژده می دهند :

    مژدۀ بهره مندی از نعمت های الهی و می گویند : «چون عروس با چشمی روشن و آسوده بخواب » .


    نباید کسی وجود این دو فرشته را به چیزی دیگر معنا کند و بگوید : مراد چیزی دیگر است . زیرا اعتقاد به آنان از ضروریات دین است .

    برخی بی دینان گفته اند مقصود از دوفرشتۀ مذکور ، عقل و نفس فلکی است . نباید به سخن اینان اعتنایی کرد ؛

    چرا که در آیات و روایات بسیاری آمده است که آن دو دارای جسمی لطیفند و به هر شکلی بخواهند در می آیند .

    رسول خدا (ص) و امامان هدی (ع) نیز آنان را می دیده اند . این دو فرشته دارای چند بالند . فرشتگان هم شمارشان بسیار است

    و همچنین در آفرینش از بزرگترین آفریدگان خداوند عالمند . در روایاتی بسیار از امامان پاک (ع) از عظمت و چگونگی احوال و آفرینش شگفت

    و غریب فرشتگان سخن رفته است .


    -------------------- پی نوشت -----------------------
    1- لازم نیست خود را به زحمت بیندازیم و بیندیشیم که حضور آنان بر بالین شخص در حال مرگ ، آیا با همین جسم اصلی است یا
    با جسم مثالی و جز آن ؛ همچنین نباید این احادیث را تاویل کنیم و بگوییم : مقصود ، دانش امامن (ع) است یا مقصود این است که صورت آن بزرگواران
    در خیال شخص منعکس می گردد . زیرا چنین تاویل و توجیهی ، گونه ای تحریف حدیث است و به تباهی کشانیدن اعتقادات مؤمنان



    (16)

  7. #17
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    باید باور داشت که آسمان ها از یکدیگر جدایند و چسبیده به یکدیگر نیستند . از هر آسمان تا آسمان دیگر به قدر صد ها سال ها راه است .

    میان آنها پُر است از فرشتگان . در روایات آمده است که در آسمان ها در هر قدمی ، فرشته ای است که خداوند را تسبیح می گوید .


    دیگر آن که ایمان به وجود فشار قبر به طور اجمال واجب است . ولی آیا فشار قب ربرای تمام مردم است یا تنها برای مؤمنانِ غیر کامل ؟

    باید در پاسخ گفت که از احادیث بر می آید که فشار قبر ، تنها ویژۀ غیر کاملان است . فشار قبر بر بدن اصلی انسان وارد می شود ، نه بر قالب مثالی .

    پس از فشار قبر و پرسش های دو فرشته ، روح انسان به بدن مثالی ـ یعنی بدنی که شبیه بدن دنیوی اوست ـ منتقل می گردد .

    گاه هنگامی که کسی به زیارت قبر شخصی می رود ، روح در قبر خویش حاضر می شود و چنانچه زیارت کننده مومن باشد ، از بابت زیارت او ،

    سودی به روح عاید می شود . گاه روح به وادی السلام ـ که در نجف اشرف می باشد ـ می رود و گاه جسد های مثالی مومنان به بهشت دنیا منتقل

    و در آن جا از نعمت های خداوند بهره مند می شوند و از میوه هایش می خورند و از نهرهایش می نوشند ؛ چنان که خدای متعال می فرماید :
    « ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون ، فرحین بما اتاهم الله من فضله ...» (1)


    هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید ، بلکه زنده اند و نزد پروردگار شان روزی داده می شوند .

    به انچه خدا از فضل خود به ایشان داده است شادمانند .


    اگر صاحب روح ، کافر و معاند باشد ، او را به دوزخ دنیوی می برند و تا روز قیامت عذاب می دهند ، و اگر مستضعف (2) باشد ـ یعنی توان بازشناختن خوب و بد

    و حق و باطل را نداشته باشد ـ از پاره ای احادیث بر می آید که تا روز قیامت بدو مهلت می دهند و نه نعمتی بدو می دهند و نه عذابی بر او وارد می سازند . (3)

    لذا باید باور داشت که خداوند در این دنیا نیز بهشت و جهنمی دارد ، علاوه بر بهشت و دوزخ اخروی و همیشگی .

    از امام رضا (ع) به طریق معبر روایت است که: آدم (ع) در بهشت دنیا بوده است نه بهشت آخرت .
    (چون بهشت آخرت جاودانه است و کسی که داخل آن شود دیگر خارج نمیشود)


    همچنین باید به وجود بهشت و دوزخ اخروی ایمان داشت . زیرا صاحب دین مبین ، به گونه ای که شکی در آن باقی نمی ماند ، از آن خبر داده است .

    بنابر این به هیچ وجه نباید به تاویل آن پرداخت ، و معنایی غیر از معنای ظاهر برایش ساخت ؛ مثلا بگوییم : مراد اخلاق نیک و بد است ،

    یا مراد معلومات حق و باطل است . چنین تاویل و تفسیری ، نشانۀ کفر و الحاد است . باید ایمان داشت که بهشت و دوزخ اخروی ، در حال حاضر موجود است .

    و نه اینکه در قیامت آفریده خواهد شد !

    در روایتی صحیح از امام رضا (ع) آمده است که :

    هر کس وجود بهشت و دوزخ در حال حاضر را منکر شود ، در واقع آیات قرآنی و معراج پیامبر اکرم (ص) را

    انکار کرده است . زیرا پیامبر اکرم (ص) در معراج خود آنها را دیده است .





    ------------------------- پی نوشت ----------------------------

    1- آل عمران 169 ، 170 .
    2- در اینجا مراد از مستضعَف ، «مستضعَف اعتقادی» است . یعنی کسی که به هیچ وجه ، توان و امکان بازشناختن حق را نداشته است .
    3- در برخی روایات آمده است که چنین کسانی را در آن جهان می آزمایند تا سرنوشت خویش را رقم بزنند . بنگرید به کافی ج3 (فروع کافی)
    «کتاب الاموات» .



    (17)

  8. #18
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    اصل دیگری که باید بدان ایمان آورد رجعت است .

    اعتقاد به رجعت از ویژگی های مذهب اثنا عشریه است . در میان سنیان و شیعیان مشهور است که امامان (ع) رجعت را مسلّم و قطعی دانسته اند .

    در روایاتی صحیح که از آنان نقل شده ،آمده است که هر کس به رجعت ما پیش از قیامت ایمان ندارد ، از ما نیست .

    درباره رجعت آنچه از روایات فهمیده می شود این است که خداوند متعال هنگام ظهور قائم آل محمد (ع) یا زمانی نزدیک بدان ، گروهی از مؤمنان را زنده می کند

    تا چشمشان به دیدن امامشان و حکومت عالم گیرش روشن شود . همچنین جماعتی از کافران و منافقان را زندگانی دوباره می بخشد تا پیش از قیامت

    از آنان انتقام کشیده شود . ولی برای مستضعفان از هر دو فرقه تا روز قیامت رجعتی نیست .

    امامان نیز رجعت می کنند . روایات بسیاری گواهند بر اینکه حضرت امیر (ع) و حضرت سید الشهداء (ع) رجعت خواهند کرد .

    گروهی از روایات نیز بر رجعت رسول اکرم (ص) و دیگر امامان (ع) ناطقند . ولی آیا رجعت امامان (ع) در زمان ظهور حضرت قائم است یا زمانی دیگر ؟

    در این باره روایات مختلفی وارد شده است . از این رو باید تنها به طریق اجمال به رجعت برخی از مردم و امامان (ع) ایمان آورد و نباید روایتی را رد کرد .

    جزئیات و تفصیل مطالب را باید به خود امامان (ع) واگذارد .


    باید ایمان داشت که خداوند متعال تمامی مردم را در روز قیامت محشور می فرماید و ارواح آنان را به بدنهای اصلی شان باز می گرداند .

    انکار یا تأویل این مطلب ، به گونه ای که معنای ظاهر آن نفی شود ، کفر است ؛ چنان که در زمان ما ، ملحدانی هستند که چنین می کنند .

    حشر روز قیامت ، اجماع تمامی مسلمانان است و در بیشتر مواضع قرآن بر آن تأکید شده و نیز کافر بودن کسانی که منکر آن شوند ، مورد تأئید قرار گرفته است .

    نباید به سخن آن دسته از فیلسوفان گوش فرا داد که اعاده معدوم را محال می دانند و آیات و احادیث را به تأویل می برند و می گویند :

    « مقصود از معاد ، معاد روحانی است . » زیرا چنین عقیده ای کفر است .

    باید باور داشت که حساب قیامت ، حق است و در آن هنگام ، نامه اعمال هر کس منتشر و به دست چپ یا راست او نهاده می شود .

    خداوند دو فرشته بر هر انسانی گمارده است تا یکی در سوی راست باشد و اعمال نیک را ثبت کند و یکی در سوی چپ باشد و اعمال بد را بنویسد .

    هنگام شب این دو فرشته به بالا می روند و اعمال را می برند و دو فرشته دیگر می آیند و اعمال شب را می نویسند .

    مبادا این فرشتگان را به چیزی دیگر تأویل کنیم ؛ چنان که در زمان حاضر از برخی شنیده می شود .


    واجب است به شفاعت حضرت رسول اکرم (ص) و ائمّه هدی (ع) ایمان آوریم .

    همچنین به اینکه خداوند ، پیمان شکنی نمی کند و به آن کس که از او فرمان برداری کند ثواب می دهد . البته ممکن است کسی را که وعده عذاب داده است ،

    عذاب نکند و این در صورتی است که آن شخص ، مؤمن باشد . دیگر آنکه خداوند بنابر وعده ای که داده ، توبه را می پذیرد .


    باید باور داشت که کافران و دشمنان امامان ، در آتش جاودانه خواهند ماند و ولی مستضعفان _ که عبارتند از کم خردان و کسانی چون اطفال که حجّت خداوند

    بر آنان تمام نشده و حق را به طور شایسته نشناخته اند _ به فضل و بخشایش خدا ، امید نجاتشان می رود .

    باید ایمان آورد که مؤمنان به بهشت می روند و در آنجا جاودانه می شوند ، ولی بهشتی شدن آنان بر سه گونه است و مؤمنان از این رو بر سه گروهند :

    یکی گروهی که بی عذاب به بهشت می روند و نه در برزخ و در آخرت عذابی بدانان نمی رسد .

    دوم گروهی که در برزخ عذاب می شوند ، ولی از آتش دوزخ در امان خواهند ماند .

    گروه سوم به دوزخ می روند و به قدر گناهانشان عذاب می کشند و سپس در بهشت جای می گیرند .

    شکی نیست که شفاعت حضرات معصومین (ع) تنها نصیب مؤمنان (= شیعیان ) است و نصیب کسی دیگر نمی شود .

    همچنین شکی نیست که برخی اعمال حسنه ، با گناه از میان می رود و نیز برخی گناهان بوسیله اعمال حسنه پوشیده و محو می شود و

    به عبارتی دیگر برخی گناهان و اعمال حسنه یکدیگر را محو می کنند .

    آیات و روایاتی بسیار بر این حقیقت گواه است و نباید به دلایلی که برخی متکلمین علیه آن می آورند ، اعتنایی کرد ؛

    همچنان که اگر در این دلایل به خوبی بیندیشیم ، به راحتی بر پوچ بودنشان آگاه می شویم .

    سر انجام باید به هر چه از صاحب شرع رسیده ، ایمان آوریم ؛ از صراط گرفته تا میزان و تمامی حالات و هولهای قیامت .

    نباید آنچه را در دین آمده تأویل کنیم ، مگر تأویلی که از خود صاحب شرع رسیده باشد . زیرا نخستین گام در وادی کفر و الحاد ، تأویل و تصرف در نصوص

    و احادیث صریح امامان (ع) به عقل ضعیف و هوا و هوس است . امید است که خداوند متعال ما را و دیگر مؤمنان را از آن حفظ فرماید .


    (18)

  9. #19
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    فصل سوم



    «« اعمــال »»


    مهم تريـن عقــايـد ..:.:.: مکتب اهـل بيـت (ع) :.:.:..


    از چه راه باید رفت ؟


    پیش از این در ابتدای کتاب به اثبات رسید که پیروی در گفتار و کردار از اهل بیت عصمت و طهارت (ع) واجب است و باید در روایات


    و آثار آن بزرگواران به درستی اندیشید و تامل کرد . این جانب ، هیچ نیکی و خوبی ای نبود مگر آنکه آن را در روایات و احادیث اهل بیت (ع) بازیافتم .


    در احادیث ، تمامی حکمت های خداوندی ، به صراحت شرح داده شده است . اگر کسی با قلب سلیم و خِرَد ناب وارد شود و خویش را در کژفهمی نیندازد


    و با گمراهی گمراهان مأنوس نباشد ، راه نیل به رستگاری وسعادت و مقامات عالی را از احادیث در خواهد یافت ؛


    به عبارت دیگر کسی که پردۀ کوری از پیش دیدگان بصیرت به کنار زند و به خدای خود پناه برد و نیت خویش را خالص کند ، خداوند وعده داده است که او را


    هدایت خواهد فرمود :


    « و الّذین جاهَدوا فینا لَنَهدینَّهم سُبُلَنا »


    « و کسانی که در راه ما کوشیده اند ، به یقین راه های خود را بر آنان می نماییم »
    (سوره عنکبوت ، آیه 69)


    اگر انسان از آن «راه» که خداوند فرموده وارد شود ، محال است که هدایت نشود و خداوند خُلف وعده کند . بنابر این ، نخستین گام برای کسی که می خواهد


    در دین خدا وارد شود ،
    خالص کردن نیت است ، زیرا اعتبار و ارزش اعمال و کمال و قبول افتادنشان ، در گرو نیت و مراتب آن است .

    خلوص نیت و درستی اعمال نیز حاصل نمی شود ، مگر این که انسان به تمام و کمال به خداوند توسل کند و از شر شیطان و هوی وهوس بدو پناه آورد .


    سپس باید دربارۀ هدفی والا بیندیشد و نیز در این که پس از رحلت از این دنیای فانی ، بازگشت بدان ممکن و اعمال دنیوی اش جبران پذیر نیست .


    باید خویشتن را از گرفتاری و حسرت و مصیبت پس از مرگ برهاند . باید بیندیشد و باور کند که این دنیا ، فانی و زودگذر است و احوالش تغییر می یابد و


    اعتماد و اعتنایی بر آن نمی توان کرد و چیزی ندارد که بتوان بر آن فخر کرد و به خود بالید . در همین حال باید به احادیث امامان (ع) رجوع کند که


    دربارۀ فنای دنیا سخن گفته اند . نباید به سخن دیگران در این باره توجه کند و بدانها بپردازد ؛ زیرا احادیث امامان (ع) دارای تأثیری شگفت و ژرف است .


    کلام آنان از سرچشمۀ وحی و الهام جاری شده است و کلام دیگران دارای چنین تاثیری نیست
    ، هرچند مضمون و معنای سخن هردو گروه ، یکی باشد .

    در سخنان کسانی چون غزّالی و ابوطالب مکّی و ... ، حق و باطل به هم آمیخته است . اینان نظریه های باطل خویش را به لباس حق در می آورند


    و با سخنان حق می آمیزند تا مردم به اشتباه افتند و در دامشان اسیر شوند .


    (19)

  10. #20
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    نیت و مراتب عبادت کنندگان


    میان مردم مشهور است که نیّت ، عبارت از خطور قلبی یا تلفظ زبانی به عربی یا غیر عربی است ، ولی این درست نیست ؛

    بلکه نیت همان انگیزۀ قلبی است که باعث انجام کار می شود . نیت ، امری درونی و نهانی است . آگاهی کامل از نیت (که درجۀ خلصش چقدر است ) ،

    ممکن نیست ؛ مگر برای کسانی که خداوند آنان را بر کاستی ها و عیوب خود و نیز درد و درمانش آگاه ساخته است ؛

    چنانکه می فرماید : « فألهَمَها فُجورَها و تَقویها » : « پس ، پلیدکاری و پرهیز کاری اش را به انان الهام کرد » (1)

    نیت و انگیزۀ هرکس ، با حال و مرامی که دارد ، متناسب و سازگار است ؛ چنانکه در روایت ، این آیه کریمه که خداوند فرموده :

    « قُل کلّ یَعملُ علَی شاکلَته » : « بگو: هر کس بر حسب ساختار (= نیت) خود عمل می کند » (2) بر همین معنا تفسیر شده است .


    البته اگر کسی خود بیندیشدو تامل کند ، معنای مذکور برایش آشکار می گردد ؛ مثلا کسی که طریقه و مرامش حبّ و حرص بر دنیاست ،

    تمامی اعمالش از خیر گرفته تا شر ، همه در مسیر دنیا و گرد آوردن اموال دنیوی است . نماز خواندن چنین کسی برای این است که مبادا در اثر ترک نماز

    به دنیایش خللی وارد شود . او ، حتی اگر به شرابخواری روی آورد ، بدین دلیل است که آن را برای دنیای خویش مفید می داند .

    کسی که میل دارد با پادشاهان ، دمخور و نزد آنان مقرّب باشد ، تمامی اعمالش در جهت نزدیک شدن بدانان است و نشان چنین حقیقتی آن است که

    او بیشتر اعمال نیک را بدین دلیل که موافق طبع پادشاه نیست ، ترک می کند .


    اینک ، که این مطلب آشکار شد ، باید دانست که نیّات مردم ، دارای مراتب و درجات است :

    نخست...



    ------------------- پی نوشت ---------------------------
    1- سوره مبارکه شمس ، آیۀ 8 .
    2- سوره مبارکه اسراء ، آیۀ 84 .


    (20)

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •