نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: » شيعيانِ اهلِ بيتِ پيامبر(ص) «

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile » شيعيانِ اهلِ بيتِ پيامبر(ص) «

    موارد اختلاف مسلمانان


    مسلمانان در دو مورد اختلاف عقيده دارند:


    يکم:
    در تفسير بعضي آيات کتاب خدا و فهم معاني آن.

    نمونه اول: اختلافشان در مورد معناي: «وَسِعَ کُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض «

    در آيه 255 از سوره بقره است که آن را گروهي از پيروان مکتب خلفا کرسي مي دانند و تختي که خداوند بر روي آن نشسته است[2]. و شيعيان اهل بيت طبق تعليم ائمه اهل بيت پيامبر معني کرسي را علم دانسته و تفسير مي کنند و کلمه مزبور در لغت عرب نيز به اين معني آمده است. طبق اين تفسير معني آيه «وسع علمه السموات...» مي شود.


    نمونه دوم: اختلاف در تفسير آيه «يَوْمَ يُکْشَفُ عَنْ ساق « مي باشد

    که گروهي از پيروان مکتب خلفا روايت کرده اند در روز قيامت باري تعالي «ساق پاي» خود را به مسلمانان نشان مي دهد و ايشان خدا را بدين وسيله مي شناسند و به دنبال او روانه بهشت مي شوند. اين دسته و گروه، اينگونه خدا را داراي جسم و مکان مي دانند.» اما شيعيان اهل بيت به پيروي از ائمه اهل بيت، خدا را منزه از جسم و مکان مي دانند.

    نمونه سوم: در عصمت انبيا و رسل اختلاف عقيده دارند؛

    چه آنکه پيروان مکتب خلفا ايشان راتنهامعصوم در تبليغ وحي مي دانند ودر غيرامر تبليغ وحي معصوم نمي دانند.
    در حالي که شيعيان انبيا و رسل و اوصياي ايشان را از به جا آوردن هر معصيتي معصوم مي دانند.


    دوم:
    در سنت و راه دريافت آن اختلاف دارند.

    پيروان مکتب خلفا همه صحابه را عادل مي دانند و سنت پيامبر را از همه کساني که نام صحابي دارند مي گيرند و در اين باره از پيامبر روايت مي کنند: «أَصحابي کَالنُّجُوم، بِأَيُّهُم اقْتَدَيْتُم اهْتَدَيْتُم؛ اصحاب من همانند ستارگانند، به هر کدام اقتدا کرديد، هدايت مي شويد.» اين در حالي است که در ميان صحابه کساني بودند که به هم بستر پيامبر - العياذ باللَّه- تهمت زدند و قرآن درباره ايشان مي فرمايد:


    إنّ الَّذينَ جاؤُا بِالاِفکِ عُصبه مِنکم؛
    مسلماً کساني که آن تهمت بزرگ را زدند گروهي از شما بودند...


    و علاوه بر اين در سوره توبه به طور کلي مي فرمايد:


    وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَه مَرَدُوا عَلَي النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُم ؛
    (سوره توبه، آيه 101. )


    و بعضي از اهل مدينه منافقند و بر اين نفاق چنان ماهر و کارکشته اند که تو از نفاقشان آگاه نيستي؛ ما آنها را مي شناسيم.
    البته پيامبر(ص) براي شناسايي مؤمن از منافق يک علامت بسيار واضح و آشکار معرفي فرمود.
    و آن حبّ اميرالمؤمنين علي(ع) بود که آن را دليل بر ايمان و بغض و دشمني با ايشان را دليل بر نفاق دانستند.[4] به اين دليل است که شيعيان اهل بيت تفسير قرآن و سنت پيامبر را از دشمنان علي يعني کساني مانند معاويه و عمروعاص و خوارج نهروان نمي گيرند و از صحابه اي که دوستدار اهل بيت هستند اخذ حديث مي کنند.

    پس از پيامبر(ص) نيز حديث پيامبر و تفسير قرآن را از دوازده امام دريافت مي کنند زيرا اين دوازده بزرگوار هر چه بگويند با سند از پيامبر(ص) نقل مي نمايند اين امامان عبارتند از:


    1. علي ابن ابي طالب
    2. حسن بن علي، سبط الرسول
    3. حسين بن علي، سبط الرسول
    4. علي بن الحسين السجاد
    5. محمد بن علي الباقر
    6. جعفر بن محمد الصادق
    7. موسي بن جعفر الکاظم
    8. علي بن موسي الرضا
    9. محمد بن علي الجواد
    10. علي بن محمد الهادي
    11. الحسن بن علي العسکري
    12. الحجه بن الحسن العسکري


    و بدين سبب ايشان شيعيان اهل بيت مي باشند و با اين نام معرفي مي شوند.
    شيعيان اهل بيت پيامبر تفسير قرآن و سنت پيامبر و همه عقايد و احکام شريعت اسلام را از اين دوازده وصي پيامبر، به دو دليل اخذ مي کنند.


    »» ادامه دارد...


    ------------------------------
    [2] . تفسير آيه در تفسير طبري و ابن کثير.
    [3] . سوره نور، آيه 11.
    [4]. در اين باره از يازده صحابي پيامبر در صحيح مسلم و سنن ترمذي
    و ابن ماجه و نسائي و مسند احمد و ديگر کتب معتبر مکتب خلفا روايت شده است.
    به بحث ضابطه شناخت مؤمن از منافق در جزء اول معالم المدرستين رجوع شود.


    _________________
    پیامبر اکرم (ص) فرمودند: مَثَلُ أهلِ بَیتی کَمَثَلِ سَفینَهِ نوحٍ مَن رَکِبَها فَقَد نَجی وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها فَقَد هَلَک
    اهل بیت من چون کشتی نوح‌اند؛ هر که بر آن نشیند نجات یابد و آنکه از آن تخلف کند هلاک گردد (عیون الاخبار،ج 1،ص211)

    ویرایش توسط soheil_g : 2009/02/02 در ساعت 13:53

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    دليل اول:
    آنکه خدا و پيامبر آنها را پس از پيامبر آماده اداي اين مسؤوليت عظيم نموده اند. واسطه اين آماده سازي اولين امام و اولين وصي پيامبر حضرت علي(ع) بود.

    چگونگي آماده سازي علي(ع) براي اداي مسؤوليت تبليغ پس از پيامبر :

    قبل از بعثت پيامبر در مکه قحطسالي شديد شد. حضرت ابوطالب که شيخ قريش بود در آن سالها به سبب مهمانداري حجاج بيت اللَّه فقير شده بود و بار عائله پرجمعيت بر دوش ايشان سنگيني مي کرد پيامبر که به واسطه ازدواج با خديجه يک خانواده متمکن بودند و عباس عموي پيامبر که تاجر و ثروتمند بود براي کم کردن عائله حضرت ابوطالب از ايشان خواستند که هر کدام يکي از فرزندان وي را تحت تکفل بگيرند و از سنگيني عائله او بکاهند. حضرت ابوطالب پذيرفت، عباس جعفر را به خانه خود برد و پيامبر علي را.[5]

    حضرت علي در اين باره مي فرمايد:[6]

    «او مرا که کودکي بودم در کنار مي گرفت و به سينه خود مي چسباند و در رختخواب خود مي خوابانيد. و از بوي خوش بدنش برخوردارم مي کرد. چندان کوچک بودم که غذا را در دهان خود نرم مي کرد و در دهان من مي گذاشت. او سخني به گزافه و دروغ از من نشنود و کاري ناشايسته از من مشاهده ننمود.
    خداوند از همان هنگام که پيامبر را از شير بازگرفتند، با فرشته اي از بزرگترين فرشتگانش همراه فرمود تا او را روزها و شبها به راه بزرگواريها و سيرت و اخلاق نيکوي راهبر باشد. و من هم حضرتش را پيروي مي کردم. او در هر سال مدتي را در حراء مي گذارنيد و من تنها کسي بودم که او را در آن ايام مي ديدم و به جز من کسي ديگر او را نمي ديد. در آن روزگار، اسلام در يک خانه بود: خانه پيغمبر و خديجه که سومينشان من بودم. نور وحي و رسالت را مي ديدم و بوي نبوت را استشمام مي کردم.
    به هنگام نزول نخستين وحي بر آن حضرت، صداي ناله اي را شنيدم و از آن حضرت جويا شدم، به من فرمود: اين ناله شيطان است از اينکه مورد پيروي قرار بگيرد، مأيوس و نااميد شده است. تو آنچه را که من مي شنوم، مي شنوي و آن را که مي بينم، مي بيني. جز آنکه تو پيغمبر نيستي، بلکه وزير و ياور من در امر رسالت مي باشي.»


    و آنگاه که حضرت علي(ع) بزرگسال شد هر روز صبح و شام براي تعليم گرفتن هر چه از قرآن و اسلام نازل شده بود به خدمت پيامبر(ص) مي رسيد و دستور جلسات چنين بود که خود فرموده:

    «من سحرگاهان هر روز به خدمت پيامبر مي رسيدم و از پشت در مي گفتم «السلام عليک يا نبي اللَّه» اگر آن حضرت آهسته و آرام سرفه مي کرد به خانه برمي گشتم وگرنه وارد مي شدم[7].»


    در اين ملاقاتها پيامبر هر چه از وحي که پس از ديدار قبلي نازل شده بود به ايشان تعليم مي کرد. در اين ديدارها پيامبر(ص) به پسر عمويش(ع) دستور نوشتن داد و فرمود: آنچه را به تو مي گويم بنويس، علي پرسيد:
    اي رسول خدا! از آن مي ترسي که فراموش کنم؟

    فرمود:
    نه، از خدا خواسته ام حافظه ات را نيرو بخشد و تو را دچار فراموشي نگرداند، آن را براي شريکانت يعني امامان بعد از خودت بنويس و با اشاره به امام حسن فرمود: اين نخستين آنان است و به امام حسين فرمود: امامان [بعدي] از فرزندان حسين هستند[8].

    آن دست نوشت علي(ع) و املاء پيامبر کتابي به شکل طوماري شد که نامش
    «جامعه» بود. اين کتاب همراه با قرآن و تفسيري که در خانه پيامبر بود از جمله مواريث نبوت هستند که به اوصياي ايشان رسيده است.

    رجوع ائمه اهل البيت(ع) به جامعه :


    امام صادق(ع) مي فرمايد:

    «جامعه در نزد ماست: املاي پيامبر(ص) است که از دو لب شريفش بيرون آمده و علي آن را به دست خود نوشته است حلالها و حرامها و هر چه را مردم به آن نياز داشته باشند در آن است.[9] «

    مردي از امام صادق(ع) مسأله اي را پرسيد و آن حضرت جوابش را فرمود. آن مرد پرسيد: به نظر شما اگر امر چنين باشد رأي شما چيست؟ حضرت فرمود: ساکت شو پاسخي که به تو دادم از پيامبر خداست.[10] خداوند حلال و حرام را و تأويل قرآن را به پيامبرش آموخت و رسول خدا همه آنها را به علي آموخت.[11]


    دوازده امام اهل بيت(ع) از کتاب جامعه براي اصحابشان احکام خدارانقل مي کردند واز تفسير قرآني که در منزل پيامبر(ص) بود حديث مي فرمودند و اصحاب ايشان آنچه از ايشان فرامي گرفتند در رساله هايي مي نوشتند و آن رساله ها در علم حديث «اصل» ناميده شده که در زماني شماره آنها به چهارصد «اصل» رسيده و چهار کتاب
    کافي و من لايحضره الفقيه و استبصار و تهذيب، از آن اصول نقل حديث نموده اند و پس از ايشان علماي مکتب اهل بيت به آن کتب رجوع مي نمايند. چنانکه در جدول زير نمايان است.

    -سند روايت در مکتب اهل بيت

    - املاء خاتم الانبياء

    - جامعه امام علي

    - روايات دوازده امام از اهل بيت

    - اصول و رساله هاي کوچک حديث

    -الفقيه التهذيب الاستبصار کافي

    -رساله هاي فقهاي مکتب اهل بيت



    -------------------------
    [5].مستدرک حاکم بر صحيحين، ج 3،ص 576؛
    سيره ابن هشام ج 1، ص 246، چاپ مصر،1375.
    [6]. رجوع شود به خطبه قاصعه در نهج البلاغه.
    [7] سنن نسائي، باب التنحنح في الصلاه؛
    سنن ابن ماجه، باب استئذان کتاب الادب؛ مسند احمد، ج 1، ص 58 و 107.
    [8]. امالي شيخ طوسي، ج 2، ص 56.
    [9]. کافي، ص 142، 149 و 154.
    [10]. کافي، ج 1، ص 58
    [11]. بصائر الدرجات، ص 290.


    _________________
    پیامبر اکرم (ص) فرمودند: مَثَلُ أهلِ بَیتی کَمَثَلِ سَفینَهِ نوحٍ مَن رَکِبَها فَقَد نَجی وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها فَقَد هَلَک
    اهل بیت من چون کشتی نوح‌اند؛ هر که بر آن نشیند نجات یابد و آنکه از آن تخلف کند هلاک گردد (عیون الاخبار،ج 1،ص211)

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    رساله هاي فقهاي مکتب اهل بيت:

    دليل دوم:
    روايتهايي است که از پيامبر اکرم درباره آنها رسيده است. و ما در اينجا به چند روايت که در کتب معتبره پيروان مکتب خلفا آمده اکتفا مي کنيم.
    1: -روايتهايي که از پيامبر اکرم درباره امام اول علي بن ابي طالب آمده است.

    در سال سوم از بعثت پيامبر اکرم(ص) آنگاه که از جانب پروردگار مأمور به دعوت به اسلام شد و آيه « وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَکَ الْأَقْرَبينَ؛[12] خويشان نزديک خود را از خدا بترسان. « نازل شد، پيامبر دستور داد پسرعمويش، علي بن ابي طالب طعامي آماده ساخت و بني عبدالمطلب را دعوت کرد. پس از صرف طعام، عمويش ابولهب پيش دستي کرد و نگذاشت پيامبر سخني بگويد، مجلس پيامبر به هم خورد، پيامبر(ص) دعوت به طعام را تکرار کرد و در بار دوم پس از صرف طعام ايشان را به اسلام دعوت کرد و از ايشان در تبليغ رسالت کمک خواست و فرمود:

    أَيُّکُم يُوازِرُني عَلي هذَا الاَمر فَيکُون أخي و َ وَصيّي وَ خَليفتي فيکُم مِنْ بَعدي؛
    کدام يک از شما مرا در اين امر ياري مي کند تا برادر من و وصي من و خليفه من در ميان شما باشد.


    همه از آن پيشنهاد سر باز زدند و رو گردانيدند. علي بن ابي طالب که از همه آنها خردسالتر بود در جواب پيامبر گفت: من يا رسول اللَّه! وزير شما، يار و کمک شما در اين امر خواهم بود.
    در اين حال پيامبر دست برد و گردن علي را گرفت و فرمود:


    إنَّ هذا أخي وَ وَصيّي وَ خَليفتي فيکُم فَاسْمَعُوا لَه وَ أَطيعُوا؛
    اين برادر من و وصي من و جانشين من در ميان شما است، فرمانش را بشنويد و از او اطاعت کنيد.



    ايشان (خويشان پيامبر) از جا برخاستند و خنده کنان به ابوطالب - که شيخ و بزرگشان بود - گفتند: پسر برادرت دستورت داد، گوش به فرمان پسرت و فرمانبردارش باشي.[13]

    و اين خود اولين بار بود که پيامبر(ص) اعلان به دعوت رسالت خود نموده و در همان مجلس در مکه وصي و خليفه خود را تعيين فرمود، و پس از آن پيامبر اکرم مکرر پسر عم خود، علي را وصي و جانشين خود معرفي نموده و جمعي از صحابه هر يک آنچه را در اين باره شنيده روايت نموده اند.

    - سلمان فارسي

    روايت مي کند که به پيامبر عرض کردم: هر پيامبري وصيّي دارد، وصي شما کيست؟
    در آن وقت پاسخ نداد و مدتي بعد که مرا ديد فرمود:
    اي سلمان! به سوي حضرتش شتافتم و لبيک گفتم.
    فرمود: مي داني وصيّ موسي که بود؟
    عرض کردم: آري، يوشع بن نون بود.
    فرمود: براي چه - او وصي بود؟
    گفتم: براي آنکه او داناتر و عالمتر از همه ايشان بود.

    فرمود: وصيّ من و حامل سرّ من و بهترين کسي که پس از خود بر جاي مي گذارم و وعده هاي مرا وفا مي کند و دين مرا ادا مي کند علي بن ابي طالب است[14].


    -ابوسعيد خدري انصاري

    روايت کرده که رسول اللَّه فرمود: «وصي من و سرّ نگهدار من و بهترين کسي که پس از خود بر جاي مي گذارم که وعده مرا وفا مي کند و قرض مرا ادا مي کند علي بن ابي طالب مي باشد.»


    -انس بن مالک انصاري


    روايت نموده که: پيامبر وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و فرمود: اولين کس که از اين در وارد مي شود امام متقيان و سيد (آقاي) مسلمانان و رئيس و بزرگ دين و خاتم الوصيّين است.
    علي که آمد پيامبر فرمود: انس که آمد؟
    گفتم: علي.
    پيامبر خرسند برخاست و دست به گردن علي انداخت[15]...


    -وزير النبي(ص)

    صحابي شهير سعد وقّاص روايت نموده که پيامبر(ص) به علي(ع) فرمود:

    أَماتَرضي أَن تَکون مِنّي بِمَنزِلَههارُون مِن مُوسي إلّاأنَّهُ لانُبُوَّهمِن بَعدي؛[16]
    آيا خشنود نيستي که از من مانند هارون از موسي باشي جز آنکه پيامبري پس از من نيست.

    اين فرمايش پيامبر اشاره است به قول کليم اللَّه، موسي بن عمران(ع) آنگاه که به خداوند عرض کرد:


    وَ اجْعَلْ لي وَزيراً مِنْ أَهْلي* هارُونَ أَخي * اشْدُدْ بِهِ أَزْري*وَ أَشْرِکْهُ في أَمْري ؛
    (سوره طه، آيات 32-29.)
    از اهل بيت من وزيري معاون من فرما، برادرم هارون را به او پشتم را محکم کن، و او را در امر رسالت با من شريک فرما.



    پيامبر خاتم(ص) نيز علي(ع) را وزير خود خواند مانند حضرت موسي(ع) که برادرش هارون وزيرش بود. به استثناي نبوت، چه آنکه پيامبر، خاتم پيامبران بود.
    بنابر اين فرمايش پيامبر(ص): مقام علي(ع) با پيامبر(ص) همانند مقام هارون با موسي بن عمران بوده است.
    حديثهايي که پيامبر(ص) در حق علي(ع) فرموده است بسيار است، ما در اينجا به نقل حديث غدير اکتفا مي نماييم.



    ----------------------------
    [12]. سوره شعراء، آيه 214.
    [13].اين داستان در تاريخ طبري، ط اوربا، ج 1، ص 1172-1171؛ ابن اثير، ج 2، ص 222؛
    ترجمه حال حضرت علي در تاريخ ابن عساکر و ديگر مدارک معتبر مکتب خلفا آمده است.
    رجوع شود به بحث اهتمام الرسول به تعيين ولي الامر من بعده، معالم المدرستين، ج 1.
    [14]. معجم کبير، طبراني، ج 6، ص 221؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 113؛
    و ديگر مدارک آن در بحث وصي الرسول... در جلد اول معالم رجوع فرماييد.
    [15]. تاريخ ابن عساکر، ج 2، ص 486؛ حليه الاولياء، ج 1، ص 63.
    [16]. صحيح مسلم، ج 7، ص 120؛ سنن ترمذي، ج 13، ص 171؛
    مستدرک صحيحين حاکم، ج 3، ص 108 و 109.


    _________________
    پیامبر اکرم (ص) فرمودند: مَثَلُ أهلِ بَیتی کَمَثَلِ سَفینَهِ نوحٍ مَن رَکِبَها فَقَد نَجی وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها فَقَد هَلَک
    اهل بیت من چون کشتی نوح‌اند؛ هر که بر آن نشیند نجات یابد و آنکه از آن تخلف کند هلاک گردد (عیون الاخبار،ج 1،ص211)

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    حديث غدير خم


    در مسند احمد و سنن ابن ماجه و مستدرک حاکم بر صحيحين و ديگر مدارک حديثي و تفسيري مکتب خلفا آمده است که پيامبر اکرم(ص) در بازگشت از حجه الوداع به غدير خم که رسيد اين آيه بر ايشان وحي شد:


    يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُکَ مِنَ النَّاس. ( سوره مائده، آيه 67.)

    اي پيامبر! آنچه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده، تبليغ کن؛ و اگر نکني رسالت اوراانجام نداده اي. خداوند تو را از [آزار] مردم نگاه مي دارد.


    و با وحي بياني مقصود از «ما أُنْزِل إلَيْکَ - في عَليّ - « بيان فرمود.
    پيامبر(ص) در همان صحرا از شتر پياده شد و دستور فرمود حاجيان پيش رفته بازگردند و عقب مانده ها رسيدند. پس از اداي نماز ظهر بر منبري از پالانهاي شتر برآمد و در خطبه خود فرمود:


    «من دو گرانمايه ميان شما مي گذارم کتاب خدا و عترتم اهل بيتم را و خداي لطيف مرا خبر داد که اين دو از هم جدا نمي شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. بر آن دو پيشي نگيريد که هلاک مي شويد و از آن دو واپس نمانيد که هلاک مي شويد. چيزي به آنها نياموزيد که آنها از شما آگاه ترند.»


    آنگاه فرمود: «آيا مي دانيد که من از همه مؤمنان بر نفس مؤمنان اولي و مقدمترهستم؟»
    مردم بانگ برآوردند: آري يا رسول اللَّه!
    در اين گاه پيامبر(ص) دست علي(ع) را گرفت و او را بلند کرد به طوري که زير بغل هر دو نمايان شد، آنگاه فرمود:
    «خداوند مولاي من است و من مولاي شما هستم، هر کس که من مولاي او هستم اين علي مولاي اوست.»
    پس از آن دست به دعا برداشت و فرمود:

    «اللَّهمَّ والِ مَن والاهُ و عادِ مَن عاداه وَ انصُر مَن نَصَرَه وَ اخْذُل مَن خَذَلَه.»
    خدايا دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن شمار و ياورش را ياري کن و واگذارنده اش را خوار فرما.


    پس از تعيين علي(ع) به مقام ولايت پس از پيامبر(ص)، اين آيه نازل شد:


    الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دينا؛

    امروز دين شما را براي شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و دين اسلام را برايتان پسنديدم.

    پس از آن پيامبر(ص) عمامه سياه خود را که هفت دور سر بود و نامش را
    «سحاب» ناميده بود و در مراسم خاصي مانند روز فتح مکه بر سر مي نهاد، بر سر علي(ع) بست.
    آنگاه صحابي عمر بن الخطاب به آن حضرت چنين تبريک گفت:


    بَخٍّ بخٍّ لَک يا عَلي أصبحتُ مَولايَ وَ مَولي کُلّ مُؤمنٍ و مُؤمِنه

    بَه بَه بِه تواي علي که مولاي من ومولاي هرمؤمن ومؤمنه اي گرديدي.


    _________________
    پیامبر اکرم (ص) فرمودند: مَثَلُ أهلِ بَیتی کَمَثَلِ سَفینَهِ نوحٍ مَن رَکِبَها فَقَد نَجی وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها فَقَد هَلَک
    اهل بیت من چون کشتی نوح‌اند؛ هر که بر آن نشیند نجات یابد و آنکه از آن تخلف کند هلاک گردد (عیون الاخبار،ج 1،ص211)

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    در داستاني ديگر پيامبر(ص) فرمود:

    عليُّ مِنّي و أَنا مِن عليّ، لا يؤدّي عَني الاّ أَنا أو عَلي
    علي از من است و من از علي هستم، کسي از سوي من تبليغ نمي کند جز خودم يا علي.


    و فرمود:

    أَنا مَدينه العِلمِ و عَليٌّ بابُها، فَمَن أَرادَ المَدينه فَلْيَأتِها مِنْ بابِها؛
    من شهر علم هستم و علي دروازه آن شهر است. هر کس شهر علم را بخواهد از در آن وارد شود.


    و به حضرت علي(ع) فرمودند:

    أَنْتَ تُبَيّن لأُمَّتي مَا اخْتَلَفُوا فيهِ بَعدي
    شمابعدازمن براي امت من بيان مي کني آنچه رادرآن اختلاف دارند.


    و نيز پيامبر(ص) شماره جانشينان پس از خود را دوازده نفر به شماره نقباي بني اسرائيل تعيين فرموده و فرمود: دنيا پس از ايشان سرنگون مي شود.
    شماره اي که پيامبر فرموده جز بر دوازده وصي پيامبر(ص): علي(ع) و يازده فرزندش صدق نمي کند و دوازدهمين ايشان حضرت مهدي (عج) مي باشد که پيامبر(ص) درباره او فرموده است:


    «مهدي از ما اهل بيت مي باشد.»
    «مهدي از عترت من از فرزندان فاطمه مي باشد.»
    «اگر از دنيا نمانده باشد مگر يک روز، خداوند آن روز را طولاني مي نمايد تا آنکه مردي از فرزندان مرا که با من هم نام باشد برانگيزد.»
    آنگاه پيامبر دست خود را بر پشت حسين گذاشت و فرمود: «از اين پسرم.»


    در تاريخ ابن کثير مي گويد:
    در توراتي که در دست يهوديان است آمده که از نسل اسماعيل فرزند ابراهيم(ع) دوازده عظيم بزرگوار به ظهور مي رسند و اينکه ابن تيميه گفته است اين دوازده نفر همان داوازده نفر است که در روايت پيامبر آمده است.
    و ابن تيميه گفته است:
    بيشتر يهودياني که مسلمان شده اند، معتقدند که اين دوازده نفر همان دوازده نفري هستند که رافضه مي گويند و شيعه شده اند.


    سرگرداني علماي مکتب خلفا در تشخيص دوازده جانشين پس از پيامبر(ص):


    روايات دوازده جانشين پس از پيامبر و اينکه پس از ايشان دنيا به آخر مي رسد در کتابهاي صحيح بخاري و مسلم و مستدرک حاکم و فتح الباري در شرح بخاري و کتابهاي سنن ابو داود و ترمذي و مسند طيالسي و احمد و ديگر کتابهاي مکتب خلفا آمده است.
    ابن العربي در شرح سنن ترمذي پس از آنکه خلفا را از ابوبکر مي شمارد سپس مي گويد اگردوازده خليفه که اسمشان خليفه بوده است شماره کنم مي شوند: ابوبکر، عمر، عثمان، علي، حسن، معاويه، يزيد، معاويه بن يزيد، يزيد بن عبدالملک،... که مي شوند هفتاد نفر و چنانچه معني خليفه را در نظر بگيريم، مي شود: چهار خليفه اول و عمر بن عبدالعزيز. بعد مي گويد معناي حديث را نفهميدم.


    و همچنين علماي ديگر مکتب خلفا در مقصود از دوازده جانشين پيامبر سرگردان شده اند.
    و اين بدان سبب است که دوازده جانشين پيامبر که در احاديث صحيح آمده بر خلفايي که پس از پيامبر تا زمان بني العباس حکومت کردند صدق نمي کند و آنها نخواستند بپذيرند که مقصود پيامبر(ص) همان دوازده امام از اهل بيت يعني:
    علي و يازده فرزندش مي باشند که شيعيان از ايشان پيروي مي کنند و بدين سبب دچار درماندگي و سردرگمي شدند.

    ليکن شيعيان مصداق قول شاعر هستند که گفته:
    فوال اناسا قولهم و حديثهم روي جدنا عن جبرئيل عن الباري
    «پيروي کن از آنان که قولشان و حديثشان اين است که: روايت کرد جد ما از جبرائيل از باري تعالي.»
    آري، ما شيعيان پس از پيامبر(ص) از اهل بيت(ع) پيروي مي کنيم.

    و بدين سبب ما را شيعيان اهل بيت مي نامند.
    و بدين سبب ما از شيعيان اهل بيت هستيم.
    و بدين سبب در دلهاي ما حب پيامبر و اهل بيت است.
    و بدين سبب اميدواريم در قيامت با پيامبر و اهل بيت پيامبر محشور شويم.


    زيرا پيامبر(ص) فرموده است:


    «من أحبَّ حجراً حشره اللَّه معه.»

    هر کس سنگي را [هم] دوست بدارد خداوند با آن محشورش مي کند.


    _________________
    پیامبر اکرم (ص) فرمودند: مَثَلُ أهلِ بَیتی کَمَثَلِ سَفینَهِ نوحٍ مَن رَکِبَها فَقَد نَجی وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها فَقَد هَلَک
    اهل بیت من چون کشتی نوح‌اند؛ هر که بر آن نشیند نجات یابد و آنکه از آن تخلف کند هلاک گردد (عیون الاخبار،ج 1،ص211)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •