نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: غزلهای عاشقانه؛ Oo و-شکسپیر oO

  1. #1

    پیش فرض غزلهای عاشقانه؛ Oo و-شکسپیر oO

    عشق گناه من است وفضیلت عزیز تو نفرت .نفرت از گناه من نفرتی که بر اساس عشق و دوست داشتنی گناه آمیز بنا شده است .اوه فقط تو حال و وضع خودت را با وضع من مقایسه کن تو در خواهی یافت که وضع من درخور ملامت و سرزنش نیست یا اگر در خور ملامت و سرزنش باشد نه از آن لب هایی است که از آن توست که زینت های ارغوانی شان را با مهر کردن سندهای دروغین عشق ملوث و بی حرمت ساخته اند به همان دفعاتی که لبهای من کرده اندلبانی که در آمد و عواید تخت خواب های دیگران را دزدیده اند پس جایز و روا باشد که من به تو عشق بورزم همانطوری که تو با دیگران عشق می ورزی .آنهایی که چشمان تو آنها را می طلبند همانطوری که چشمان من با التماس و سماجت تو را می خواهد و می طلبد.
    رحم و مروت را در دلت بنشان تا وقتی که رشد نماید و رحم تو شایسته آن گردد که مورد ترحم قرار گیرد.
    اگر تو در صدد آنی چیزی را مالک شوی که تو خود آن را پنهان می کنی و دریغ میداریشاید به دلیل خودت آن را از تو دریغ خواهند داشت.


    Love is my sin and thy dear virtue hate
    Hate of my sin grounded on sinful loving
    O, but with mine compare thou thine own state
    And thou shalt find it merits notnot reproving
    Or if it do not from those lips of thine
    That have profaned their scarlet ornaments
    And seal’d false bonds of love as oft as mine
    Robb’d others bed revenues of their rents
    Be it lawful I love thee as thou lovest those
    Whom thine eyes woo as mine importune thee
    Root pity in thy heart that when it grows
    Thy pity may deserve to pitied be
    If thou dost seek to have what thou dost hide

    By self-example mayst thou be denied

  2. #2

    پیش فرض

    بنفشه پیشرو و پر رو را سرزنش کرم : که ای دزد خوشبواگر این بوی دلاویز و معطرت را از نفس معشوق من ندزدیده ای از کجا آورده ای؟ این درخشندگی ارغوانی که بر گونه های لطیف تو بنشسته و رنگ و روی توست از رگهای معشوق من ناصاف و ناهنجار رنگ زدهای. به سوسن سفید که سفید دست تو را دزدیده بود اعتراض کردم و او را محکوم نمودم و غنچه های مرزگونش را که بوی گیسوی تو را دزدیده بودند شماتت ها کردم.
    گل رزها با تمام ترس و وحشت روی خارها بر پای ایستاده بودند یکی از شرمندگی سرخ و دیگری از نومیدی سفید و سومی که نه قرمز بود و نه سفید رنگ آن دو را دزدیده و به دزدی اشبوی نفس تو را ضمیمه ساخته بود ولی برای دزدی اش خوره ی کینه توز او را با تمام درخشندگی و رشدش تا ته می خورد تا بمیرد.
    گل های بیشتری را مشاهده کردم معهذا هیچ یک را نتوانستم بیابم که رنگ و بویشان را از تو ندزدیده باشند.


    The forward violet thus did I chide
    Sweet thief whence didst thou steal thy sweet that smells
    if not from my love’s breath ?the purple pride
    which on thy soft cheek for complexion dwells
    in my love’s veins thou hast too grossly dyed
    the lily I condemned for thy hand
    And buds of marjoram had stol’n thy hair
    The roses fearfully on thorns did stand
    One blushing shame another white despair
    A third nor red nor white had stol’n of both
    And to his robbery had annex’d thy breath
    But for his theft in pride of all his growth
    A vengeful canker eat him up to death
    More flowers I noted yet I none could see

    But sweet or colour it had stol’n from thee.

  3. #3

    پیش فرض

    آه مبادا دنیا تو را مکلف سازد که ذکر کنی و بر خوانی چه شایستگی در من بوده که تو پس از مرگم مرا دوست داشته ای .عشق عزیز مرا به کلی از یاد ببر زیرا تو نمی توانی هیچ چیز با ارزشی را در من بیابی و ثابت کنی مگر اینکه تو دروغ فضیلت آمیزی را بیندیشی و بسازی تا چیزی بیش از شایستگی و ارزش واقعی من برایم فراهم کنی وبیش از آنچه راستی بخیل و خسیس با میل و رضا به من می بخشد به مرده من بیاویزی .
    آه مبادا وفا و عشق راستین تو نادرست و دروغین به نظر آید که تو به خاطر عشق به دروغ از من یاد می کنی بگذار همانجایی که تنم به خاک سپرده می شود اسم من نیز مدفون گردد و دیگر زنده نماند تا نه برای من و نه برای تو شرمندگی فراهم سازد.
    زیرا من ازآنچه ساخته و ارائه داده ام شرمنده ام و تو نیز باید شرمنده شوی که چیز های بی ارزش و ناچیز را دوست داشته ای.


    O,lest the world shoul task you to recite
    what merit lived in me that you should love
    After my death,dear love,forget me quite
    for you in me can nothing worthy prove
    unless you would devise some some vituous lie
    to do more for me than mine own desert
    and hang more praise upon deceased I
    Than niggard truth would willingly impart
    o,lest your true love may seem false in this
    that you for love speak well of me untrue
    my name be buried where my body is
    and live no more to shame nor me nor you
    for I am shamed by that which I boring forth
    and so should you,to love things nothing worth

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •