تازه ترين آمارهاي اعلام شده از سوي مقامهاي رسمي كشور، حكايت از يك رويداد تكان دهنده و تلخ در جامعه ايران دارد:" طلاق توافقي" در حال تبديل شدن به يك "مد" در ميان خانواده ها است و ديگر، جدا شدن زن و مرد از يكديگر قبيح تلقي نمي شود. خبرگزاري ايسنا در اين زمينه به نقل از معاون قضايي رييس كل دادگستري تهران گزارش داد: 82 درصد طلاق هاي كشور در سال 85 توافقي بوده است.
دكتر محمد اسحاقي معاون مطالعات و تحقيقات سازمان ملي جوانان نيز در گفت وگو با خبرگزاري مهر، افزايش طلاق هاي توافقي را موضوعي نگران کننده در جامعه دانست و خواستار بازنگري اصولي اين امر در دادگاهها و سيستم قضايي کشور شد.
آمارهاي يادشده بيش از هر چيز، نمايانگر شكسته شدن قبح طلاق در بين زنان و مردان ايراني است. شاخص هاي مهم اينگونه طلاق، مسايل اقتصادي، مسايل خانوادگي و مشكلات رفتاري، جسمي و جنسي، اعتياد، فقر و مانند آن است اما بيش از هر چيز نشان از آگاهي لازم افراد از يكديگر پيش از ازدواج دارد. پس از ازدواج نيز اينگونه زن و شوهرهاي جوان به سراغ راحت ترين گزينه يعني طلاق توافقي مي روند، بدون آنكه به پيامدهاي آن و قبح اجتماعي آن بينديشند.

بنا به آمارها، بيشتر طلاق ها در پنج سال اول زندگي رخ مي دهد، يعني درست در دوره اي كه زن و مرد هنوز به شناخت درستي از هم نرسيده اند. انگار ديگر طلاق فقط براي بچه ها زشت است

"همه مي دونن كه بچه طلاقم، اما چون مثل خودم با اين اوصاف زياده، چندان تنها نيستم. دو ساله كه با مادرم زندگي مي كنم و بابام ديگه سوراغمون نمي ياد، توافق كردن كه ديگه با هم كاري نداشتن باشن، من ماله مامانم باشم و مامانم از مهريه ش بگذره! مامانم مي گه اگه با بابات سر زندگي كردن توافق نداشتيم، حداقل سر طلاق به توافق رسيديم. اما كاش همه چيز به همين توافق تموم مي شد، من دوازده سالمه، اما نگاه و رفتار مردم رو كه مثل خنجر به قلبمون مي ره رو مي فهمم، چه برسه به مامانم! تا آخر هفته بايد اين خونه رو خالي كنيم، اما هنوز جايي پيدا نكرديم؛ به يه زن تنها و يه پسربچه خونه نمي دن، اونم وقتي مطلقه باشه! عوضش بابام الان داره با نامزدش خونه جديد شونو نقاشي مي كنه و بهشون خوش مي گذره! "
اينها، اظهارات يك فرزند خانواده طلاق است، اما او در اين سرنوشت تلخ تنها نيست. اگر خوب به اطراف خود دقت كنيد، مي بينيد اين روزها هر كسي براي خودش يا اطرافيانش حداقل يكبار شاهد طلاق بوده است: خاله اي، عمه اي، دختر عمويي، دوستي، حتي پدر، مادر، برادري، خواهري و يا خودش!

دامنه طلاق به عنوان امري كه گفته مي شود «هيچ حلالي در نزد خدا منفورتر از آن نيست» از معدود موارد يك دهه پيش جامعه ايران بود اما حالا با آمارهاي تكان دهنده پشت ديوار خانه ها قرار گرفته است.

اگر اين روزها تعداد عروسي ها در بين فاميل ها كم شده، اگر دختران و پسران 30 ساله و 35 ساله حتي خواب ازدواج را هم نمي بينند، اگر بچه هاي كوچك ما به جاي چگونگي تحكيم بنيان خانواده با مباني حقوق زن براي گرفتن مهريه و نفقه و ... بيشتر آشنا مي شوند، همه و همه زنگ هايي است كه سال هاست براي ما به صدا درآمده و ما انگارنمي شنويم و به اين چيزها عادت كرده ايم.

طلاق و مطلقه بودن تا چند سال پيش يكي از بدترين سرنوشت هاي يك زوج به شمار مي رفت ؛ اما انگار پوست ما در برابر اين زخم عميق، بي احساس شده است، انگار تعداد زناني كه اين اقدام را كاملا در جهت آزادي تلقي مي كنند و همراه با مردانشان، بهايي به پيوند گسسته شده و عواقب آن براي خود، فرزندان و البته جامعه نمي دهند و يا نمي دانند كه بايد بهايي بدهند، بيشتر شده است!

به گزارش ايسنا، در نظر سنجي هاي پيمايشي دانشجويان، آمارهاي نگران كننده از افسردگي در بين كودكان طلاق فراواني بيشتري دارد، تا پدر و مادرهاي طلاق گرفته! كودكاني كه تكيه به خانواده تنها اميد آن ها براي ورود به اين دنياي پرفراز و نشيب بوده و حالا همين تكيه گاه، مثل ديواري بر سرشان فرو ريخته است!

وقتي فرهنگ تغيير مي كند

قديم ترها و بزرگان فاميل، كوچكترها را از اختلاف و بداخلاقي در خانواده هاشان نهي مي كردند، چرا كه مي دانستند يك اختلاف و طلاق در خانواده و خاندانشان همان سيب خرابي است كه همه سيب هاي جعبه را خراب مي كند، اما حالا ديگر پاي بزرگترها از خانواده هاي هسته اي روزگار ما بريده شده، ديگر پدرها و مادرها كمتر در زندگي دختر و پسرشان وارد مي شوند و حتي آن ها را به طلاق تشويق هم مي كنند.


آرين منش عضو كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي چندي پيش و پس از اعلام آخرين آمار طلاق و ازدواج در شش ماهه اول سال جاري، تاكيد كرد كه ريختن قبح طلاق مهم ترين عامل افزايش آن در جامعه است.
وي بر اين باور است كه پايين آمدن قبح طلاق، هزينه هاي متاركه را نيز پايين آورده است.

وي گفت: متاسفانه گسستن پيوند مقدس زناشويي به دليل مشكلاتي كوچك و يا بزرگ به طلاق مي انجامد و حتي برخي آشنايان و نزديكان زن و مرد را تشويق هم مي كنند.

ابراهيم رضواني مدير كل امور اجتماعي استانداري تهران نيز در گفت وگو با ايسنا با اشاره به افزايش طلاق هاي توافقي در چند سال گذشته تصريح كرد: افزايش طلاق توافقي ناشي از افزايش طلاق در جامعه است. بسياري از زوج ها با مشاهده طلاق هايي با دلايل مختلف در اطرافشان، همواره خود را در آستانه اين اتفاق مي دانند و حتي در بسياري از موارد طلاق توافقي و بي دردسر تبديل به نوعي رفتار روشنفكري شده است.
رضواني تاكيد كرد: طلاق توافقي علت طلاق نيست، بلكه يكي از روش هاي طلاق است كه به هيچ وجه پسنديده نيست.

از سوي ديگر، اسحاقي معاون مطالعات و تحقيقات سازمان ملي جوانان ، تغيير قوانين و سيستم قضايي كشور را در گسترش طلاق هاي توافقي، مقصر مي داند و معتقد است با سهل شدن شرايط طلاق توافقي، مسير و سيستم آساني در اين راه فراروي خانواده هاي جوان قرار گرفته و عملا، باعث ازدياد طلاق در جامعه شده است.

وي به خبرگزاري مهر گفت: زماني که زوجين با توافق يکديگر تصميم به جدايي مي گيرند با شرايط بسيار سهل و در مدت زماني کوتاه از يکديگر جدا مي شوند و در دادگاهها نيز تلاش چنداني براي منصرف نمودن زوجين از تصميم خود انجام نمي شود.

به گفته معاون مطالعات و تحقيقات سازمان ملي جوانان، قضات دادگاه خانواده در مواجهه با توافق زوجين براي جدايي به سرعت وارد عمل مي شوند و راي را صادر مي کنند. در نتيجه، چنين برخوردهايي با اين مقوله باعث شده تا با شرايطي مواجه شويم که بيش از دو سوم طلاق ها توافقي باشد.

اسحاقي خاطرنشان کرد: شرع مقدس اسلام بر ازدواج آسان و بر سخت اجرا شدن طلاق تاکيد کرده اما اين امر در جامعه در حال حاضر بر عکس شده است.وي با تاکيد بر اينکه در فرايند طلاق نبايد تسريع ايجاد کرد، افزود : مسير طلاق بايد به منظور اتخاذ تصميم و انتخاب صحيح از سوي زوجين به گونه اي منطقي و عقلاني طي شود.

معاون مطالعات و تحقيقات سازمان ملي جوانان خاطر نشان کرد : سيستم قضائي بايد نگاه ويژه اي به مقوله افزايش طلاق داشته باشد، و روند طلاق ها را دادگاهها مورد بازنگري قرار دهند و نسبت به امر وقوع طلاق توافقي به عنوان يک امر نگران کننده توجه کنند.


بايد چاره اي انديشيد

علت هر چه باشد، حقيقت آن است كه ماهيت طلاق و اثرات منفي و مخرب آن در خانواده و جامعه نه تنها كم نشده؛ بلكه دامنه گسترده تري را نيز در بر گرفته است. اگر در خانواده هاي گسترده ديروز، زن يا مرد پس از مدتي طرد شدن از سوي خانواده دوباره ازدواج مي كردند و فرزندانشان در اين مدت به دست مادربزرگ و پدربزرگ، عمه، خاله و دايي بزرگ مي شدند، امروز اوضاع كاملا فرق كرده است.


اگر چه گفته مي شود قبح طلاق در چند سال اخير در جامعه ما ريخته است، اما هنوز هم بيشترين آسيب از محل اين واقعه ناميمون به زنان مطلقه وارد مي شود

زن و مرد پس از طلاق؛ انگار قله اي عظيم را فتح كرده اند و داستان اختلافات و گرفتن طلاق را براي دوستان بارها و بارها با افتخار تعريف مي كنند و در اين ميان هيچ آينده اي براي فرزندان و آينده و نگرش آن ها و خانواده اي كه از هم مي پاشد و خبرش به چندين و چند خانواده ديگر مي رسد، روشن نيست!

انگار هيچ ارگان و نهادي نيست كه به اين مساله توجه كند كه بخش عمده طلاق ها ناشي از نبود شناخت زن و شوهر در سال هاي اول است و بهترين راه جلوگيري كه همان آموزش قبل و بعد از ازدواج است، اما متاسفانه ارگان و سازمان هاي متولي در اين حوزه بسيار ضعيف و محدود عمل مي كنند.



بيشتر بار ننگ روي دوش زنان است

اگر چه گفته مي شود قبح طلاق در چند سال اخير در جامعه ما ريخته است، اما هنوز هم بيشترين آسيب از محل اين واقعه ناميمون به زنان مطلقه وارد مي شود.


هنوز هم تعداد زناني كه پس از ازدواج اول و طلاق، تنها و يا با فرزند خود زندگي مي كنند، بسيار بيشتر از مردان جداشده است؛ چرا كه بيشتر مردان در همان روزهاي اول پس از طلاق به فكر ازدواج بعدي هستند و ظرف مدت كوتاهي، زندگي جديد را شروع مي كنند.

دكتر انور صمدي راد استاد دانشگاه و آسيب شناسي در گفت وگو با ايسنا، خاطرنشان كرد: 90 درصد زنان مطلقه مورد نظرسنجي داراي فرزند، نسبت به آينده فرزندان خود نگراني زيادي دارند، 33 درصد اين زنان عنوان كرده اند كه فرزندانشان به خاطر طلاق در حد «زياد» و «بسيار زياد» احساس حقارت مي كنند، همچنين 88 درصد اين زنان كه فرزند دختر داشته اند، نگران آينده فرزند خود در ازدواج مجدد هستند و 79 درصد همين زنان نسبت به آينده و تنهايي خود احساس نگراني زيادي مي كنند.

وي تاكيد دارد كه 70 درصد زنان مطلقه وجود باورهاي غلط و قضاو ت هاي تنگ نظرانه مردم را نسبت به طلاق و زنان مطلقه، عامل اصلي ناامني و دوري آن ها از ديگران و روابط عادي و فاميلي تلقي مي كنند.

اين محقق كه تحقيق خود را روي 544 نفر از زنان هرگز ازدواج نكرده، دختران واقع در گروه سني 55 28 ساله و زنان در حال حاضر بدون همسر بر اثر طلاق و فوت شوهر انجام داده است، تاكيد مي كند كه 55 درصد اين زنان مطلقه، از طعنه ها و متلك هاي اهالي محل معذب بوده و حدود 66 درصد در معرض انواع سوء نيت ها و آزارهاي ديگران واقع شده اند و صدمه ديده اند، به گونه اي كه 87 درصد اين زنان ميزان امنيت اجتماعي خود را «كم» و يا «هيچ» مي دانند.

در بيشتر موارد مردان زيادي، پس از ازدواج همه علت هاي طلاق را به گردن همسر خود مي اندازند و متاسفانه جامعه نيز اين ذهنيت غلط را هنوز به همراه دارد كه زنان ناسازگاري بيشتري دارند و اگر زني طلاق گرفت، حتما خطاكار بوده است و مرد گناهي نداشته، مگر اين كه خلاف اين اتهام ثابت شود.

اگر چه قبح طلاق در جامعه ريخته، اما هنوز هم زنان مطلقه براي اجاره مسكن، اقامت تنها يا با فرزند خود در هتل ها، مهمانسراها و حتي حضور در مجالس ميهماني دچار همان نگاه مردسالارانه هستند.

از سوي ديگر، مراكز مشاوره و بعضا كلانتري ها در مرحله اول، دادگاه ها در مرحله بعدي و دفاتر ثبت طلاق در مرحله نهايي چرخه كامل طلاق قرار دارند؛ به عبارتي اگر كارايي مراكز مشاوره و كارگاه هاي آموزشي آن قدر كافي و به اندازه باشد، بخش قابل توجهي از زوج ها در همان مراحل اوليه، تمايل به طلاق پيدا نمي كنند و اختلاف در همان ابتدا حل مي شود، اما متاسفانه اين چرخه ناقص و معيوب است و زوج ها يا پس از مشاجره و كلانتري كارشان به دادگاه مي رسد و يا بدون طي اين مراحل، يك راست به سمت دادگاه مي روند و اين مساله گوياي غفلت بزرگ ماست.