بر اساس آيات قرآن كريم پيامبر (ص) قبل از بعثت نمي خواندند و نمي نوشتند و البته مشركين مي خواستند به پيامبر اين تهمت را بزنند براي نمونه چند آيه را ذكر مي كنيم :
وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً (4)
وَ قالُوا أَساطيرُ الْأَوَّلينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصيلاً (5)
قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحيماً (6)(سوره فرقان)
و كافران گفتند: «اين فقط دروغى است كه او ساخته، و گروهى ديگر او را بر اين كار يارى دادهاند.» آنها (با اين سخن،) ظلم و دروغ بزرگى را مرتكب شدند. (4)
و گفتند: «اين همان افسانههاى پيشينيان است كه وى آن را رونويس كرده، و هر صبح و شام بر او املا مىشود.» (5)
بگو: «كسى آن را نازل كرده كه اسرار آسمانها و زمين را مىداند او (هميشه) آمرزنده و مهربان بوده است!» (6)
در سوره نحل نيز خداوند به اين مطلب اشاره فرموده است:
وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبينٌ (103)
ما مىدانيم كه آنها مىگويند: «اين آيات را انسانى به او تعليم مىدهد!»
در حالى كه زبان كسى كه اينها را به او نسبت مىدهند عجمى است ولى اين (قرآن)، زبان عربى آشكار است! (103)
و از اين جالب تر اينكه در سوره عنكبوت خداوند همين نخواندن و ننوشتن پيامبر را قبل از بعثت مانع شك و ترديد ابطال كنندگان مي داند:
وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ (48)
تو هرگز پيش از اين كتابى نمىخواندى، و با دست خود چيزى نمىنوشتى،
مبادا كسانى كه در صدد (تكذيب و) ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند! (48)
اما آنچه در مسئله رياضت فرموديد:
اول اينكه يكي از مهمترين فرقهاي معجزه با كارهاي خارق العاده در اينه كه معجزه به هيچ وجه آموزشي و رسيدني نيست و اگر انسان به فلان مرحله نفس رسيد ديگه صاحب معجزه شده، نه ، هرگز!
اينها فقط كرامتند و بس واز همه مهمتر اينكه هر كار خارق العاده دليل بر درستي صاحب كار و يا اعمالش نيست
داستان ساحران فرعون را كه همه شنيديد كاري كه كردن قابل آموزش بود و تازه حقيقت امر هم غير آنچيزي بود كه مردم مي ديدند ولي وقتي عصا اژدها شد اول از
همه ايمان آوردند چون خودشون متخصص فن بودند و ديدند كه اين عصا مار واقعي شد و اصلا هيچ ساحري امكان نداره بتونه چنين كاري كنه
تازه اونچه كه از مرتاضها نقل مي شه تنها خبردادن از كارها و افعال گذشته مردم و يا تصرف در بعضي اموره مثلا قطار رو نگه داره (به فرض راست بودن)
اما كسي كجا ديده سنگ در كف دست اين مرتاضها به صدا در بياد و شهادت به پيغمبريشون بده!
و يا درخت حركت كنه و شهادت به پيغمبري اونها بده؟ و يا شق القمر كنه؟
اصلا همين قرآن ؛ كجا يه نفر مرتاض گفته معجزه من كتابه ؟
اون هم كتابي كه از وقايع آينده بدون هيچ اشتباهي خبر بده و تازه مطالبي از علوم مختلف بگه كه قرنها بگذره تا كمي از اين مطالب رو بشر درك كنه و در عين حال
آنچنان فصاحت و بلاغت داشته باشه كه اعراب آن زمان با آن همه تعصب با شنيدن آيات اشعارشون رو كه به ديوار آويخته بودن پايين بكشند .
كدوم عربي تونسته اين طور عباراتي بياورد كه عجم بتونه بياره حتي پيامبر نبايد آيات را زودتر بخواند :
لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (16)
إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (17)(سوره قيامت)
زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [قرآن] حركت مده، (16)
چرا كه جمع كردن و خواندن آن بر عهده ماست! (17)
از اين مطالب كه گفتيم روشن شد اولا پيغمبر از كسي سواد ياد نگرفته ثانيا معجزه از سنخ كارهاي مرتاضها نيست و اگر كسي يه مليارد سال هم رياضت بكشه نه
مي تونه عصاشو اژدها كنه نه مثل حضرت صالح (ع) از دل كوه شتر دربياره و يا شق القمر كنه
اميدوارم خوب مطلب را خدمتتون عرض كرده باشم . موفق باشيد
_________________
فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)