نظر شيعه نسبت به صحابه چيست؟


پاسخ: از ديدگاه شيعه، کساني که به ديدار و مصاحبت پيامبر (صلي الله عليه وآله)تشرف حاصل نموده اند، به چند گروه،تقسيم مي شوند و ما پيش از آن که به شرح اين سخن بپردازيم، شايسته است به صورت اجمال، «صحابي» را تعريف نماييم.

در اينجا، تعريف هاي گوناگوني پيرامون صحابي پيامبر وجود دارد که به برخي از آنها اشاره مي کنيم:
1 ـ سعيد بن مسيب گويد: «صحابي کسي است که به مدت يک يا دو سال با پيامبر بوده و همراه وي در يک يا دو نبرد، شرکت داشته و جنگيده است». [1] .
2 ـ واقدي گويد: «دانشمندان برآنند که هرکس پيامبر را ديده و به اسلام گرويده و در امر دين، انديشه نموده و به آن راضي گرديده است، نزد ما از اصحاب پيامبر محسوب مي شود، گرچه به مدّت يک ساعت از روز باشد». [2] .
3 ـ محمد بن اسماعيل بخاري آورده است: «هر کس از مسلمانان با پيامبر مصاحبت داشته و يا او را ديده، از اصحاب آن حضرت است». [3] .
4 ـ احمد بن حنبل گويد: «هر کس يک ماه و يا يک روز و يا يک ساعت، با پيامبر مصاحبت داشته و يا آن حضرت را ديده، جزء اصحاب است». [4] .
در ميان علماي اهل سنت، «عدالت صحابه» به عنوان يک اصل مسلّم پذيرفته شده است، به اين معنا که هرکس مصاحبت باپيامبر را درک کرده باشد، عادل است! [5] .
اينک در پرتو آيات روشنگر قرآن، به بررسي اين سخن مي پردازيم و ديدگاه شيعه را که برخاسته از منطق وحي است، مي آوريم:
تاريخ، نام و نشان بيش از دوازده هزار تن را به عنوان صحابه پيامبر (صلي الله عليه وآله) ضبط نموده است که در ميان آنان، چهره هاي گوناگوني وجود دارد. شکّي نيست که مصاحبت با پيامبر گرامي، افتخار بزرگي بود که نصيب گروهي گرديد و امت اسلامي پيوسته به ديده احترام به آنان مي نگريستند; زيرا آنان، پيشتازان آيين اسلام بودند که براي نخستين بار، پرچم شوکت و عزّت اسلام را به اهتزاز درآوردند.
قرآن کريم نيز به تمجيد از آن پرچمداران پيشگام مي پردازد و مي فرمايد:
«لا يَسْتَوِيْ مِنْکُمْ مَنْ اَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الفَتْحِ وَ قاتَلَ اُولئِکَ اَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِيْنَ اَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا». [6] .
ـ آنان که پيش از فتح (مکه)، بخشش و مبارزه نمودند، نسبت به کساني که پس از آن، انفاق و جهاد کردند، مساوي نيستند، بلکه در درجه اي بالاتر قرار دارند.
در عين حال بايد اعتراف نمود که مصاحبت با پيامبر خدا، کيميايي نبوده است که ماهيت انسان ها را دگرگون سازد و همه آنان را تا پايان عمر بيمه کند و در جرگه دادگران قرار دهد.
براي روشن شدن مسأله، سزاوار است پيش از هر چيز به قرآن که مورد اتفاق همه مسلمانان جهان است، روي آوريم و در حل اين مسأله، از آن کتاب مقدس آسماني مدد جوييم:
صحابي از ديدگاه قرآن
در منطق وحي، انسانهايي که به محضر پيامبر گرامي شرفياب شده و مصاحبت ايشان را درک کرده اند، دو دسته اند:
گروه نخستين:
کساني که آيات جاودانه قرآن، به مدح و ستايش آنان مي پردازد و از آنان به عنوان پايه گذاران کاخ مجد و شوکت اسلام، ياد مي کند و ما در اينجا برخي از فرازهاي کتاب الهي را پيرامون اين دسته از صحابه، يادآور مي شويم:
1 ـ پيشتازان نخستين
«وَالسّابِقُونَ الاَْوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِيْنَ وَالاَْنْصارِ وَالَّذِيْنَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسان رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَأعَدَّلَهُمْ جَنّات تَجْرييْ مِن تَحْتَهَا الاَْنْهارُ خالِدِيْنَ فِيها أبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ العَظِيْمُ». [7] .
ـ و پيشتازان نخستين از مهاجران وانصار و کساني که به نيکي از آنان پيروي نمودند، خدا از آنان خشنود و آنان نيز از خدا خوشنودند و خداوند، بهشت هايي را که در آنها نهرها جاري است، براي آنان مهيّا فرموده و اين به حقيقت، رستگاري بزرگي است».
بيعت کنندگان در زير درخت
«لَقَدْ رَضِيَ اللهُ عَنِ المُؤْمِنينَ إذْ يُبايِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِي قُلُوبِهِمْ فَأنزلَ السَّکِينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أثابَهُم فَتحاً قريباً». [8] .
ـ خداوند از مؤمناني که در زير درخت با تو بيعت نمودند، خوشنود گرديد و آنچه در دلهاي آنان مي گذشت را دانست، پس آرامش را بر آنان فرو فرستاد و پيروزي نزديک را به آنان پاداش داد».
3 ـ مهاجران
«لِلفُقَراءِ المُهاجِرِيْنَ الَّذِيْنَ اُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ اَمْوالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللهِ وَ رِضْواناً وَ يَنْصُرُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ اُولئِکَ هُمُ الصّادِقُونَ». [9] .
ـ براي مستمندان مهاجري که از ديار و دارايي خود رانده و دور شدند، در جستجوي فضل و خوشنودي خدا هستند و خدا و پيامبر را ياري مي نمايند. آنان راستگويان هستند.
4 ـ اصحاب فتح
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَالَّذِيْنَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَي الْکُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَريهُمُ رُکَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللهِ وَ رِضْواناً سِيْماهُمْ فِيْ وُجُوهِهِمْ مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ». [10] .
ـ محمد فرستاده خدا است و ياران و همراهانش بر کافران سخت دل و با يکديگر مهربانند. آنان را در حال رکوع و سجود مي بيني که در جستجوي فضل و خوشنودي خدا هستند و بر رخسار آنان، آثار سجده پديدار است.
گروه دوم
دسته ديگر از کساني که مصاحبت پيامبر را درک کردند، مردماني بودند دو چهره يا بيمار دل که قرآن کريم به افشاگري ماهيت آنان پرداخته و پيامبر را از وجود آنان بيم مي دهد. در اينجا چند نمونه از اين گروه را نيز يادآور مي شويم:
1 ـ منافقان شناخته شده
«اِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ اِنّکَ لَرَسُولُ اللهِ وَاللهُ يَعْلَمُ اِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللهُ يُشْهَدُ اِنّ المُنافِقِيْنَ لَکاذِبُونَ». [11] .
ـ (اي پيامبر) آنگاه که منافقان نزد تو آمدند و گفتند: ما گواهي مي دهيم که تو پيامبر خدايي، خدا مي داند که تو رسول او هستي و هم او گواهي مي دهد که منافقان دروغ گويانند.
2 ـ منافقان ناشناخته
«وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الاَْعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ اَهلِ الْمَديْنَةِ مَرَدُو عَلي النِّفاقِ لاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ...». [12] .
ـ برخي از باديه نشينان که در اطراف شما هستند، منافقانند و برخي از اهل مدينه، در نفاق فرو رفته اند، تو آنها را نمي شناسي، ما مي شناسيم.
3 ـ بيماردلان
«وَ اِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَالَّذِيْنَ فِيْ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ اِلاّ غُرُوْراً». [13] .
ـ هنگامي که منافقان و بيماردلان مي گفتند وعده خدا و پيامبر، فريبي بيش نبوده است!
4 ـ گناهکاران
«و آخَرُونَ اعْتَرَفُوْا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَي اللهُ اَنْ يَتُوْبَ عَلَيْهِمْ اِن اللهَ غَفُورٌ رَحِيْمٌ». [14] .
ـ برخي که به گناهان خود اعتراف کردند، عمل شايسته را با کار بد به هم آميختند، باشد که خدا توبه آنان را بپذيرد، خدا آمرزنده و مهربان است.
علاوه بر آيات شريفه قرآن، روايات فراواني، از ناحيه پيامبرگرامي در مذمت برخي از صحابه رسيده است که به عنوان مثال دو نمونه از آنها را يادآور مي شويم:
1 ـ ابوحازم از سهل بن سعد روايت مي کند که گفته است پيامبر گرامي فرمود:
«أنا فرطکم علي الحوض من ورد شرب و من شرب لم يظمأ ابداً و ليردنّ عليّ أقوامٌ أعرفهم و يعرفونني ثمّ يُحال بيني و بينهم».
ـ من شما را به سوي حوض، مي فرستم هرکس بر آن وارد شود از آن مي نوشد و هرکس بنوشد، تا ابد تشنه نمي شود و گروه هايي بر من وارد مي شوند که من آنان را مي شناسم و آنان نيز مرا مي شناسند، سپس بين من و آنان، جدايي مي افتد.
ابوحازم گفته است در حالي که من اين حديث را مي خواندم، نعمان بن ابي عياش شنيد، پس گفت: اين چنين از سهل شنيدي؟ گفتم آري. گفت: گواهي مي دهم که ابوسعيد خدري نيز بر اين حديث چنين اضافه مي کرد که پيامبر مي فرمايد:
«اِنَّهُمْ مِنِّي فيقال انّک لاتدري ما أحدثوا بعدک فأقول سحقاً سحقاً لمن بدَّل بعدي». [15] .
ـ آنان از من هستند. پس گفته مي شود تو نمي داني که آنان بعد از تو چه کردند! پس من مي گويم دور باد از رحمت خدا آن که پس از من (احکام را) دگرگون ساخت.
از اين جمله که «من آنها را مي شناسم و آنان مرا مي شناسند» و جمله ديگر که فرمود: «پس از من، دگرگون ساخت» معلوم مي گردد که مراد از آنان، اصحاب آن حضرت هستند که مدّتي با ايشان همراه بودند (اين حديث را بخاري و مسلم نيز، روايت نموده اند).
2 ـ بخاري و مسلم از پيامبر روايت کرده اند که فرمود:
«يرد عليَّ يوم القيامة رهطٌ من اصحابي ـ أو قال من أمّتي ـ فيحلؤون عن الحوض فأقول يا ربّ أصحابي فيقول انّه لاعلم لک بما أحدثوا بعدک اِنّهم اِرتدّوا علي أدبارهم القهقري». [16] .
ـ در روز رستاخيز، گروهي از اصحاب من ـ يا فرمود از امّتم ـ برمن وارد مي شوند پس از حوض (کوثر) دور مي گردند، (از ورود و نزديک شدن آنان به حوض کوثر جلوگيري مي شود) پس من مي گويم: «خدايا! اين ها اصحاب من هستند»، خدا مي فرمايد: تو به آنچه آنان پس از تو انجام دادند، آگاه نيستي، آنان به همان حالت سابق (دوران جاهليت) بازگشتند.
نتيجه
از آيات قرآن و سنت پيامبر روشن مي شود که اصحاب و افرادي که به مصاحبت پيامبر نايل شده اند، همه در يک سطح و يک نواخت نبودند، بلکه گروهي از آنان، انسانهايي پيراسته و در اوج شايستگي بودند که خدمات ارزنده آنها سبب بارور شدن نهال نوپاي اسلام گرديد و دسته ديگر از همان آغاز، افرادي دو چهره و منافق، بيمار دل و و يا گناهکار بودند. [17] .
و بدين بيان، نظر شيعه در مورد صحابه پيامبر که همان ديدگاه کتاب خدا و سنت است، روشن مي گردد.

مراجع :


[1] اسدالغابه، ج 1، ص 11 و 12، طبع مصر.

[2] اسدالغابه، ج 1، ص 12 ـ 11.
[3] همان.
[4] همان.
[5] الاستيعاب في اسماء الاصحاب، ج 1، ص 2، در حاشيه «الاصابه»، اسدالغابه، ج 1، ص 3 به نقل از ابن اثير.
[6] حديد: 10.
[7] توبه: 100.
[8] فتح: 18.
[9] حشر: 8.
[10] فتح: 29.
[11] منافقون: از آيه اول تا آخر.
[12] توبه: 101.
[13] احزاب: 12.
[14] توبه: 102.
[15] جامع الاصول (ابن اثير)، ج 11، کتاب الحوض في ورود الناس عليه، ص 120، ح 7972.
[16] جامع الاصول، ج 11، ص 120، ح 7973.
[17] براي توضيح بيشتر، به قرآن مجيد، سوره منافقون مراجعه فرماييد.