در نامه 38 نهجالبلاغه، سفارش حضرت را به امام حسن (ع) عليه السلام مىبينيم. اين سخنان، چقدر ارزشمند و زيباست.
در ساعاتى كه امام دريافتند لحظه انتقالشان به ديار آخرت نزديك است، حسنين (ع) را فراخواندند و فرمودند:
." مرا غسل داده و بعد كفن نمائيد. كافور و مواد خوشبو كننده بزنيد و مرا در تابوت قرار داده حمل كنيد. شما به جلوى تابوت كارى نداشته باشيد. هر زمان جلوى تابوت بلند شد، شما هم پشت تابوت را بگيريد و راه بيافتيد. هرجا جلوى تابوت بر زمين قرار گرفت، شما نيز عقب تابوت را بر زمين بگذاريد. شما به قبرى مي رسيد كه آنجا آماده است تا مرا در آن قرار دهيد و آجر فرشهاى لازم را روى آن بگذاريد.
بعد به امام حسن (ع)فرمودند:
هر چه سريعتر صورت 4 قبر را تدارك ببين. يكى را داخل مسجد كوفه، ديگرى را خارج از مسجد كوفه.
يكى در كنار نجف و ديگرى هم در خانۀ پسر « ام هانى» (پسر خواهرم). " (امام(ع) قصد داشتند كسى جايگاه اصلى مرقد ايشان را نداند.)
كمكم لحظات حساس آخرِ حيات امام(ع) نزديك شد. رنگ رخسار امام (ع) به شدت زرد شده بود. در آنحال پيامبر (ص) را ديدند وفرمودند:
.الان پيامبر(ص) در كنار من نشستهاند و فرشتگان منتظر انتقال روح من هستند.
يكباره در غروب 21 ماه مبارک رمضان، امام على عليه السلام به امام حسن (ع) فرمود: سر مرا در آغوش خود بگير ،
امام حسن (ع) هم پدر را در سينه گرفتند و امام (ع) بعد از گفتن شهادتين جان به جان آفرين تسليم كردند.
.
فرياد و شيون از خانه برخاست. زينب (س) از سويى، ام كلثوم (س) از سويى ديگر. اهل كوفه آنهايى كه شيفته على (ع) بودند، همه به سمت خانه حضرت هجوم آوردند...