من از این تنهایی
از این که دیر می آیی
از این که روزی به من بگویی
تو به من نمی آیی
می ترسم....
چرا نمی دانی تو
چگونه بی تو زمان میگذرد
بارها این را از خودم می پرسم
من می ترسم...می ترسم...
من از این تنهایی
از این که دیر می آیی
از این که روزی به من بگویی
تو به من نمی آیی
می ترسم....
چرا نمی دانی تو
چگونه بی تو زمان میگذرد
بارها این را از خودم می پرسم
من می ترسم...می ترسم...
زندگی یعنی همین امروز همین حالا
یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا
زندگی یعنی نگاه تو
کوک کردن قلبم با صدای تو
دل دادن به آهنگ دل پاکت
سرور و عشق در فضایی ساکت
زندگی یعنی همین دم
که از دلتنگم
می دانی
از این حسم عشق را می خوانی
زندگی یعنی داشتن قلب پرستو
در این وادی پست و ناهنجار تو در تو
دلت دریاست می دانم
و این زیباست می دانم
در این ایام نورانی دعایم کن !
که قلبت چشمه ی جوشان خوبی هاست
.. .
می دانم !
دعایت میکنم من درمیان ربنای سبز دستانم ........
دعایم کن سرسجاده سبزت میان بغض چشمانت ......
گمانم هم دعای من بگیرد هم دعای تو ...
.....دعایم کن.....
کاش تو تا پرنده بودیم توی دست آسمون
تا برای هم می ساختیم ازپرامون آشیون
من برای تو می ساختم سقفی از بال و پرم
تو می ذاشتی عاشقونه پرتو زیر سرم
وای اگه پرنده بودیم تورو با خودم می بردم
وقتی باتو می پریدم آسمون کم می آوردم
نمی ذاشتم شوق پرواز تو دلامون بره از یاد
تورو با خودم می بردم جایی که نباشه صیاد
تو فقط باید بمونی ای تمام باور من
تا که پرپرنشه بی تو،همه ی بال و پرمن
وای نگو این فقط یه خوابه،نگو ماپرنده نیستیم
وقتی همدیگرو داریم نگو مابرنده نیستیم
ما می تونیم از محبت با هم آشیون بسازیم
حتی با دستای خالی با هم آشیون بسازیم
نگو خدانگهدار، لحظه هارو نگهدار
تو لحظه ها تبدار،یه خواب نیمه بیدار
تو مرگ بی صدامو رقم زدی دوباره
نگو برای موندن نمونده هیچ ستاره
نگو که می شه بی تو نفس نفس صدا شد
بیا که بغض شعرم به دست تو رها شد
بیا که با حضورت ، سکوت من تمومه
نگو برای چشمات نگاه من حرومه
بیا که قلب تنهام یه عمره بی تو خسته است
یه عمره بی تو تشنه،یه عمره دل شکسته است
نگو خدا نگهداربه من که یک غریبم
به من که یک ستاره ام،نمی شه شب نصیبم
بذار برهنه باشه شبا جاده بی تو
تاانتهای بارون،پای پیاده بی تو
حلالت میکنم اما هنوزم از تو دلگیرم
تو میخندی و من آروم تو دست گریه میمیرم
حلالت میکنم اما نباید از خودم رد شم
تو گم میشی و من اینجا .. تو رو با گریه می بخشم
تقاصه آرزوهامو کجای قصه پس دادی؟
که از اوج پریدن ها به خاک گریه افتادی؟
کجای قصه پرواز چراغ راه رو گم کردم؟
که باید اینهمه تنها به سوی خونه برگردم
حلالت میکنم اما به دیروز تو زنجیرم
تو رو گم میکنم وقتی تو دست گریه میمیرم
حلالت میکنم اما نمیتونم که برگردم...
تمومه آرزوهامو تو دنیای تو گم کردم
من از روزایی میترسم که پشت مرز تقدیرن
از اینکه حتی فرداهام تو دستای تو میمیرن
تو یک شب بی خبر رفتی و از دست تو دلگیرم
تقاص قصه های مرده را ازشب نمی گیرم
خدا می داند از چشمی که بارانی است پنهانی
من از روزی که رفتی با دلم بد جور درگیرم!
حلالت میکنم اما هنوزم از تو دلگیرم..
تنها که میشم با حس بی کسی
بی مهری از بس به من نمیرسی
دنیای عمری به من وفا نکرد
دستای غربت من و رها نکرد
هیشکی عاشقم نشد
هیشکی پیش من نموند
هیشکی خنده هام و آرزو نکرد
هیشکی دل به من نداد
هیشکی خوبم و نخواست
حتی خورشیدم واسم طلوع نکرد
حالا من دلم شکسته
یکی پیش روم نشسته
مثل حس خوب انتقامم
حالا من بدم نگام کن
دیگه وقتشه دعا کن
دیگه دنیا ایندفعه به کاممه
حالا من دلم شکسته
یکی پیش روم نشسته
مثل حس خوب انتقامم
حالا من بدم نگام کن
دیگه وقتشه دعا کن
دیگه دنیا ایندفعه به کاممه
تنها که میشم با حس بی کسی
بی مهری از بس به من نمیرسی
دنیای عمری به من وفا نکرد
دستای غربت من و رها نکرد
هیشکی عاشقم نشد
هیشکی پیش من نموند
هیشکی خنده هام و آرزو نکرد
هیشکی دل به من نداد
هیشکی خوبم و نخواست
حتی خورشیدم واسم طلوع نکرد
حالا من دلم شکسته
یکی پیش روم نشسته
مثل حس خوب انتقامم
حالا من بدم نگام کن
دیگه وقتشه دعا کن
دیگه دنیا ایندفعه به کاممه
حالا من دلم شکسته
یکی پیش روم نشسته
مثل حس خوب انتقامم
حالا من بدم نگام کن
دیگه وقتشه دعا کن
وقتي کسي رو دوست داري ، حاضري جون فداش کني
حاضري دنيارو بدي ، فقط يه بار نيگاش کني
به خاطرش داد بزني ، به خاطرش دروغ بگي
رو همه چي خط بکشي ، حتّي رو برگ زندگي
وقتي کسي تو قلبته ، حاضري دنيا بد بشه
فقط اوني که عشقته ، عاشقي رو بلد باشه
قيد تموم دنيارو به خاطرِ اون مي زني
خيلي چيزارو مي شکني ، تا دل اونو نشکني
حاضري که بگذري از دوستاي امروز و قديم
امّا صداشو بشنوي ، شب از ميون دوتا سيم
حاضري قلب تو باشه ، پيش چشاي اون گرو
فقط خدا نکرده اون ، يه وقت بهت نگه برو
حاضري هر چي دوست نداشت ، به خاطرش رها کني
حسابتو حسابي از ، مردم شهر جدا کني
حاضري حرف قانون و ، ساده بذاري زير پات
به حرف اون گوش کني و به حرف قلب با وفات
وقتي بشينه به دلت ، از همه دنيا مي گذري
تولّد دوبارته ، اسمشو وقتي مي بري
حاضري جونت و بدي ، يه خار توي دساش نره
حتي يه ذرّه گرد وخاک تو معبد چشاش نره
حاضري مسخرت کنن ، تمام آدماي شهر
امّا نبيني اون باهات ، کرده واسه يه لحظه قهر
حاضري هر جا که بري ، به خاطرش گريه کني
بگي که محتاجشي و ، به شونه هاش تکيه کني
حاضري که به خاطر ، خواستن اون ديوونه شي
رو دست مجنون بزني ، با غصه ها همخونه شي
حاضري مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن
ديوونه هاي دوره گرد ، واسه تو دس تکون بدن
حاضري اعتبارتو ، به خاطرش خراب کنن
کار تو به کسي بدن ، جات اونو انتخاب کنن
حاضري که بگذري از ، شهرت و اسم و آبروت
مهم نباشه که کسي ، نخواد بشينه روبروت
وقتي کسي تو قلبته ، يه چيزقيمتي داري
ديگه به چشمت نمي ياد ، اگر که ثروتي داري
حاضري هر چي بشنوي ، حتي اگه سرزنشه
به خاطر اون کسي که ، خيلي برات با ارزشه
حاضري هر روز سر اون ، با آدما دعوا کني
غرورتو بشکني و باز خودتو رسوا کني
حاضري که به خاطرش ، پاشي بري ميدون جنگ
عاشق باشي اما بازم ، بگيري دستت يه تفنگ
حاضري هر کي جز اونو ، ساده فراموش بکني
پشت سرت هر چي مي گن ، چيزي نگي گوش بکني
حاضري هر چي که داري ، بيان و از تو بگيرن
پرنده هاي شهرتون ، دونه به دونه بميرن
وقتي کسي رو دوس داري ، صاحب کلّي ثروتي
نذار که از دستت بره ، اين گنج ِ خيلي قيمتي
هي نشين غصه نخور, رفته که رفته
اگه دوستت داشت نمي رفت اون که رفته
هي نشين چشم به راه رفته که رفته
اگه عاشق بود نمي رفت اون که رفته
بي خيالش مگه تو چند سال جووني
بي خيالش مگه تو چند سال مي موني
بي خيالش اينا رسم روزگاره
همه شون کار خداست حکمتي داره
ياد حرفاي قشنگش ميدونم مثل يه داغ
اون دلت خيلي گرفته, شده قلبت پاره پاره
اون که رفته ديگه رفته, ديگه اون دوست نداره
ديگه دست بردار عزيزم, برو سوي عشق تازه
هيچ کسي نمي دونه توي دلت چي ميگذره
حرفات اندازه کوه ,پر غروري ,خيلي ساده
اون که رفته ديگه رفته ديگه برگشتن نداره
اگه دوست داشت نمي رفت حتي واسه ي يه لحظه
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد
دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق، به امضا شدنش می ارزد
گر چه من تجربه ای از نرسیدن هایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد
کیستم؟ باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به اِحیا شدنش می ارزد
با دو دستِ تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه برپا شدنش می ارزد
دل من در سبدی، عشق به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد
سالها ... گر چه که در پیله بمانَد غزلم
صبرِ این کرم به زیبا شدنش می ارزد