8.توان زبان برای کوشش در همهء زمينه ها:
اروپاييان، امروز چنين پراکنده اند که زبان آلمانی؛ زبان فلسفه و زبان فرانسوی، زبان مهر و سرود و زبان انگليسی؛ زبان بازار و دانش است، اما پيره زنان روستاهای ايران بزرگ همه از بر دارند که ... «آن چه خوبان همه دارند، تو تنها داری.» برای آن که خوانندگان بيدار دل را گمان نيفتد، که اين سخنان از روی يکسونگری و خودخواهی گفته می‌شود، رهنمونشان می‌شوم به دو ديوان چامه: يکی ديوان اطعمه، سرودهء مولانا بسحق شيرازی ديگری ديوان البسه، سرودهء مولانا محمود نظام قاری يزدی تا روشن شود که ايرانيان در شناخت يزدان و چگونگی آفرينش ايزدی و بهر مردمان از آن و انديشه در چه و چون و چند (فيزيک و فلسفه و رياضی) به کدام پايگاه بلند رسيده اند که می‌توانند با سرودن يک دفتر چامه و سرود پرآهنگ، در زير نگاره‌های زيره، شوربا، دارچين، روغن، بادام، برنج، آش و کباب در ديوان اطعمه. و نيز در زير پوشش آستين، درز، چاک، تريز، دامن، نخ و سوزن در ديوان البسه، نازکترين انديشه‌های مردمی را دربارهء زندگی و زمان و جان و جهان و زندهء هميشه نگاهبان ... چگونه گفته اند و در زير سخنان آشکار، آن پيدای همواره بيدار را چگونه پنهان کرده اند. سخن را بسنده می‌دانم اما می‌بايد بدين استوار بود آن مردمان که نخستين پديده‌های مثلثات و لگاريتم و گرانی ويژه و پيدايی زمين و گرمای ميانی ... را به جهانيان پيشکش کرده اند، برای دانششان واژه نيز در دسترس داشته اند و اکنون نيز می‌توانند چنين کنند.