عوامل مؤثر در حالت موسيقايي وزن شعر پارسی
عبدالحمید اسماعیل پناهی
چكيده : حالت موسيقيايي يك وزن ممكن است شاد و سبك و يا غمانگيز و سنگين باشد. اين موضوع مرهون عوامل ذيل است كه ما در اين نوشته به شرح هريك از آنها خواهيم پرداخت :
1ـ نسبت هجاهاي كوتاه به هجاهاي بلند؛
2ـ ترتيب قرار گرفتن هجاهاي كوتاه و بلند؛
3ـ تغيير طولي مصراعهاي شعر .
وزن
«وزن نوعي تناسب است». تناسب كيفيتي است حاصل از ادراك وحدتي در ميان اجزاي متعدّد كه اگر در مكان واقع شود، آن را قرينه ميخوانند و اگر در زمان اتّفاق افتد، وزن ناميده ميشود. اهمّيّت وزن در شعر
همانگونه كه ميدانيم، وزن يا موسيقي يكي از سه عنصر مهم پديدآورندة يك شعر خوب به شمار ميرود. يعني وزن يا موسيقي ميتواند در كنار دو عنصر تصوير يا خيال، و عاطفه نقشي معجزهآسا در ابلاغ مؤثّر پيام شعر به مخاطب ايفا كند و بديهي است كه اين مهم بر ظريفطبعان و صاحبنظران شعر و ادب پارسي پوشيده نيست؛ تا جايي كه دكتر شفيعي كدكني استاد دانشگاه تهران و شاعر خوش ذوق معاصر، در كتاب موسيقي شعر خود مينويسد اگر در كتاب صور خيال در شعر فارسي شعريّتي براي به اصطلاح «شعر سپيد» يا بيوزن، قائل شدهام، در اينجا حرفم را پس ميگيرم.
هدف كلي
ميدانيم كه هر شعري با توجّه به محتوا و حالت عاطفياش بهطور طبيعي پذيراي وزني سبك يا شاد و سنگين يا غمانگيز است. يعني شاعر خوب هرگز وزني را آگاهانه براي شعر خود برنميگزيند، بلكه وزن شعر با محتواي آن همزمان به او الهام ميشود. اكنون ما برآنيم تا عواملي را كه در پيدايش وزنهاي سبك يا شاد و سنگين يا غمانگيز مؤثّرند، در اين نوشته به تفصيل بازنماييم.
عوامل مؤثّر در چگونگي و حالت موسيقيايي وزن شعر پارسي عبارتند از:
الف ـ نسبت هجاهاي كوتاه به هجاهاي بلند:
اصولاً در زبان فارسي واژگاني كه شمارة نسبي هجاهاي كوتاه «شديد» در آنها نسبت به هجاهاي بلند بيشتر باشد، حالت عاطفي شديدتر يا مهيّجتري را به شنونده يا خواننده القاء ميكنند و به عكس، واژگاني كه شمارة نسبي هجاهاي بلند «ضعيف» در آنها نسبت به هجاهاي كوتاه بيشتر است، موجب حالت عاطفي ملايمتر و سنگينتري در مخاطب ميشوند. از آنجا كه ساختمان واژگان زبان فارسي به گونهاي است كه هجاهاي كوتاه آن كمتر از هجاهاي بلند است، معمولاً زيادترين حد هجاهاي كوتاه نسبت به هجاهاي بلند در اوزان شعري نصف به نصف است. اينك براي نمونه دو وزن گوناگون را در ابيات ذيل با هم مقايسه ميكنيم:
1. مُرده بُدم، زنده شدم؛ گريه بُدم، خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم
2. روزگارست اين كه گه عزّت دهد، گه خوار دارد چرخِ بازيگر ازين بازيچهها بسيار دارد
وزن نخست كه هر مصراع آن از چهار «مفتعلن» تشكيل شده، نسبت هجاهاي كوتاه به بلندش هشت به هشت است؛ اما وزن دوم در هر مصراع چهار «فاعلاتن» دارد كه اين نسبت در آن چهار به دوازده است؛ يعني هجاهاي بلند آن سه برابر هجاهاي كوتاه است. پس وزن نخست بايد تندتر و مهيجتر باشد و چنين است.
همچنين وزن «مُفتعِلُن، فاعِلُن، مُفتعِلُن، فاعِلُن» بيت:
آه كه درياي عشق بار دگر موج زد وز دل من هرطرف چشمة خون برگشاد
با نسبت هجاهاي كوتاه به بلندِ شش به هشت تندتر و شادتر است از وزن «فاعلاتن، فاعلن، فاعلاتن، فاعلن» بيت:
گر به بستان بيتويم، خار شد گلزار ما ور به زندان با توايم، گل برويد خار ما
زيرا نسبت هجاهاي كوتاه به بلند آن كمتر از بيت پيشين (يعني چهار به ده) است.
ب ـ ترتيب قرار گرفتن هجاهاي كوتاه و بلند:
ديديم كه هجاهاي كوتاه مانند آهنگهاي تند، شاد و هيجانانگيزند؛ ولي آيا تنها همين عامل در حالت موسيقايي وزن دخالت دارد؟ آيا زياد بودن شمارة نسبي هجاهاي كوتاه هميشه و بهطور يكسان وزني تند و شاد پديد ميآورد؟ پاسخ اين سؤال منفي است؛ اگر دو وزن ذيل را كه نسبت هجاهاي كوتاه به بلند، در هر دو، شش به هفت است، مورد توجّه قرار دهيم، موضوع بهتر روشن ميشود:
1. دي سحري بر گذري گفت مرا يار شيفته و بيخبري، چند ازين كار؟!
ـ «مُفتعِلُن، مُفتعِلُن، مُفتعِلُن، فَعْ»؛
2. اي ستارهها كه بر فراز آسمان بر جهان ما نظارهگر نشستهايد!
«فاعِلاتُ، فاعِلاتُ، فاعِلاتُ، فَعْ».
ميبينيم كه عليرغم يكسان بودن نسبت هجاهاي كوتاه به بلند در هر دو، وزن بيت نخست، شاد و ضربي و رقصانگيز است؛ در حالي كه وزن بيت دوم، سنگين و غمناك به نظر ميرسد. پس عامل ديگري نيز در حالت موسيقايي وزن دخالت دارد و آن، ترتيب قرار گرفتن هجاهاي كوتاه و بلند است؛ زيرا در بيت نخست، ترتيب هجاهاي كوتاه و بلند بهصورت دو هجاهاي كوتاه در ميان دو هجاي بلند است، ولي در بيت دوم، بهطور متناوب، يعني يك هجاي بلند و يك هجاي كوتاه، يك هجاي بلند و يك هجاي كوتاه و اختلاف دو وزن تنها در همين عامل است. مقايسة اين دو وزن با سه وزن زير كه در تعداد و نسبت هجاهاي كوتاه و بلند، با آن دو وزن يكسانند، بر نقش عامل ترتيب هجاهاي كوتاه و بلند در حالت موسيقايي وزن بيشتر تأكيد ميكند.
1ـ كو آنكه ز غم دست به جايي زدمي؟ يا در طلب وصل تو راهي زدمي؟
«مَفعولُ، مَفاعيلُ، مَفاعيلُ، فعَلْ» كه مساوي است با وزن:
«مُستفعِلُ، مُستفعِلُ، مستفعِلُ، فعْ»؛ اين وزن كه وزن اصلي رباعي است، وزني شاد و خوش است.
2ـ بنفشه رُسته از زمين به طرف كُهسار و يا گسسته حور عين ز زلف خود تار «مَفاعِلُن، مَفاعِلُن، مَفاعِلُن، فَعْ»؛ اين وزن، ضربي و يكنواخت و نسبتاً شاد است. 3ـ خُنك آن را كه به علم و به عمل هر شب به سراي اندر با فرش و ازار آيد
«فَعَلاتُن، فَعَلاتُن، فَعَلاتُن، فَعْ»؛ كه وزني سنگين است. چون در اين اوزان، نسبت هجاهاي كوتاه و بلند يكسان (يعني شش به هفت) است، با درنظر گرفتن ترتيب توالي هجاها، ميتوان نتايج زير را گرفت:
الف ـ هجاهايي كه داراي نظمهاي ذيلند، شادند:
1ـ دو هجاي كوتاه ميان دو هجاي بلند «مُفتَعِلُن»؛
2ـ دو هجاي كوتاه بعد از هجاي بلند «مُستَفعِل»؛
3ـ هجاها متناوب و در آغاز هجاي كوتاه «مَفاعِلُن».
ب ـ هجاهايي كه داراي نظمهاي ذيلند، سنگين و ناشادند:
1ـ دو هجاي بلند بعد از دو هجاي كوتاه «فَعَلاتُن»؛
2ـ هجاها متناوب و در آغاز هجاي بلند «فاعِلاتُ».
به هر حال عامل «نظم» در حالت موسيقايي وزن بسيار تأثير دارد. براي بهتر دريافتن رابطة ترتيب هجاهاي كوتاه و بلند با حالت موسيقايي وزن، دو بيت زير را كه وزن آنها متفاوت امّا واژگان و مضمونشان يكسان است، در نظر ميگيريم:
1ـ يار ز من دل ربود، يار ز من رخ نهفت يار ز من جان بخواست، يار دل از من برُفت
2ـ ز من دل ربود يار، ز من رخ نهفت يار ز من جان بخواست يار، دل از من برُفت يار
شعر نخست كه بر وزن «مُفتَعِلُن، فاعِلُن، مُفتَعِلُن، فاعِلُن» است، بسيار تند و ضربي و سبك و شاد است و وزنِ بيت دوم (مَفاعيلُ، فاعِلُن، مَفاعيلُ، فاعِلُن)، سنگينتر و آرامتر است.
دو بيت زير كه نسبت هجاهاي كوتاه و بلند آنها يكسان (هردو هشت به هشت) است، نيز رابطة ترتيب هجاهاي كوتاه و بلند را با حالت موسيقايي وزن، بهخوبي نشان ميدهد:
1ـ نه شبم، نه شبپرستم، كه حديث خواب گويم چو غلام آفتابم همه زآفتاب گويم
2ـ صنما! خرگه توام كه بسازيّ و بركَني قلميّم بهدست تو كه تراشيّ و بشكني
وزن نخست (فَعَلاتُ، فاعِلاتُن، فَعَلاتُ، فاعِلاتُن) تند و پر جذبه است، ولي وزن دوم (فَعَلاتُن، مَفاعِلُن، فَعَلاتُن، مَفاعِلُن)، ضربهاي و مقطّع با مضموني شاد و در عينحال با صلابت؛ زيرا در دو بيت فوق، اركان متفاوتند.
اهميت ترتيب هجاهاي كوتاه و بلند تا به آن پايه است كه وزن: «مَفعولُ، مَفاعيلُن، مَفعولُ، مَفاعيلُن» بيت:
كي شعر تر انگيزد خاطر كه حزين باشد يك نكته ازين دفتر گفتيم و همين باشد
با نسبت هجاهاي كوتاه به بلندِ چهار به ده، عليرغم مضمون حزنانگيزش، تندتر و شادتر است از وزن: «فَعَلاتُن، مَفاعِلُن، فَعَلاتُن، مَفاعِلُن» بيت:
صنما! خرگه توام كه بسازيّ و بركَني قلميّم بهدست تو كه تراشيّ و بشكني
كه نسبت هجاهاي كوتاه به بلندش هشت به هشت است.
جـ تغيير طولي مصراعها:
با بررسي بيشتر درمييابيم كه عامل ديگري نيز در تعيين حالت و كيفيت موسيقايي وزن، نقشي بسزا ايفا ميكند؛ چنانكه اين عامل، دو عامل پيشين را در اين موضوع تحتالشّعاع خود قرار ميدهد و آن، چيزي جز تغيير طولي مصراعها نيست. براي مثال اگر وزن «هزج مثمّن سالم» را با «هزج مسدّس سالم» مقايسه كنيم، ميبينيم كه اوّلي وزني شاد و خوش است و نيز كاربردي بيشتر دارد، ولي دومي چندان شاد نيست و كاربردي بسيار كم دارد.
1ـ وزن «هزج مثمّن سالم» (مَفاعيلُن، مَفاعيلُن، مَفاعيلُن، مَفاعيلُن):
به مژگان سيه كردي هزاران رخنه در دينم بيا كز چشم بيمارت هزاران درد برچينم
2ـ وزن «هزج مسدّس سالم» (مَفاعيلُن، مَفاعيلُن، مَفاعيلُن):
شب دوشينه در سوداي او خفتم وزان امروز با تيمار و غم جفتم
اين موضوع در مورد ديگر اركان عروضي مانند «فاعِلاتُن»، «مُستَفعِلُن» و «فَعَلاتُن» نيز صدق ميكند. بهطور كلّي وزن «مثمّن سالم» از «مسدّس سالم» خوشتر است.
رابطة طول مصراعها با كيفيّت موسيقايي وزن، در بحوري كه داراي اركاني گوناگون هستند، بيشتر محسوس است. مثلاً وزن: «مَفعولُ، مَفاعِلُن، مَفاعيلُن، فَعْ» كه از گونههاي وزن رباعي است، وزني خوش و نرم است:
از شمع سه گونه كار ميآموزم ميگريم و ميگدازم و ميسوزم
حال اگر از آخر اين وزن يك هجا حذف كنيم، (مَفعولُ، مَفاعِلُن، مَفاعيلُن)، وزني سنگين و باصلابت ميشود:
اي خواجه! جهان بس حيلي داند از غدر همي به جادوي ماند
ولي اگر از آخر آن دو هجاي بلند حذف كنيم (مَفعولُ، مَفاعِلُن، فَعولُن)، وزني تند و ضربي و شاد بهدست ميآيد:
اي غرّه شده به پادشاهي! بهتر بنگر كه خود كجايي
چنانكه ميبينيم در اين سه وزن، تغيير نسبت هجاهاي كوتاه به بلند بر تغيير طولي وزن، عاملي فرع است زيرا از وزن نخست يك هجا كاستيم، وزني خوش به وزني با صلابت و سنگين بَدَل شد، امّا بار ديگر كه دو هجا كم كرديم، وزني تند و ضربي و شاد بهدست آمد؛ حالآنكه اگر تغييرِ نسبت، عامل اصلي ميبود، ميبايست با حذف يك هجاي بلند ديگر، وزن سنگينتر ميشد.
از: فصلنامه نامۀ پارسی شماره 42 و 43