-
مدیر بازنشسته
علي را کشتند...........
قُتِلَ علی (ع)
فریادی وحشت آور در مسجدی پیچید.
امیرالمؤمنین را کشتند، چشمها گریان، نفسها حبس و دلها در سینه بی قرار است گویی دنیا زیر و رو شده است و اینک علی مام شیعیان زیر لب به آهستگی
زمزمه میکند، « فُزْتُ بِرَبُّ اْلکَعْبِهْ » به خدای کعبه رستگار شدم.
همه ناباورانه محراب را مینگرند و اکنون مسجد در سکوت سنگین است کوفه پیش از این تیر سکوت را تجربه کرده است اما این سکوت با سکوتهای قبلی فرق دارد
این بار آخرین سکوت و صبر علی است صبر بر کج فهمیها.
صبر بر چشمانی که بسته بود و فریادهایی که شنوندهای نداشت.
از این پس علی با چاه تنها نیست و دیگر صدای گریه های او نمیآید و علی مولود کعبه و شهید محراب به زودی زود به لقای خدای خود خواهد رسید.
خدایا این چه رمزی است؟! کعبه و محراب هر دو قبله هستند و هر دو نمایانگر جهت، شاید به این معنا است که تمام وجود علی جهت دهنده
است هدایت کننده است یعنی اگر میخواهی راه را پیدا کنی باید باطن قبله را در امام خود پیدا کنی باید دل و جانت را با امام خود همراه سازی.
اکنون سالهاست از آن سکوت میگذرد و از دل شهر کوفه، شهر نفاق کوفهها سر برآورده است و مدتهاست که جهالت و غفلت بر بشر حکمفرما است،اکنون
مدتهاست که گوشهای بشر به صدای شلاقهایی که بالا میروند و پایین میآیند و بر پشت بشر خط سرخی که حاکی از ظلم است را باقی میگذارند عادت کرده
است، مدتهاست که قبله خود را گم کردهایم، مدتهاست نمیدانیم چه باید بکنیم و همه از هم تقلید میکنیم، مدتهاست فرصت فکر کردن نداریم و اما... قبله
زمانمان مهدی جان! ما مدتهاست که از شکستگی های دیروز و گناهان هر روزمان خستهایم.
میگویند لحظه آمدنت نزدیک است ولی ما هیچ نداریم که به تو هدیه کنیم و برای همین میخواهیم امشب از سکوتهای گذشته خود، سکوت بر خودخواهی
نفسمان توبه کنیم، میخواهیم به سمت قبله بایستیم دوست داریم اول از زبانمان شروع کنیم همگی با هم نام تو را صدا بزنیم و بعد هم در چنین شبی برای تحول
قلبهایمان دعای یا مقلب القلوب و الابصار را زمزمه کنیم.
تا بلکه زمینه ای بشود که بتوانیم مفهوم ولایت را درک کنیم تا توفیقی حاصل شود که بتوانیم امسال هیچ وقت قبله را گم نکنیم.
پس بیایید امشب غسل توبه کنیم و دل را از هر چه غیر آن است بشوییم.
_________________
پرستوي مـهاجـرم چـرا ز لانـه مـيـــروي
اگـر زلانــه مـيـروي چـرا شــبــانه ميروی
قرار من شکيــب من مـهاجر غـريـب مــن
فـداي غـربـتـت شــوم کــه مـخفـيانه ميروي
حيات جان اميد من علـي بود از تـو خجــل
کــه بــا کـــبــودي بـــدن ز تــازيـانـه ميروي
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن