نگار
ای نگار نازنینم در بهارم با صفایی

نو شکوفه بی قرینم بسته ام دل به وفایی

این وفای من که با توست رنگ عشقش آسمانی ست

قطرهء کوثر به کامم عشق یاسم جاودانی ست

جاودانه شد نگاهم از پس رخ دیدن تو

چیدنت را من براهم مثل گل بوییدن تو

بودن تو آرزویم آرزویم دیدن تو

با وفایی در نگاهم شد صفایت جاودانی

بر نوای دل گشایم گشته مهرت آسمانی

شد نجابت از رخ تو خیرهء چشمان مستم

تشنهء باران عشقم سیر می تا با تو هستم

شبنم شادی بدیده دارم از دیدار رویت

نغمهء بلبل رسیده آرم از دلدار کویت

شادی ام را بهر دیدار شور عشقت میزند تار

ای شمیم باور من در نظرگاهم تو مانی

ساغر می یاور من مرهم دل را تو آنی

بر کویر تشنهء من شبنم باران بباری

غنچه هایی نو رسیده زمزم ایمان بیاری

کلبهء مهرم تو شمعی من چو پروانه شدم یار

سوژهء شعر قشنگی شور پروازی تو بر تار

تار مهرم را تو چنگی یار پرواز قشنگی