بازگشت شخصیت‌های تاریخی







گفت وگو با مریم معترف، كارگردان نمایش دیوارچین
مریم معترف شخصیت‌های سیاسی فرهنگی را در نمایش دیوارچین در قالب طنز و فانتزی نشان می‌دهد، او كه مدعی است در اجرای خود از كمدی سیاه سود جسته، گذشته و آینده را تلفیق می‌كند. وی فارغ التحصیل رشته بازیگری و كارگردانی از دانشگاه هنرهای زیباست، فوق لیسانس خود را در رشته زیبایی شناسی از دانشگاه سوربن پاریس در ۱۳۵۹ دریافت داشته است. شروع فعالیت‌های بازیگری و كارگردانی خود را در تئاتر و سینما با بازی در فیلم«آن سوی مه» به كارگردانی منوچهر عسگری نسب در سال۱۳۶۴ آغاز كرد. از دیگر تجارب كارگردانی او می‌توان به: «فرود سیاوشان»، «شب»، «مادر همه آن اسفندیاران»، «گوشه نشینان آلتونا» و «عموهاشم» اشاره كرد.


بر چه اساسی دیوار چین را انتخاب كردید

چندسال پیش زمانی كه این متن را خواندم، توانستم با آن ارتباط خوبی برقرار كنم. سال‌ها گذشت و متن در ذهنم بود تا اینكه دوسال پیش تصمیم گرفتم كاری را كارگردانی كنم و مجدداً متن را خواندم و به شدت تحت تأثیر درونمایه اثر قرار گرفتم.


در اجرای شما تنوع سازهای مختلف در كنار ماسك باعث نوعی «سیرك گونگی» و یا واریته بود، آیا به ایجاد چنین فضایی توجه كردید
ببینید مسئله واریته نبود و به آن هم توجه نكردم، فقط تا آنجا كه نویسنده اجازه می‌داد، به نمایش شرق توجه داشتم و از سبك نمایش‌های سنتی ایرانی همچون تعزیه، فاصله گذاری نمایش‌های سنتی و یا سیاه بازی، تخته حوضی همین طور از سازهای ایرانی از جمله سنتور و دهل استفاده كردم و در مورد علت وجود ماسك هم باید گفت كه شخصیت‌های تاریخی به یك بالماسكه تاریخی دعوت شده‌اند.


با توجه به اینكه فریش ملهم از سبك فاصله گذاری برشت است، آیا نمایشنامه ویژگی شعرگونه داشت و شما به عنوان كارگردان از شعر گونگی متن كاسته اید
خیر، به هیچ عنوان. فقط یكی از دیالوگ‌ها بود كه شعرگونه بود، آن هم فقط دوبار گفته می‌شد.


در كارگردانی اثر به كدام سمبل‌ها توجه خاص كردید و آیا به هیچ كدام از شخصیت‌ها و یا میزانسن تأكیدگذاری نكردید؟
خیر، سمبل خاصی مدنظر نبود، نمایش ضدجنگ و دیكتاتوری است وهمه شخصیت‌ها تكه‌هایی از پازل بودند كه محتوا را به تماشاگر منتقل می‌كردند.

آیا معتقدید اثر به شیوه «كمدی فارس» و «فاصله گذاری برشت» است؟
بله، نمایش طنز است، اما طنز تلخ، به این معنا كه كمدی فارس فقط زمینه خندیدن تماشاگر را فراهم می‌كند، اما این اثر تماشاگر را به فكر وادار می‌كند تا بر حوادث و واقعیت‌هایی كه در دنیا اتفاق افتاده بیندیشد. اما در مورد فاصله گذاری باید بگویم، فریش تمایل نداشت نوع فاصله گذاری اش مانند برشت باشد، چرا كه معتقد بود، فاصله گذاری برشت همانند رینگ بوكس است و تماشاگر مدام نظر می‌دهد، در حالی كه «ماكس فریش» نمی‌خواست تماشاچی مستقیماً در نمایش دخالت كند. بنابراین رابطه فاصله گذاری اش با سبك برشت یك رابطه «بینابینی» است.


برخی از ویژگی‌های پست مدرنیسم در اثر وجود دارد، از جمله می‌توان به راوی بودن روشنفكر امروزی، كه گاهی قصه می‌گوید و گاهی خود عنصری از قصه است، زایش روایت از دل روایتی دیگر كه «ژیل دلوز» و «گتاری» به آن معتقدند، به هم ریختگی زمانی و مكانی و همچنین تنوع زبانی از نوع آركائیك تا شكل امروزی آن اشاره كرد، بنابراین فكر نمی‌كنید كه اثر دارای رگه‌های پست مدرن است كه باید اجرایی می‌شد

نمی‌دانم، من به این موارد تأكید خاصی ندارم. اساساً من فكر می‌كنم كه چه كاری را برای كارگردانی انتخاب كنم، از آن لذت ببرم و بتوانم با تماشاگر ارتباط مستقیم برقرار كنم چرا كه برای تماشاگر احترام خاصی قائلم و سعی می‌كنم، در نوع كاری كه انتخاب می‌كنم با تماشاگر ارتباط متقابل داشته باشم و راجع به اینكه چه سبكی دارد، فكر نمی‌كنم، بلكه نمایش ناخودآگاه سبك كار خود را به من نشان خواهد داد؛ همانطور كه نویسنده هنگام نوشتن به سبك اثرش فكر نكرده و منتقدین هستند كه سبك آن را تعیین می‌كنند.


اینكه گفتید نمایش به تخته حوضی نزدیك است، آیا شما را به استفاده از اسلپ استیك هدایت نكرد؟
خیر.


به این دلیل اسلپ استیك را یادآوری كردم كه «مك سنت» از اولین كارگردانان سینمای صامت مبدع اسلپ استیك بود و تقریباً تمام آثارش را از نوع كمدی فارس هم می‌دانند.
خیر مسلماً «كمدی فارس» تئاتری تر است اگرچه ویژگی‌های كمدی‌های سنتی همچون كمدیا دل آرته نیز در نمایشنامه وجود دارد.

به نظر شما «تم» اثر چیست؟

مهم ترین تمی‌كه توجه مرا جلب كرد، همان «ضد جنگ بودن» است. البته اثر در ۱۹۴۶ نوشته شده، یعنی چند ماه پس از انفجار بمب اتمی‌ در هیروشیما و ناكازاكی و پس از جنگ جهانی دوم و دومین مسئله قابل تأمل «نفی قدرت و دیكتاتوری» بود.


اما مسئله مهم این كه در اثر دور و تسلسل وجود دارد، اما چه خوب بود كه حوادث زیبای زندگی مدام تكرار می‌شد و نه «جنگ». بنابراین قدرتمندان به بهانه صلح «دنیا و بشریت» را نابود می‌كنند و این كلیدی ترین مفهومی‌بود كه دریافت كردم. در عین حال مسئله ای است كه در طول نمایش «روشنفكر امروزی» مطرح می‌كند و پس از بی توجهی به اعتقاداتش منفعل می‌شود، اما «میلان» دختر شاه كه در طول نمایش متحول شده، او را به ادامه راه تشویق می‌كند.


گفته شده در«كمدی فارس» شخصیت‌های اغراق شده درموقعیت‌های اغراق شده قرارمی‌گیرند كه ناخودآگاه یك فضای فانتزی ایجاد می‌كند. به همین دلیل پایه فانتزی، اغراق است. در اجرای شما هم نمونه‌هایی از اغراق مشاهده شد، برای مثال دوربین‌های اغراق شده توریست‌ها،بااین توصیف،آیادر تصویرسازی‌هایتان به «فانتزی» توجه داشتید

بله، اساساً كار ، فانتزی است. برای مثال زمانی كه شاه خرامان وارد می‌شود، به نوعی فانتزی است این در حالی است كه مدام می‌شنویم «امپراتور می‌آید- امپراتور می‌آید» و ما انتظار داریم یك امپراتور خونخوار وارد شود؛ اما امپراتور در ظاهر كاملاً دوست داشتنی است و فقط زمانی كه پسرك لال را به باد كتك می‌گیرد، چهره واقعی اش را نشان می‌دهد.


استفاده از رنگ‌های خاص درطراحی لباس، دلیل خاصی داشت؟
بله، چون در چین و ژاپن رنگ غالب است و از سوی دیگر دكور به دلیل دو اجرایی بودن، باید از فانتزی دور می‌شد كه سعی كردیم با لباس این محدودیت را جبران كنیم.


آیا صرفاً به دلیل وجود تنوع موسیقایی سازها را متناسب با صحنه‌ها بكار بردید برای نمونه در صحنه رومئو و ژولیت از ساز آكاردئون استفاده شده بود، چرا؟
ما در اجرا دو نوع ساز به كار گرفتیم. نوع اول سنتور و سازهای كوبه ای ، نوع دوم آكاردئون و سازهای كوبه ای.

در قسمت مهمانی كه مهمانان اروپایی كه ماسك زده اند،حضور دارند، والس و موسیقی غربی نواخته می‌شود، اگرچه كه در دربار چین هستیم اما كمی ‌متمدن تر و مدرن تر رفتار می‌شود و در قسمت‌هایی كه در دربار چین شاه و صاحب منصبان حضور دارند، از موسیقی چینی استفاده می‌شود.
موسیقی صحنه رومئو و ژولیت هم ملهم از فیلم رومئو و ژولیت است كه برای تماشاگر شناسه ای می‌باشد. البته انتخاب موسیقی‌ها با هماهنگی فرشچی بود.


نوعی چندگانگی ریتم به دلیل در هم تنیدگی روایتها به وجود نیامد؟
بله، اما سعی كردیم برای نمایش یك ریتم كلی متصور شویم.

چرا بازیگران در ورود و خروج، تماشاگران را هدایت و همراهی می‌كنند؟
زیرا تماشاگران به عنوان مهمانان جشن حضور دارند / نوع چینش صندلی‌ها هم به دلیل نزدیكی بازیگران به تماشاگر بود و حتی موسیقی اروپایی مهمانی از پشت سر تماشاگر نواخته می‌شد. بنابراین بازیگران به رسم ادب تماشاگران را بدرقه می‌كنند.


این مسئله در متن وجود داشت؟
به این صورت خیر، ما تصور كردیم كه این حركت كار را كامل می‌كند.