نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: ايدئولوژى بهائيت

  1. #1
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398

    Eh ايدئولوژى بهائيت

    ذهب شيعه ،مذهب حاكم بر كشور و مراجع تقليد، رهبران حقيقى مردم ايران در دوره قاجاريه بود. دولتهاى روس و انگليس كه سلطه خود را بر دولت ايران مستقر كرده بودند براى شكستن اقتدار ملت ايران كه در مقابل آنان حاضر به تسليم نبود به فكر شكستن اقتدار مذهب شيعه افتادند و زمينه اين تفرقه را در مكتب شيعه يافتند و بر اساس آن به تحريم و ايجاد فرقه بابيه پرداختند. ايدئولوژى بهائيت طى چند دهه تغييراتى مى يابد كليه مراحل تحول اساس ايدئولوژيك اين جنبش در دوره قاجاريه طى مى شود براى روشن شدن مرام اين فرقه بهتر است به معرفى ايدئولوژى شيخيه و بابيه و ازليه و بهائيت بپردازيم. ايدئولوژى شيخيه

    اين ايدئولوژى با دست گذاشتن روى مفهوم «نايب امام زمان» از مكتب شيعه فاصله مى گيرد و نهايتاً با تدوين اصول و فروع دين جديد كاملاً از دين اسلام جدا مى شود. در دوره آقامحمدخان و فتحعلى شاه قاجار با رشد دانش دين در نزد ايران و عتبات عاليات، مخالفت با تصوف و اخبارى گرى فزونى مى يابد و در همين اوان است كه رشد شيخيه و بعد از دوران بابيگرى و بهائى گرى از سوئى و مخالفت با آنان از سوى ديگر اتفاق مى افتد. اصولى ها و اخبارى ها به نبوغ علمى رسيده بودند ، اصولى ها با نوشتن كتاب «جواهر» به نقطه اى از تكامل در كاربرد عقل به عنوان ابزارى براى استخراج احكام دين از متون مذهبى دست مى يابند و برخى از اخبارين (شيخيه) براى اجتناب از بكارگيرى عقل در پاسخ به انتقاد كسانيكه روش آنان را موجب تهجر وكهنه شدن دين مى دانستند با ابداع «ركن رابع» ادعاى ارتباط مستقيم با معصوم را طرح مى كنند بدين وسيله ادعا مى كنند كه از طريق مكاشفه و خواب و نظاير اينها فرامين در هر زمان را از خود امام معصوم مى گيرند تا نيازى به بكارگيرى عقل در تفسير دين نداشته باشند.

    از طرفى فتحعلى شاه در دوره خود به تجديد بقاع متبركه امامان معصوم و امامزادگان همت گماشت تا بر مشروعيت خود از طريق جلب پشتيبانى نهاد دين بيفزايد. رهبران و مبدعان اصلى فرقه شيخيه كه خود مستقلاً از بهائيت تا به امروز به حيات خويش ادامه داده است، سيدكاظم دشتى و شيخ احمد احسايى مى باشد. شيخ احمد احسايى همانند ديگر دانشمندان شيعــه اعتقـاد بــه خاتميــت حضــرت رسول و امــامت و حيـات حضرت حجة ابن الحسن المهدى (عج) دارد. او در كتاب جوامع الكلام مى نويسد: «حضرت محمد بن عبد الله(ص) خاتم الانبيا است و پس از او پيغمبرى نخواهد آمد زيرا كه خداوند فرموده: ولكن رسول الله و خاتم النبيين… و پيامبر فرموده است: لانبى بعدي. پس فرمايش آن حضرت حق است و بايد بپذيريم.... سپس حسن بن على العسكرى منصوب گردد و پس از او خلف صالح و حجت قائم محمدبن الحسن جانشين شود كه درود خدا بر همه ايشان باد» يكى از نقاط افتراق شيخ احمد احسايى با علماى شيعه نوع عقيده او در مورد نواب امام زمان (عج) مى باشد. به نظر او ميان امام غايب و مردم بايد رجال الهى باشند كه ايشان واسطه فيض و رابط بين خلق و حجت خدا گردند و ايشان را به تقليد از قران كريم «قريه ظاهره» بين امام و رعيت مى ناميد. او صفات بسيارى ازجمله آشنايى به علوم ائمه و مذاق ايشان را براى قراء ظاهره قائل مى شد و اين صفات را به گونه اى عنوان مى نمود كه نهايتاً به شنونده القا شود كه خود او داراى آن صفات است و همان قريه ظاهره است درحقيقت با توجه به انديشه علماى شيعه باب نيابت خاصه امام غايب را كه از سال 329 (با شروع غيبت كبرى مسدود شده بود بار ديگر شيخ احمد باز نمود و خود را به تلويح همان نايب خاص يا باب امام و يا قريه ظاهره بين امام و مردم خواند. تنها تفاوتى كه او ميان قراء ظاهره و نواب اربعه قائل مى شد اين بود كه آنان از جانب خود امام به طور رسمى تعيين شده بودند و حال آن كه اينان به سبب بزرگى مرتبت خود حائز چنين مقامى مى گشتند. اغلب بيانات شيخ توسط او به خوابهايى نسبت داده مى شد كه از امامان معصوم مى ديد. از اين رو در بسيارى از موارد روش او از نظر استناد با روش علماى اصولى كه مطالب خويش را به قرآن كريم و روايات ارجاع مى دهند متفاوت است و مرجع مكتوبى ندارد. همانطور كه گفته شد مشرب فقهى او مشرب اخبارى است. شيخ احمد احسايى عقايد خويش را صريح و روشن بيان نمى كرد. سيد كاظم رشتى نيز مانند شيخ احمد خود را مسلمان و شيعه دوازده امامى مى داند و معرفى مى كند. او اعتقادات خود را در وصيت نامه اش كه در ابتداى كتاب مجموعه الرسائل آمده چنين مى نگارد: «وصيت من آن است كه شهادت مى دهم… كه محمدبن عبدالله بنده خدا و فرستاده اوست. تمام شرايع منسوخ شده اند جز اسلام كه تا روز قيام باقى خواهد بود… شهادت مى دهم به دوازده نفركه بنص پيامبراسلام به جانشينى معرفى گشته اند و عبارتند از ابوالحسن على بن ابيطالب سپس… سپس ابوالقاسم حجه ابن الحسن كه عدل و دادگرى را روى زمين بگستراند. او نمى ميرد تا آن گاه كه بت پرستى را از جهان براندازد.خدايا اينان پيشوايان من اند… آنچه پيغمبر اسلام فرمود حق است و شكى در آن نيست و شريعت او تا پايان روزگار پا بر جا خواهد بود.»
    سيد كاظم رشتى، به موضوع قريه ظاهره اهميت زياد مى داد و پياپى مردم را به يافتن اين رجل الهى دعوت مى نمود و در واقع به طور غيرمستقيم آنان را به سوى خويشتن مى خواند. وى مدعى بود كه اساس دين بر شناسايى چهار ركن استواراست: خدا، پيغمبر،امام و باب امام يا قريه ظاهره.اما مردم نمى توانند به معرفت خدا و پيامبر و امام و شناخت آنان نائل گردند زيرا كه از دسترسشان بدورند. پس بناچار بايد به دنبال ركن چهارم و يا شيعه خالص باشند و با شناخت او به معرفت اركان بعد نائل آيند. بر اين پايه وى مريدان بسيارى را گرد آورد.

  2. #2
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398

    پیش فرض

    پيرامون اصول عقايد شيخيه:

    غير از اختلاف در مورد نواب امام زمان برخى اصول عقايد شيخيه با عقايد متشرعه متفاوت است در مـورد معــاد، مى گويد: عقيده شيعيان و ديگر پيروان مذاهب اسلام معاد جسمانى است ولى شيخ احمد معاد را روحانى مى دانست البته پس از آن كه معاد را روحانى از نوع جسم هور قليايى دانست.اصل معاد را مانند اصل عدالت از رديف اصول دين و مذهب كنار گذاشت و حذف كرد. او مى گفت كسى كه به آيات قرآن معتقد است الزاماً به معاد هم معتقد خواهد بود. اصل عدالت: شيخيان اين اصل را از اصول دين حذف كرده و گفتند لزومى ندارد كه صفت عدالت خدا را از ميان صفت هاى ديگر او جدا كنيم و اصل دين قرار دهيم. ولى شيعيان عدالت را جزء اصول دين قبول دارند .البته از نظر شيعيان عدالت چنين نيست و يكى از صفات خداست ولى چون عده اى از مسلمانان بنام اشاعره اعتقاد به عدالت خداوند نداشتند براى اعلام موضع شيعه در مقابل اشاعره اين صفت جزء اصول مذهب شيعه قرار گرفت. اصل امامت:شيعيان اصولى وجود امام زمان را به عنوان حجت حق بر روى زمين مى دانند و رهبران دينى خود را نايب امام زمان مى خوانند و شرط اين فقاهت و عدالت و رهبرى امت مى شمارند در شيخيه امام عنوان مقتدا و پيشوا است و بر شيعه كامل و ركن رابع هم اطلاق مى شود .از نظر آنان ركن رابع يا امام زمان يا شيعه كامل بايد از نجبا باشد كه دين را حفظ كند و هر بدعت گذارى را دفع نمايد. از نظر شيخيه:زندگى امام زمان در جسم هور قليايى است و زندگى روحانى دارد و آزادى او مانند زندگانى ما نيست و بلكه به اراده خداست و داراى زندگى برزخى است به اين ترتيب در هنگام ظهور ممكن است در قالب خود نباشد. معراج: معتقد به معراج روحانى پيامبر هستند چون معتقدند آسمانها و افلاك پاره شدنى نيست و محال است تا انسان با جسم عنصرى خود آسمانها را پاره كرده بالا برود. در مورد فقهى روش استنباط احكامشان شبيه روش اخباريون است و معتقدند كه عقل حجيت ندارد و بايد از ظاهر روايات پيروى نمود وتفسير قرآن را جايز نمى دانند.

    ايدئولوژى بابيه

    عمده فعاليت هاى آنان نيز حول محور مهدويت دور مى زند. ابتدا به پيروى از شيخيه على محمد باب خود را ركن چهارم يا قريه ظاهره و سپس خود را امام زمان معرفى مى نمايد. و اين درحالى بود كه پيروانش گردهم نشسته و اسلام و اساس آنرا منسوخ اعلام نمودند. البته على محمد باب در شعبان سال 1264 يك هفته بعد از ادعاى مهدويت در حضور ناصرالدين ميرزا وليعهد زمان توبه كرد. اما در اواخر سال 1264 دوباره ادعاى مهدويت نمود وبه نسخ احكام اسلام پرداخت و خويشتن را پيامبر خواند و سرانجام خود را به مقام الوهيت رسانيد! البته به دليل دور بودن پيروانى از على محمد (در زندان بود) ادعاى آخرين او كمتر به گوش پيروانش رسيده است.

  3. #3
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398

    Eh

    پيرامون اصول عقايد بابيان

    1-اصول تعاليم باب:على محمدباب با توجه به شماره ابجد على محمد با حروف رب خود را رب اعــلى ناميــده است. 2-على محمد باب خاتميت پيامبر اكرم را نفى مى كند و پيامبرى خود را اعلام مى كند و نويد آمدن پيامبرهاى بعدى را مى دهد و معتقد است كه مقام او از مقام پيامبر بالاتر است و پيامبران بعدى از او بالاتر خواهند بود. وى در هر صورت تا در قيد حيات است او رب اعلى است. 3-در مورد قيامت، على محمد موت و قبر و سؤال ملائكه در قبر و ميزان و صراط و حساب و كتاب و امثالها را تعبيـر مى كند قيامت از نظر او در همين دنيا اتفاق مى افتد و قيامت بعد از مرگ را جز خدا كسى نمى داند . فروع دين بابيان: 1- از فروع تعاليم باب محو كردن تمام كتب دينى و علمى و ادبى و اخلاقى بوده است. 2- على محمد باب منهدم كردن ابنيه و بقاع روى زمين از كعبه تا قبور انبياء و ائمه و تمام مساجد و كنسيه ها و كليساها و بت خانه را و هر بنايى كه به اسم ديانت باشد را واجب كرده است. 3- چون على محمد باب متولد شيراز بوده است به هر شخصى كه به او روى مى آورد واجب نموده كه خانه شيـراز خود را به طور مخصوص بنا كنند. 4- هر چيز گرانبها كه صاحبى ندارد متعلق به باب است. 5- حج بيت شيراز بر تمام مردان بابى دنيا واجب است. 6- ازدواج به رضاى زوجين است.

    7- لباس ابريشم و طلا و نقره براى مرد حلال است. 8- بر معلم حرام است شاگرد را بزند و در صورت ضرورت بايد پنج ضربه به اطراف لباس او بزند هـر گاه از 5 مـرتبــه زيادتر شد يا چوب به بدن او خورده نوزده روز زنش بر وى حرام مى شود. 9- سال بابيان نوزده ماه و ماه نوزده روز- روزه نوزده روز و روز عيد فطر اول نوروزاست . بحثى درباره من يظهره الله: باب به مردم مژده ظهورش را داده و گفته هر كس در هر زمانى من يظهره الله را درك كرد هر چه او گفت بپذيرد و حتى اگر يك نفر ادعا كرد كه من يظهره الله است حتى اگر او نبود باز هم بپذيرد. به عقيده باب من يظهره الله محمد بن الحسن العسكرى است و محل ظهورش را مسجد الحرام مى داند. لقب او قائم است.

    ايدئولوژى ازليه و بهائيه

    مرام ازليان همان مرام بابى گرفته شده از على محمد باب است. فقط وجه تمايزشان اين است كه صبح ازل را جانشين باب مى دانند. آثار صبح ازل عمدتاً توضيح و تفسير آثار باب است. درمورد ايدئولوژى بهائيه بايد گفت كه بهاءالله همچون على محمد دين اسلام را منسوخ اعلام نمود و دين جديدى را آغاز نمود. ميرزا حسينعلى دعاوى چندى داشت كه هر جا به تناسب موقع و مقام و شخص طرف خطاب يكى از آنها را مدعى مى شد گاهى خود را مصداق "من هيچم و كم زهيچ" و گاهى خود را "آفريننده پروردگاران". احكام اعلام شده از جانب حسينعلى بهاء بر اساس احكامى است كه از جانب على محمد باب در كتاب بيان آمده است. البته در فلسفه و فروع تفاوتهايى بين اين دو مى باشد. 1- نماز و روزه: به عقيده بهائيان از اول بلوغ واجب مى شود- نماز ميت از نظر آنان 7ركعتى است. 2- قبله: به نظر بهائيان جهت قبله همان جايگاه جسد بهاءالله در عكا است. 3- محارم: ازدواج با محارم در اين آيين مگربا زن پدر منع نشده است. 4- عيد: روز ولادت ميرزا حسينعلى و روز بعثت باب اعياد واجب است. 5- ازدواج با بيش از دو زن حرام است ولى خود ميرزا به دو سه زن هم قناعت نكرده است. 6- معاملات ربوى آزاد است، حجاب زنان و ترك تراشيدن ريش مردان ملغى شده است. - يكى از ابداعات بهاءالله نفى روحانيت و نهى نمودن اين نهاد است. - بعد از على محمد باب 8 نفر ادعاى من يظهره الله كردند كه هيچكدام به موفقيت ميرزا حسينعلى نورى نبوده اند. - در كتابهاى مذهبى بهائيان از دخالت درسياست منع شده اند.

    ميرزا حسينعلى نورى مى گويد: اين حزب بهائيان در مملكت هر دولتى ساكن شود بايد به امامت و صدق و صفا با آن دولت رفتار نمايد. من يظهرالله بهائيان لقبش بهاءالله است. امروزه از هر بهائى كه بپرسيد حسينعلى داراى چه مقامى است مى گويند من يظهرالله ، ولى باب مى گفت كه بايد اسمش محمد باشد كه با توجه به عقايد بهائيان اسمش حسينعلى است به گفته باب بايد محل ظهورش مسجد الحرام باشدكـه بـا نظر بهائيان بغداد است. مى توان نتيجه گرفت كه من يظهرالله به عقيده على محمد باب همان حضرت حجت(عج) است و نه بهاء . با توجه به آنچه گفته شد جهت گيرى كلى ايدئولوژى اين فرق جداسازى ملت ايران از مراجع تقليد و مشغول كردن آنان به مكتبى ساخته بشر است ، مكتبى كه جنبه هاى غيرعقلانى آن به عقلانيتش مى چربد و به تدريج از صحنه عملى زندگى اجتماعى و سياسى خارج مى گردد.در نهايت گرايش به اين ايدئولوژى موجب جداشدن مردم از دين و ديندارى گرديده پيوستن به مكاتب غيردينى را تسهيل مى نمايد. نمونه هاى اين جداشدن از دين و ديندارى و گرايش به مكاتب سكولار را در كنشگران بهائيت در دوران مشروطه و پهلوى خواهيم ديد. همانطوريکه ديديد روند جدايى ايدئولوژى بهائيت از ايدئولوژى شيعى مشخص گرديد. ابتدا در مسئله نيابت امام زمان (عج) تغيير ايجاد شد و پيروان آيين شيخيه از مرجعيت شيعه كه آنان را نايب امام زمان مى دانستند جدا گرديدند و به ركن رابع پيوستند. با توجه به اختيارات انحصارى ركن رابع در تفسير دين در شيخيه و تفسير و تدوين اصول جديد در بابيه، با ارائه تعبيرات تازه از اصول توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت توسط على محمد باب دين تازه اى بنا نهاده شد و آيين اسلام منسوخ اعلام گرديد. ايجاد آيين و مناسك تازه در فروع دين پيروان على محمد را از ديگر شيعيان در زندگى عملى و اجتماعى نيز جدا نمود. با ادعاى بعثت بهاءالله و افاضات او،بابيه از حالت سنتى خارج شد و به آداب و رسوم متناسب با ذائقه روز نزديكتر گرديد. اين نزديكى با سهل تر كردن احكام مربوط به روابط جنسى و وجهه هاى ظاهراً انسان دوستانه در مجازات دزدان و حكم به عدم سوزاندن كتب قابل مشاهده است.به اين ترتيب آيين جديد نام بهائيت گرفت. به اين ترتيب در آيين شيخيه از لحاظ سياسى تشكيل حكومت دينى با مشكل بزرگى مواجه خواهد شد. اين فرقه بر حساس ترين نقطه سياسى مكتب شيعه درزمان غيبت كبرى انگشت مى گذارد كه سرمنشأ اقتدار روحانيت شيعه مى باشد. بعد از مشوه شدن اصل نيابت امام عصر(عج) با ملغى نمودن دين اسلام از جانب باب و بهاءالله اين حركت به سوى محو كامل دين اسلام از صحنه اجتماع پيش مى رود. مخالفت با وجود قشرى به نام فقها كه طبق قرآن كريم در مكتب اسلام براى تفسير متشابهات و نگهبانى از دين و در انديشه شيعيان و هم اهل سنت در صورت تشكيل حكومت اسلامى براى مديريت جامعه در نظر گرفته شده است در انديشه هاى باب و حسينعلى نورى به حدى است كه وجود چنين قشرى را در آيين بهائيت ممنوع اعلام مى كنند.

    جدا شدگان از اقتدار روحانيت به علت پيروى از مكتب شيخيه به راحتى در دامن آيين جديد يعنى بابيت مى افتند. هر چند رد پاى دولت روسيه در ايجاد اين نوگرايى دينى و يا حداقل كمك به ايجاد آن كاملاً مشهود است، اما چنان كه در قسمت گذشته گفته شد در عمل شكسته شدن اقتدار مذهب شيعه در ايران به معناى شكسته شدن اقتدار ملى در اين كشور است و به نظر مى رسد حمايت روسيه وسپس انگلستان و بعد از آن اسرائيل و ايالات متحده آمريكا از اين فرقه، انگيزه اى جز شكستن اقتدار ملت ايران نداشته باشد. البته بايد خاطر نشان سازيم كه شواهد چنين نشان مى دهد كه هيچ مكتبى نمى تواند جايگزين مكتب ريشه دار و عميق شيعه در كشورى كه به كشور امام زمان (عج) مشهور است شود. به ويژه در مكتب بهائيت تشتت به گونه اى است كه همواره مانند يك بمب خوشه اى فرهنگى رهبر تازه اى ظهور مى كند، مكتب جديدى احداث مى شود و فكر نوى مطرح مى گردد. وعده اين نوبه نو شدن ها در گفتار سيد باب نيز داده شده است در آن جا كه او از آمدن پيامبران آينده و من يظهره الله سخن مى گويد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •