خنداندن به هر قیمت‌!


اعتقاد اولیه بر این است كه نمایش كمدی الزاما باید مخاطب را بخنداند و كمتر به نظریه دوم توجه می‌كنیم؛ یعنی از خود نمی‌پرسیم به چه چیزی و چگونه بخنداند. اگر گزاره اول را پی بگیریم، در آن صورت باید گفت شوخی‌ها، متلك‌ها، زشت‌گویی‌ها و حركات و رفتار سبك و گاه تفننی برخی آدم‌ها در بیرون از سالن به مراتب مضحك‌تر و خنده‌دارتر خواهد بود و دیگر چه ضرورتی برای دیدن چنین واریته‌هایی در سالن نمایش وجود دارد.
پس در نمایش كمدی اساسا باید تفاوت‌ها و ویژگی‌هایی لحاظ شود، یعنی نمایش براساس گزاره دوم شكل بگیرد و در چنین حالتی بخصوص چیستی موضوع و چگونگی خنداندن تماشاگر اهمیت بیشتری دارد؛ بنابراین موضوع ضرورتا باید بر پایه تناقضات و نقیضه‌نمایی‌های موجود در موقعیت‌ها یا رفتارها و عادات فردی یا اجتماعی كمیك شكل بگیرد و دیالوگ هم مكملی برای آن باشد. در ضمن شرطی هم بر آن مترتب است: نه كاملا دیالوگ محور باشد و نه آنقدر در حركات و قرابت‌نمایی‌های غیرضروری كمیك افراط كند كه تماشاگر در یك حالت گول‌خوردگی عاطفی و حسی، دائم به معجونی كه به او ارائه می‌شود بخندد، بی‌آن كه واقعا بداند و باور كند برای خندیدن هم علت‌های مهمی وجود دارد.
نمایش «رویای شب نیمه تابستان» به نویسندگی و كارگردانی محمدحسن معجونی كه در تالار مولوی اجرا می‌شود به عنوان یك اثر غیرشكسپیری به گزاره اول نظر دارد و بر آن است تماشاگر را به هر قیمتی بخنداند.
پس از تماشای نمایش رویای شب نیمه تابستان، به نویسندگی و كارگردانی محمدحسن معجونی با این پرسش اصلی روبه‌رو می‌شویم: چرا باید ما برای عواطف و احساسات غمگنانه و كاملا تاثرگرای خود ارزش‌ها و معیارهای وزین و گرانسنگ رفتاری، فرهنگی و اجتماعی داشته باشیم، اما برای خنداندن دیگران یا خندیدن خود هیچ اعتباری قائل نشویم و به هر چیز غیرمعمولی بخندیم؛ البته گاهی علت‌های خاصی هم مثل افسرده بودن بیش از حد مخاطب كه همواره دنبال كوچك‌ترین بهانه‌ای برای فراری دادن روح خود از یكنواختی و دلتنگی است دخالت دارد، مثلا چه‌بسا در سالن نمایش فقط تعداد معینی هر بار زیرخنده بزنند و بقیه را شگفت‌زده كنند.
تنزل كمدی‌
نمایش رویای شب نیمه تابستان كه براساس یك كمدی رمانتیك به همین عنوان اثر ویلیام شكسپیر اجرا می‌شود، چیزی جز اسامی پرسوناژها و یك خط كلی كمرنگ از نمایشنامه مذكور، به عاریت نگرفته است. این نمایش در كل به علت چندگانگی موضوع و چندگانگی اجرا كه گاهی شكل نمایش در نمایش به خود می‌گیرد، در نهایت همچون ظرفی عمل می‌كند كه از عبارات ركیك و حتی ناسزاگویی به همه پر شده باشد. حسن معجونی با قرابت‌نمایی و توسل به برخی اعمال، رفتار و شوخی‌های غیرمحتمل و صرفا خنده‌دار، كمدی رمانتیك عاشقانه شكسپیر را به یك فارس‌ (Farce) كم مایه تنزل داده است.
استفاده از شیوه اجرایی امروزین برای اثری كه مربوط به ۴ قرن پیش است نیز به علت همین قرابت‌جویی و قرابت‌نمایی كارگردان است تا بتواند موجودات خیالی و افسانه‌ای را به حالت آویزان از سازه‌های فلزی سقف نشان بدهد. محمدحسن معجونی برای تطبیق و آدابته كردن نمایشنامه شكسپیر باید اسامی و حتی موجودات خیالی و افسانه‌ای را هم تغییر می‌داد و برایشان قرینه‌های امروزین در نظر می‌گرفت. در حال حاضر دوگانگی چشمگیری در متن و اجرا وجود دارد. در ضمن او مابه‌ازاها و ذهنیات زیادی را وارد اثر و اجرا كرده و در نتیجه، آنچه روی صحنه اجرا می‌شود در اصل به خودش تعلق دارد و به شكسپیر مربوط نمی‌شود.
خنداندن به هر قیمت‌
در یك نمایش ناب معمولا تماشاگر به گفتار و رفتار زشت نمی‌خندد، بلكه از آنها متنفر می‌شود، در حالی كه در نمایش رویای شب نیمه تابستان به نویسندگی و كارگردانی معجونی، با معجونی از زشت‌گویی‌ها و زشت‌نمایی‌هایی روبه‌رو هستیم كه اساسا خنده‌دار نیستند و باید مایه اشمئزاز تماشاگر باشند، اما برخی مخاطبان به آن واقعا می‌خندند. چرا؟ چون معجونی با هوشمندی رندانه‌ای طی بخش‌های آغازین نمایش زمینه تجاهل و تحمیق ذهن‌ها را فراهم می‌كند و تماشاگر را به اندك‌خواهی و عوام‌اندیشی عادت می‌دهد تا پس از فرود ذهنی و قرار گرفتن در موقعیت بینابینی و گاه بسیار پایین، ذهن و حواسش برای همدلی با كم مایه‌ترین گفتارها و حركات آماده شود. از طرفی، خود معجونی هم برای خنداندن او ترفندهای مختلفی تدارك دیده است.
اول این‌ كه با چاشنی نمایش در نمایش و گاه حتی از طریق فاصله‌گذاری ذهنی بین حوادث و اشاره به این‌ كه اینها همه‌اش نمایش است برای روا بودن هر نوع گفتار و حركتی زمینه‌سازی می‌كند و در این میان از ذهنیت بصری و دراماتیك خوب خودش هم كمك می‌گیرد. او با قرابت نمایی و آویزان كردن برخی پرسوناژ‌ها از سازه‌های فلزی سقف صحنه، می‌كوشد به اجرا شاكله‌ای نو و تجربی ببخشد؛ اما متاسفانه نمایش از لحاظ محتوا و نوع پرسوناژهایش دچار چند گانگی است و رویای شب نیمه تابستان در عمل به بازی‌های ذهنی همه شب‌ها و روزهای تابستان تبدیل می‌شود. بخشی از متن، افسانه‌ای تخیلی است، حتی به اسطوره‌ها نظر دارد و بقیه‌اش به شكل قیاسی و كلی حوادثی عاشقانه را با بیان و شاكله‌ای امروزین نشان می‌دهد. آنچه به شكسپیر تعلق دارد جزو حوادث محوری اثر به حساب می‌آید كه به علت شلوغی و افزودنی‌های متن، بسیار كمرنگ شده و در همان استفاده از نیرویی فرضی برای شرطی شدن و در نهایت وارونه و جابه‌جا كردن جای عشاق خلاصه می‌شود كه كمیك‌ترین وجه اثر به شمار می‌رود.
باید یادآور شد در نمایشنامه شكسپیر، بارزترین نشانه مفهومی، همان عنوان نمایش است كه به گرمازدگان عشق در بحبوحه گرمای شب نیمه تابستان اشاره دارد و او آن را زمینه و علت پیرنگی شكل‌گیری رویای موردنظر قرار می‌دهد.
در نمایش رویای شب نیمه تابستان، بخش‌های مربوط به نمایش عروسكی دستكشی هم خوب درنیامده است و بخصوص نمایش پایانی كاملا به یك بازی كودكانه ناشیانه شباهت دارد تا نمایش عروسكی.
طراحی ساده و زیبا
در كل، طراحی نمایش برخلاف چند‌گانگی متن، ساده، ابتكاری و زیباست و همه امكانات و فضای لازم را برای حركات بازیگران در زمین و فضای تعلیق‌آمیز میان كف و سقف صحنه فراهم كرده است. از آنجا كه پرسوناژها در اثر ذهنیت خود كارگردان و تغییر دادن متن به هیات آدم‌های قراردادی در آمده‌اند، در نهایت شخصیت‌پردازی نمی‌شوند، بنابراین مقوله بازیگری به آن معنا كه بفهمیم بازیگر با چه معیارها و شناسه‌هایی نقش یك پرسوناژ را بازی می‌كند، در این اثر منتفی است.
طراحی لباس‌های سفید كه توسط سپیده رنكانی انجام شده با مضمون نمایش همخوان است، چون اشاره‌ای تلویحی به مرگ گونگی خواب و كفن‌پوش شدن خفتگان دارد. كریم جوانشیر نیز در طراحی نور موفق است. او اغلب نور رها و معمولی و گاهی هم نور موضعی را به تناسب به كار می‌گیرد كه همین كاربری برای چنین نمایشی بسنده می‌كند.
نمایش رویای شب نیمه تابستان به نویسندگی و كارگردانی محمد‌حسن معجونی در كل، كمدی رمانتیك ویلیام شكسپیر را تا حد یك فارس و كمدی سبك تنزل می‌دهد و گرچه موفق می‌شود برخی تماشاگران را بخنداند، اما در نهایت سطح توقع، ذوق، سلیقه و ذائقه ذهنی و حسی آنان را به طور قابل توجهی پایین می‌آورد. وجه تاسف‌بارتر قضیه آن است كه این نمایش در یك تالار تئاتر دانشگاهی و عمدتا برای دانشجویان به اجرا درمی‌آید و همه چیز هم با توسل به نام شكسپیر انجام می‌شود.