نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: على كيست ؟

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile على كيست ؟



    على يك انسان بزرگ



    على (علیه السلام) يك شخصيت عاليقدر، كه در همه ابعاد و خصوصيات انسانيش حتى در زندگى داخلى و دوره ى كود كيش بر جسته و ممتاز است.

    وى مسلمان اول (1) و مجاهد نخستين در راه اسلام بود.

    هميشه رو در روى كشمكشهاى تلخ و دردناك، بر ضد دشمنان ''اسلام'' قرار داشت.

    جانش با جان پيامبر (صلی الله علیه و آله) پيوند خورده ، حياتش با زندگى پيشواى بزرگ در آميخته بود.


    على (علیه السلام) تنها كسى بود كه در خانه ى خدا چشم به جهان گشود

    و در خانه ى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در سايه ى حمايت و تربيت آن حضرت، نشو و نما كرد. (2)


    على (علیه السلام) بيست ساله بود در رختخواب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آرميد و خطر يك مرگ حتمى و قطعى را خونسردانه استقبال كرد. (3)

    على (علیه السلام) بيست و شش ساله بود كه در جهاد بدر با عتبه و شيبه و وليد و سلحشوران بطحا به مبارزه ى تن به تن پرداخت

    و در جهاد احد همچون پروانه دور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مى چرخيد و در جهاد احزاب عمروبن عبدود را به خاك و خون فرو غلطانيد.


    على (علیه السلام) در طول تاريخ، تنها انسانى است كه در ابعاد مختلف و حتى متناقضى كه در يك انسان جمع نمى شود سر آمد مردم است.


    مانند يك كارگر ساده با دست و پنجه اش خاك را مى كند و در آن سرزمين سوزان، قنات حفر مى كند.

    مانند يك حكيم مى انديشد.

    مانند يك بنده ى ذليل در مقابل خدا مى ايستد.

    مانند يك قهرمان، شمشير مى زند.

    مانند يك سياستمدار، رهبرى مى كند.

    مانند يك معلم اخلاق، مظهر و سر مشق فضايل انسانى براى جامعه است.

    يك پدر دلسوز و مهربان است.

    يتيم نواز است.

    امام و جانشين رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.

    محبوب خدا است.



    على (علیه السلام) در ميان امت اسلامى، شخصيتى محبوب و دوست داشتنى بود؛


    شخصيتى كه ما فوق همه....



    نام على (علیه السلام) ،


    نام مردانگى بود، نام حق بود، نام عدل بود، نام پاكى بود، نام شجاعت بود،


    نام لياقت بود، نام سخاوت و جوانمردى بود، نام حمايت از طبقات محروم بود،


    نامى بود كه رسول گرامى (صلی الله علیه و آله) در باره ى او صريحاً فرموده:



    على مع الحق والحقّ مع على يدور معه حيثما دار (4)


    على با حق و حق با على دور مى زند و حق هر طرفى باشد على به آن طرف متمايل مى گردد.



    وهمچنين :



    من أحبّ أن يحيى حياتى ويموت موتى ويسكن جنّة الخلد التى وعدنى ربى فليتول عليّاً و ذرّيته من بعده فانهم لن يخرجوكم من باب هدى ولن يدخلوكم فى ضلالة (5)


    هر كس دوست دارد مثل من زندگانى نموده و مانند من بميرد و در بهشتى كه خدايم وعده كرده، ساكن شود، بايد ''على و اولاد او را'' دوست بدارد؛

    زيرا آنها شما را از راه هدايت خارج نكرده و به ضلالت و گمراهى نمى افكنند''.



    و همچنين :



    انّى تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتى اهل بيتى ما ان تمسكتم بهما لن تضلّوا بعدى وانّهما لم يفترقا حتى يردا على الحوض؛ (6)


    من در ميان شما دو چيز گرانبها را مى گذارم كه اگر متمسك و دست به دامن آنها شويد،

    هر گز گمراه نخواهيد شد و آن ''قرآن و عترت'' من است و اين دو، از هم جدا نخواهند شد تا مرا ملاقات كنند''.




    على (علیه السلام) در تقواى دينى و عبادت حق نيز يگانه بود.


    پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) در پاسخ كسانى كه نزد وى از تندى على (علیه السلام) گلايه مى كردند مى فرمود؛


    ''على (علیه السلام) را سرزنش نكنيد؛ زيرا وى شيفته ى خداست''. (7)



    در علم و دانش، داناترين ياران پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) و ساير اهل اسلام بود و نخستين كسى است در اسلام، در باطن قرآن، سخن گفت و دستور زبان عربى را وضع نمود.


    دوست و دشمن، به علم و دانش آن حضرت اعتراف نموده، او را يك دانشمند و
    نابغه ى بزرگ در جامعه ى بشريت مى شمارند.

    دانش و فضل على (علیه السلام) به حدى بود كه رسول گرامى (صلی الله علیه و آله) درباره ى او چنين مى فرمايد:



    ''انا مدينة العلم وعلى بابها؛ (8)


    من شهر علم، وعلى در حكم درب آن است''.



    دانش على (علیه السلام) حد و حصر نداشت، اندازه و ميزان نداشت، به همه چيز عالم بود،


    فقه مى دانست، شيمى مى دانست، فيزيك و طبيعى و رياضى و تفسير و هيئت و... مى دانست.



    اين على (علیه السلام) است كه بر بالاى منبر با كمال شجاعت و شهامت در مقابل هزاران نفر، داد مى زند:



    ''سلونى قبل أن تفقدونى؛ (9)


    بپرسيد قبل از آنكه از ميان شما بروم''.



    اين على (علیه السلام) است كه
    عايشه صريحاً در حق آن حضرت مى گويد:

    ''على اعلم مردم به سنّت است (10) ''.



    اين على است كه رسول گرامى (صلی الله علیه و آله) بارها در باره ى علم وى فرموده :



    ''على اعلم مردم است، (11)


    على افضل مردم است، (12)


    على وارث علم پيغمبر است، (13)


    علم ظاهر و باطن در نزد على است''. (14)



    آرى: خداى بزرگ چنين فرد لايقى را كه در عصمت و علم، نمونه ى منحصر به فرد بوده و تمامى شرايط امامت و وصايت را دارا بود به رهبرى پس از پيامبر (صلی الله علیه و آله) عاليقدر انتخاب نموده است.


    اگر شيعه از على (علیه السلام) دم مى زند و او را به رهبرى پس از پيامبر (صلی الله علیه و آله) مى داند، براى لياقت و سزاوارى او به پيشوايى است.


    شيعه خوب درك مى كند خدا چه كسان لايقى را براى رهبرى بر گزيده است:



    ''انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا''.



    رشد فكرى يك توده است كه بگويد من تابع پاكترين و والاترين پاكان و صالحان هستم تابع يزيدها و معاويه ها نيستم، پير و طلحه و زبيرها نيستم.



    شگفتا زمانى كه خدا و پيغمبر (صلی الله علیه و آله) ، اهل بيت را چنين تعريف و توصيف مى كند،

    پس شيعه چه گناهى را مرتكب شده كه على (علیه السلام) را جانشين رسمى رسول گرامى (صلی الله علیه و آله) بداند.

    و انگهى، آيا گناه شيعه بيشتر است كه فقط قائل به عصمت ائمه اطهار است يا گناه اهل سنت،

    كه تمامى صحابه را عادل دانسته و حتى مخالفت با اجتهاد حاكم و امام اعظم را نيز جز و محرمات شمرده اند.
    [SIZE=2]


    پی نوشتها :
    ---------------

    1- طبقات الكبرى، ج3، ص21 ؛ خصائص، ص2؛ مستدرك حاكم، ج3، ص136؛ ذخائر العقبى، ص58؛
    اسد الغابه، ج4، ص17؛ ارجح المطالب، ص390؛ ينابيع المودة؛ ص61؛ مناقب خوارزمى، ص34.

    2- فصول المهمه، ص32؛ مناقب خوارزمى، ص17.

    3- فصول المهمه، ص46؛ تذكرةالخواص، ص34؛ ينابيع المودة، ص105، مناقب خوارزمى، ص74 -73.

    4- تفسير فخر رازى، ج1، ص111؛ الاًّمامة والسياسة، ج1، ص68؛ تاريخ بغداد، ج4، ص21.

    5- مستدرك حاكم، ج3، ص128؛ دلائل الصدق؛ ج2، ص7؛ كنز العمّال، ج6، ص155.

    6- بحارالانوار؛ ج23، ص 106، ح 7و ص 104، باب7؛ كنزالعمال، ح1657 ،1650 ،958 ،953 ،951 ،947 ،942 ،898 ،873 ،870و1667.

    7- مناقب آل ابى طالب، ج3، ص221؛ مناقب خوارزمى، ص92.

    8- تاريخ بغداد،ج2، ص377؛ مناقب امير المؤمنين، ص81؛ مناقب خوارزمى، ص49؛ اسد الغابة، ج4، ص22؛ كفاية الطالب، ص99؛
    ميزان الاعتدال، ج1، ص193؛ البداية والنهاية، ج7، ص358؛ لسان الميزان، ج1، ص432؛ المقاصد الحسنة، ص97؛ فتح الكبير، ج1، ص276؛
    صواعق المحرقة، ص37؛ تاريخ الخلفأ، ص17؛ ينابيع المودة، ص183؛ تذكره ابن جوزى، ص53.

    9- تاريخ الخلفأ، ص171؛ شرح ابن ابى الحديد، ج2، ص175؛ طبقات الكبرى، ج2، ص338؛ مناقب خوارزمى، ص54؛ اسد الغابة، ج4، ص22؛
    ذخائر العقبى، ص83؛صواعق المحرقه، ص76؛ ينابيع المودة، ص264؛ تاريخ آل محمد، ص150.

    10- تاريخ الخلفأ، ص171.

    11- مناقب خوارزمى، 191.

    12- احقاق الحق، ج5، ص48 به نقل از در بحر المناقب.

    13- همان، ج5، ص67 به نقل از در بحر المناقب.

    14- حلية الاوليأ؛ ج1، ص65.

    ادامه دارد ...



  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    قرآن درباره ''على'' چه مى فرمايد



    آيات نازله در حق على بن ابى طالب (علیه السلام) زياد است از جمله:



    1-
    ''يا ايها الرسول بلِّغ ما انزل اليك من ربّك وان لم تفعل فما بلّغت رسالته والله يعصمك من الناس؛ (1)

    اى پيغمبر! ابلاغ كن به مردم آنچه را كه براى تو نازل شده و اگر به اين دستور عمل نكنى در مقام رسالت و نبوت خود كوتاهى كرده


    و سفارش پروردگار متعال را به مردم ابلاغ ننموده اى. خدا تو را از خطر مردم حفظ خواهد كرد''.



    اين آيه ى مباركه، به تصديق و اعتراف
    بسيارى از اهل سنّت،

    قبل از جريان غدير خم درباره ى على بن ابى طالب (علیه السلام) نازل شده
    و رسول اكرم نيز على (علیه السلام) را به وصايت و جانشينى خود معين فرمود.



    2-
    '' اليوم اكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتى ورضيت لكم الاسلام دينا؛ (2)

    امروز دين شما را تكميل كرده و نعمتم را براى شما تمام نموده و اسلام را دين شما قرار دادم''.



    بنا به اعتراف بسيارى از علماى اهل سنت، پس از آنكه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) ، على بن ابى طالب (علیه السلام) را در غدير خم به جانشينى خويش نصب فرمود،


    آيه ى مباركه ى فوق نازل شده و ولايت على بن ابى طالب (علیه السلام) را به عنوان تكميل دين، اعلام كرد.
    (3)



    3-
    انما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون؛ (4)

    زمامدار امور شما خداست و رسول او، و كسانى كه نماز را به پا داشته و در حال ركوع، صدقه مى دهند''.



    عده ى زيادى از مفسّرين و محدّثين اهل سنّت اتفاق دارند آيه ى مذكور در شأن على بن ابى طالب (علیه السلام) ، موقعى كه در حال ركوع انگشترى به سائل داد، نازل شد.


    اين آيه ى شريفه هم صريحاً زعامت و ولايت على (علیه السلام) را همراه ولايت خدا و رسولش اعلام مى دارد. (5)




    4-
    '' ومن الناس من يشرى نفسه ابتغأ مرضاة الله ؛ (6)

    و از جمله ى مردم كسى است كه جان خود را براى طلب رضاى خدا مى فروشد''.



    در تفاسير مى نويسند:


    هنگامى كه كفار مكه تصميم گرفتند حضرت محمد (صلی الله علی و آله و سلم) را به قتل رسانند و اطراف خانه اش را محاصره كردند،


    پيامبر اكرم (صلی الله علی و آله و سلم) تصميم گرفت به مدينه هجرت كند. به على (علیه السلام) فرمود :



    آيا تو حاضرى شب در بستر من بخوابى تا گمان برند من خوابيده ام و از تعقيب ايشان در امان باشم ؟


    على (علیه السلام) در آن وضع خطرناك، اين پيشنهاد را با آغوش باز پذيرفت و اين آيه ى شريفه به حضرت رسول اكرم (صلی الله علی و آله و سلم) نازل شد. (7)




    5-
    ''انى جاعلك للناس اماماً، قال ومن ذريتى قال: لا ينال عهدى الظالمين؛ (8)

    يا ابراهيم! من تو را پيشواى مردم قرار دادم. ابراهيم گفت: اين مقام را به ذريت من نيز عنايت فرما، خداوند فرمود: عهد امامت من، به ستمكاران نمى رسد''.



    رسول اكرم (صلی الله علی و آله و سلم) فرمود :


    ''من مشمول دعاى پدرم ابراهيم هستم.


    پس خداوند، مرا پيامبر و على را جانشين من قرار داد''.
    (9)



    6-
    ''يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولى الامر منكم؛ (10)

    اى كسانى كه ايمان آورده ايد، دستورات خدا و رسول و فرمانروايان "از جانب خدا و رسول" را اطاعت كنيد''.



    طبق تصريح بسيارى از علماى اهل سنت، موقعى كه رسول اكرم (صلی الله علی و آله و سلم)، على بن ابى طالب (علیه السلام) را در مدينه جانشين خود قرار داد،


    آيه ى شريفه در شأن على (علیه السلام) نازل شد. (11)


    اين آيه ى شريفه نيز اطاعت از على (علیه السلام) را هم رديف اطاعت خدا و رسول اكرم (صلی الله علی و آله و سلم) شمرده و آن را واجب اعلام مى نمايد.
    [SIZE=2]


    پی نوشتها :
    ----------------
    1- مائده: آيه ى 67.

    2- مائده: آيه ى 3.

    3- مقتل خوارزمى، ص47؛ تفسير ابن كثير، ج2، ص14؛ روح المعانى، ج6، ص55؛ عقد الفريد، ج3، ص34؛
    معجم الصغير، ص33؛ لسان الميزان، ج2، ص379؛ الارشاد الجوينى، ص420؛ مختلف الحديث، ص52؛ دول الاسلام، ج1، ص20؛
    نهج البلاغه ى ابن ابى الحديد، ج2، ص61؛ كنز العمال، ج5، ص160، مجمع الزوائد، ج7 ص17؛ فتح القدير، ج4، ص255.

    4- مائده: آيه ى 55.

    5- ذخائر العقبى، ص88؛ روح المعانى، ج6، ص149؛ فتح القدير، ج2، ص50؛ بحر المحيط، ج3، ص513؛ تفسير ابن كثير، ج2، ص71؛
    اسباب النزول، ص148؛ تذكرة ابن جوزى، ص18؛ نور الابصار، ص105؛ تفسير طبرى، ج6، ص165؛ كشاف، ج1، ص347؛
    فخر رازى، ج12، ص26؛ المنار، ج6، ص442؛ الدر المنثور، ج2، ص293؛ مناقب مرتضوى، ص7.

    6- بقره: آيه ى 207.

    7- مسند حنبل، ج1، ص331؛ تفسير ثعلبى، ج2، ص376؛ تفسير فخر رازى، ج5، ص223؛ اسد الغابة، ج4، ص25؛ كفاية الطالب، ص114؛
    بحر المحيط، ج2، ص118؛ روح المعانى، ج2، ص83؛ ينابيع الموده، ص92؛ مستدرك حاكم، ج3، ص4؛ حبيب السير، ج2، ص12.

    8- بقره: آيه ى 124.

    9- مناقب مغازلى، ص276؛ مناقب مرتضوى، ص41.

    10- نسأ: آيه ى 59.

    11- بحر المحيط، ج3، ص278؛ مناقب مرتضوى، ص56؛ ينابيع المودة، ص116.



کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •