.... آخرین نماز اولین نمازگزار ....


تهدمت و الله اركان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى ...

(نداى آسمانى)



على عليه السلام پس از خاتمه جنگ نهروان و بازگشت بكوفه در صدد حمله بشام بر آمد ،


و حكام ايالات نيز در اجراى فرمان آنحضرت تا حد امكان به بسيج پرداخته و گروههاى تجهيز شده را بخدمت وى اعزام داشتند.



تا اواخر شعبان سال چهلم هجرى نيروهاى اعزامى از اطراف وارد كوفه شده و به اردوگاه نخيله پيوستند،


على عليه السلام گروههاى فراهم شده را سازمان رزمى داد و با كوشش شبانه روزى خود در مورد تأمين و تهيه كسرى ساز و برگ آنان اقدامات لازمه را بعمل آورد،


فرماندهان و سرداران او هم كه از رفتار و كردار معاويه و مخصوصا از نيرنگهاى عمرو عاص دل پر كينه داشتند در اين كار مهم حضرتش را يارى نمودند ،


و بالاخره در نيمه دوم ماه مبارك رمضان از سال چهلم هجرى على عليه السلام پس از ايراد يك خطابه غراء تمام سپاهيان خود را به هيجان آورده و آنها را براى حركت بسوى شام آماده نمود،


ولى در اين هنگام خامه تقدير سرنوشت ديگرى را براى او نوشته و اجراى طرح وى را عقيم گردانيد.



فراريان خوارج، مكه را مركز عمليات خود قرار داده بودند و سه تن از آنان به اسامى :


عبد الرحمن بن ملجم
، برك بن عبد الله ، عمرو بن بكر ،

در يكى از شبها گرد هم آمده واز گذشته مسلمين صحبت ميكردند،


در ضمن گفتگو به اين نتيجه رسيدند كه باعث اين همه خونريزى و برادر كشى،معاويه و عمرو عاص و على عليه السلام ميباشند.



و اگر اين سه نفر از ميان برداشته شوند مسلمين بكلى آسوده شده و تكليف خود را معين مى‏كنند.



اين سه نفر با هم پيمان بستند و آنرا به سوگند مؤكد كردند كه
هر يك از آنها داوطلب كشتن يكى از اين سه نفر شد .


عبد الرحمن بن ملجم متعهد قتل على عليه السلام شد،


عمرو بن بكر عهده‏دار كشتن عمرو عاص گرديد،


برك بن عبد الله نيز قتل معاويه را بگردن گرفت .



هر يك شمشير خود را ب
ا سم مهلک زهر آلود نمودند تا ضربتشان مؤثر واقع گردد نقشه اين قرار داد بطور محرمانه و سرى در مكه كشيده شد ،

و براى اينكه هر سه نفر در يك موقع مقصود خود را انجام دهند
شب نوزدهم ماه رمضان را كه شب قدر بوده و مردم در مساجد تا صبح بيدار ميمانند براى اين منظور انتخاب كردند ،

و هر يك از آنها براى انجام ماموريت خود بسوى مقصد روانه گرديد.



عمرو بن بكر براى كشتن عمرو عاص به مصر رفت و برك بن عبد الله جهت قتل معاويه رهسپار شام شد
ابن ملجم نيز راه كوفه را پيش گرفت.

برك بن عبد الله در شام به مسجد رفت و در ليله نوزدهم در صف يكم نماز ايستاد و چون معاويه سر بر سجده نهاد برك شمشير خود را فرود آورد ،


ولى در اثر دستپاچگى شمشير او بجاى فرق معاويه بر ران وى اصابت نمود.


معاويه زخم شديد برداشت و فورا بخانه خود منتقل و بسترى گرديد و ضارب را نيز پيش او حاضر ساختند،


معاويه گفت تو چه جرأتى داشتى كه چنين كارى كردى؟



برك گفت امير مرا معاف دارد تا مژده دهم :


معاويه گفت مقصودت چيست؟



برك گفت همين الان على را هم كشتند.



معاويه او را تا تحقيق اين خبر زندانى نمود و چون صحت آن معلوم گرديد او را رها نمود و به روايت بعضى (مانند شيخ مفيد) همان وقت دستور داد او را گردن زدند.


چون طبيب معالج زخم معاويه را معاينه كرد اظهار نمود كه اگر امير اولادى نخواهد ميتوان آنرا با دوا معالجه نمود و الا بايد محل زخم با آهن گداخته داغ گردد،


معاويه گفت تحمل درد آهن گداخته را ندارم و دو پسر (يزيد و عبد الله) براى من‏كافى است (1) .


عمرو بن بكر نيز در همان شب در مصر به مسجد رفت و در صف يكم به نماز ايستاد اتفاقا در آن شب عمرو عاص را تب شديدى رخ داده بود ،


كه از التهاب و رنج آن نتوانسته بود به مسجد برود و به پيشنهاد پسرش قاضى شهر را براى اداى نماز جماعت به مسجد فرستاده بود!



پس از شروع نماز در ركعت اول كه قاضى سر به سجده داشت
عمرو بن بكر با يك ضربت شمشير او را از پا در آورد،

همهمه و جنجال در مسجد بلند شد و نماز نيمه تمام ماند و قاتل بدبخت دست بسته به چنگ مصريان افتاد،


چون خواستند او را نزد عمرو عاص برند مردم وى را به عذابهاى هولناك عمرو عاص تهديدش ميكردند ،



عمرو بن بكر گفت مگر عمرو عاص كشته نشد؟


شمشيرى كه من بر او زده‏ام اگر وى از آهن هم باشد زنده نمى‏ماند مردم گفتند
آن كس كه تو او را كشتى قاضى شهر است نه عمرو عاص!!


بيچاره عمرو آنوقت فهميد كه اشتباها قاضى بيگناه را بجاى عمرو عاص كشته است لذا از كثرت تأسف نسبت به مرگ قاضى و عدم اجراى مقصود خود شروع به گريه نمود ،


و چون عمرو عاص علت گريه را پرسيد عمرو گفت من به جان خود بيمناك نيستم بلكه تأسف و اندوه من از مرگ قاضى و زنده ماندن توست كه نتوانستم مانند رفقاى خود مأموريتم را انجام دهم!



عمرو عاص جريان امر را از او پرسيد عمرو بن بكر مأموريت سرى خود و رفقايش را براى او شرح داد
آنگاه به دستور عمرو عاص گردن او هم با شمشير قطع گرديد،

بدين ترتيب مأمورين قتل عمرو عاص و معاويه چنانكه بايد و شايد نتوانستند مقصود خود را انجام دهند و خودشان نيز كشته شدند.


اما سرنوشت عبد الرحمن بن ملجم ...

ادامه دارد ...