صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 46

موضوع: ديوان استاد شهريار

  1. #21
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398

    Eh

    از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
    رفتم از كوي تو ليكن عقب سرنگران
    ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما كردي
    تو بمان و دگران واي بحال دگران
    مي روم تا كه به صاحبنظري باز رسم
    محرم ما نبود ديدة كوته نظران
    دلِ چون آينة اهل صفا مي شكنند
    كه ز خود بي خبرند اين زخدا بي خبران
    سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
    كاين بود عاقبت كار جهان گذران
    شهريارا غم آوراگي و در بدري
    شورها در دلم انگيخته چون نوسفران

  2. #22
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398

    پیش فرض


    زادن من سفر و عشق تو باشد زادم
    تو چه حسنی که منت عاشق مادرزادم
    گردش چشم تو با من چه طلسمی انداخت
    که در این دایره چرخ کبود افتادم
    قصر غلمان و سراپرده حورانم بود
    آدم انداخت در این دخمه غم بنیادم
    نقطه خال تو در میکده از من بستاند
    آنچه در مدرسه آموخته بود استادم
    یک نگاه توام از نقد دو عالم بس بود
    یک نظر دیدم و تاوان دو عالم دادم
    من اگر رشته پیمان تو بستم ز ازل
    پای پیمان تو هم تا به ابد استادم
    شهریارا چه غمم هست که چون خواجه خویش
    بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

  3. #23
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398

    Eh

    نیما غم دل گو غریبانه بگرییم
    سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم

    من از دل این غار و تو از قله آن قاف
    از دل به هم افتیم و به جانانه بگرییم


    دودی ست در این خانه که کوریم ز دیدن
    چشمی به کف آریم و به این خانه بگرییم

    آخر نه چراغیم که خندیم به ایوان
    شمعیم که در گوشه کاشانه بگرییم

    این شانه پریشان کن کاشانه دل هاست
    یک شب به پریشانی از این شانه بگرییم

    من نیز چو تو شاعر افسانه خویشم
    بازآ به هم ای شاعر افسانه بگرییم

    پیمان خط جام، یکی جرعه به من داد
    کز دور حریفان دو سه پیمانه بگرییم

    برگشتن از آیین خرابات نه مردیست
    می مرده بیا در صف میخانه بگرییم

    از جوش و خروش خم و خم خانه خبر نیست
    با جوش و خروش خم و خم خانه بگرییم

    با وحشت دیوانه بخندیم و نهانی
    در فاجعه ی حکمت فرزانه بگرییم

    با چشم صدف خیز که بر گردن ایام
    خر مهره ببینیم و به دردانه بگرییم

    آیین عروسی و چک چانه زدن نیست
    ستند همه چشم و چک و چانه بگرییم

    بلبل که نبودیم بخوانیم به گلزار
    جغدی شده شب گیر به ویرانه بگرییم

    پروانه نبودیم در این مشعله باری
    شمعی شده در ماتم پروانه بگرییم

    بیگانه کند در غم ما خنده ولی ما
    با چشم خودی در غم بیگانه بگرییم

    بگذار به هذیان تو طفلانه بخندند
    ما هم به تب طفل طبیبانه بگرییم


  4. #24
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398

    پیش فرض

    حكمت روزه داشتن بگذار
    باز هم گفته و شنيده شود

    صبرت آموزد و تسلط نفس
    و ز تو شيطان تو رميده شود

    هر كه صبرش ستون ايمان بود
    پشت‏شيطان از او خميده شود

    عارفان سر كشيده گوش به زنگ
    كز شب غره ماه ديده شود

    آفتاب رياضتى كه ازو
    ميوه معرفت رسيده شود

    عطش روزه مى بريم آرزو
    كو به دندان جگر جويده شود

    چه جلايى دهد به جوهر روح
    كادمى صافى و چكيده شود

    بذل افطارى سفره عدلى است
    كه در آفاق گستريده شود

    فقر بر چيده‏دار از خوانى
    كه به پاى فقير چيده شود

    شب قدرش هزار ماه خداست
    گوش كن نكته پروريده شود

    از يكى ميوه عمل كه درو
    كشته شد سى هزار چيده شود

    گر تكانى خورى در آن يك شب
    نخل عمر از گنه تكيده شود

    چه گذارى به راه توبه كزو
    پيچ و خمها ميان بريده شود

    مفت مفروش كز بهاى شبى
    عمرها باز پس خريده شود

    روز مهلت گذشت و بر سر كوه
    پرتوى مانده تا پريده شود

    تا دمى مانده سر بر آر از خواب
    ور نه صور خدا دميده شود
    د
    در جهنم ندامتى است كزو
    دست و لب ها همه گزيده شود

    مزه تشنگى و گرسنگى
    گر به كام فرو چشيده شود

    به خدا تا گرسنه ا‏ي ناليد
    تسمه از گرده‏ها كشيده شود




  5. #25
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398

    Eh

    گر ز هجر تو کمر راست کنم بار دگر
    غیر بار غم عشقت نکشم بار دگر
    پیرو قافله عشقم و در جذبه شوق
    نیست این قافله را قافله سالار دگر
    دل دیوانه کشد در غمت ای سلسله مو
    هر زمانم به سر کوچه و بازار دگر
    یوسف دل به کلافی نخرد زال فلک
    می برم یوسف خود را به خریدار دگر
    با که نالیم که هر لحظه فلک انگیزد
    پی آزار دل زار دل آزار دگر
    به شب هجر تو در خلوت غوغایی دل
    نپذیرم به جز از یاد رخت یاد دگر
    باش تا روی ترا سیر ببینم که اجل
    به قیامت دهدم وعده دیدار دگر

  6. #26
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398

    Eh


    نی محزون
    امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
    آخر ای ماه تو هم درد من مسکینی
    کاهش جان تو من دارم و من می دانم که تو از دوری خورشید چها می بینی
    تو هم از بادیه پیمای محبت چون من سر راحت ننهادی به سر با لینیهرشب ازحسرت ماهی من و یک دامن اشک تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینیهمه در چشمه مهتاب غم از دل شویند امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینیمن مگر طالع خود در تو توانم دیدن که تو هم آینه ی بخت غبار آگینیباغبان خار ندامت به جگر می شکند برو ای گل که سزاوار همان گلچینینی محزون مگر از تربت فرهاد دمید که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
    تو چنین خانه کن و دل شکن ای باد خزان گر خود انصاف کنی مستحق نفرینیکی بر این خانه طوفان زده سر خواهی زد ای پرستو که پیام آور فروردینیشهریارا گر آئین محبت باشد جاودان زی که به دنیای بهشت آئینی


    ویرایش توسط !MAHSA! : 2013/01/23 در ساعت 22:35

  7. #27
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398

    Eh

    حيدر بابا، دنيا يالان دنيا دي
    سليماندان، نوحدان قالان دنيا
    دي
    اوغول دوغان، درده سالان دنيا دي
    هر کيمسيه هر نه وئريب، اليبدي
    افلاطوندان بير قوري آد قاليبدي
    حيدر بابا، يارــ يولداشلار دوندو
    لر
    بيرــ بير مني چولده قويوب، چوندلرچشمه لريم، چراغلاريم، سوندولري
    امان يئرده گون دوندي، آخشام اولدي
    دنيا منه خرابه­ي شام اولدي
    !
    حيدر بابا ،يولوم سنن کج اولدي
    عمروم کچدي، گلممه ديم گج اولدي
    هئچ بيلمه ديم گوزللرون نج اولدي

    بيلمزديم دنگه لروار، دونوم وار

    ايتگين ليک وار، آيرليق وار، ئولوم وار


    ویرایش توسط !MAHSA! : 2013/03/31 در ساعت 15:58

  8. #28
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2013/01/19
    محل سکونت
    مشهد
    سن
    28
    نوشته ها
    1,568

    پیش فرض

    زندان زندگی)))) تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم....روزی سراغ وقت من ایی که نیستم/در آستان مرگ که زندان زندگیست..تهمت به خوشتن نتوان زد که زیستم/پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل...یکروز خندیدم و عمری گریستم/طی شد دو بیست سال و انگار دویست..چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم/گوهر شناس نیست در این شهر شهریار..من در صف خزف چه بگویم که چیستم/

  9. #29
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398

    پیش فرض

    سیزلاییر احوالیما صبحه قدر تاریم منیم
    تکجه تاریم دیر قارا گونلرده غم‌خواریم منیم

    چوخ وفالی دوستلاریم واردیر، یامان گون گلجه‌یین
    تاردان اوزگه قالماییر یار وفاداریم منیم
    یئر توتوب غمخانه ده، قیلدیم فراموش عالمی
    من تارین غمخواری اولدوم، تار غم‌خواریم منیم
    گوزلریمه هر تبسم سانجیلیر نئشتر کیمی
    کیپریگی خنجردی، آه، اول بی وفا یاریم منیم
    آسمان آلدی کناریمدان آی اوزلو یاریمی

    یاش توکر اولدوز کیمی بو چشم خون‌باریم منیم
    ای بو غملی کونلومون تاب و توانی، سویله بیر
    عهد و پیمانین نه اولدو، نولدو ایلغاریم منیم
    شهریارم گر چی من سوز مولکونون سلطانی‌یم
    گوز یاشیمدان باشقا یوخدور در شهواریم منیم

  10. #30
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398

    پیش فرض

    برق اولمادی، قیزیم گئجه یاندیردی لاله‌نی
    پروانه‌نین، اودم ده باخیردیم اداسینه
    گؤردوم طواف کعبه ده یاندیقجا یالواریر
    سؤیلور: «دؤزوم نه قدر بو عشقین جفاسینه؟
    یا بو حجاب شیشه‌نی قالدیرکی ساورولوم
    یا سوندوروب بو فتنه‌نی، باتما عزاسینه!»
    باخدیم کی شمع سؤیله دی: «ای عشقه مدعی !
    عاشق هاچان اولوب یئته اؤز مدعا سینه؟

    بیر یار مه لقادی بیزی بئیله یاندیران
    صبر ائیله یاندیران دا چاتار اؤز جزاسینه»
    اما بو عشقی آتشی عرشی‌دی، جاندا دیر
    قوی یاندیریب خودینی یئتیرسین خدا سینه
    ویرایش توسط !MAHSA! : 2013/03/31 در ساعت 16:07

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •