نمونهاى از قضاوتهاى على (علیه السلام) در دوران خلافتش
همانطورى كه اشاره شد،امير المؤمنين على عليه السلام در هر زمان و مكان،خواه عصر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله،و يا عصر خلفا و يا دوران خلافتش،پيوسته در مسند قضاوت نشسته،و از اين طريق مسايل پيچيده و نزاعهاى اجتماعى را مرتفع مىساخت،و كيفيت داورى آن حضرت به گونهاى بود،كه نه تنها مردم حاضر در صحنه را متحير و مبهوت مىگذاشت،و همگى لب به تحسين و عظمت آن سرور مىگشودند،از نظر تطبيق با واقع نيز،داورىاش هميشه مورد تاييد خداوند متعال و رسول گرامى قرار مىگرفت.
ما فقط در اين بخش به چند نمونه از صدها قضاوت«محير العقول»آن حضرت اشاره مىنمائيم:
يك داورى بى سابقه!!
نمونه اول:
امام باقر عليه السلام مىفرمايند:جوانى در كوفه به حضور امير المؤمنين على عليه السلام رسيده و عرض كرد:پدرم با عدهاى در حالى كه مال زيادى نيز به همراه داشت،به مسافرت رفت،همراهان وى بر گشتند،ولى از او خبرى نشد!در سؤالى كه از همسفرانش نمودم گفتند:او از دنيا رفت!و چون از اموالش پرسيدم،جواب دادند:او چيزى از خود به جاى نگذاشت!!
من آنان را به پيش«شريح قاضى»بردم،و لكن نتيجهاى نداشت!زيرا آنان با يك«قسم»خود را نجات داده، و به خانههاى خود باز گشتند.
على عليه السلام فرمودند:اى جوان!من امروز در ميان آنان حكمى مىكنم كه سابقه ندارد،و تا به حال كسى جز حضرت«داود»پيامبر شبيه آن را انجام نداده است!
على عليه السلام سپس دستور داد:عدهاى از پاسداران مخصوص وى حاضر شدند،و متهمين را نيز حاضر كردند.آنگاه متهمين را مورد خطاب قرار داده و فرمودند:خيال مىكنيد من از حركات و كارهاى شما اطلاع ندارم؟!اگر چنين فكر كنيد،لازمهاش اين است كه من نادان باشم!
هان اى مامورين!اينها را از همديگر جدا كنيد،و سرهايشان را بپوشانيد،و بر سر هر كدام از آنان نگهبانى بگماريد و هر يك را در كنار ستونى از مسجد نگه داريد.
على به منشى خود«عبيد الله بن ابو رافع»دستور داد:كاغذ و دوات بياورد،و سؤال و جوابها را دقيقا بنويسد،و به مردم حاضر نيز فرمودند:هرگاه من تكبير گفتم شما نيز تكبير بگوئيد.
على عليه السلام متهم رديف اول را حاضر كرد و سؤالاتى را بدين شرح آغاز نمود:
على عليه السلام:چه روزى شما با پدر اين جوان از خانههايتان خارج شديد؟
متهم:در فلان روز (مثلا شنبه) از خانههايمان خارج شديم.
على عليه السلام:در كدام ماه؟
متهم:در ماه معين (ذى القعده) به مسافرت رفتيم.
على عليه السلام:در كدامين سال؟
متهم:سنه فلان (38 هجرى) على عليه السلام:در كدام محل پدر اين جوان از دنيا رفت؟
متهم:چون به فلان مكان رسيديم،او از دنيا رفت.
على عليه السلام:در منزل چه كسى از دنيا رفت؟
متهم:خانه فلان بن فلان.
على عليه السلام:علت فوت و نوع بيمارى پدر اين جوان چه بود؟
متهم:به فلان بيمارى مبتلا گشت و از دنيا رفت.
على عليه السلام:چند روز مريض بود؟و در چه روزى از دنيا رفت؟و چه كسى او را غسل داد؟
متهم:مثلا يك هفته مريض شد،و روز پنجشنبه از دنيا رفت،و فلان شخص او را غسل داد.
على عليه السلام:چه كسى به او كفن كرد؟و نماز ميتخواند؟و تلقين وى به عهده چه كسى بود؟
متهم:مثلا«عبد العلى»او را كفن كرد و سپس نماز خواند،و تلقين وى را مراد على به عهده گرفت.
على عليه السلام هر چه مىخواستسؤال كرد،و سپس تكبير گفت،حضار نيز همگى با صداى بلند تكبير گفتند،و چون متهمين رديفهاى بعدى صداى تكبير جمعيت را شنيدند،خيال كردند:رفيق آنان همه چيز را اعتراف كرده است آنگاه نفرات بعدى آماده محاكمه گرديدند و حضرت نفر اول را زندانى كرد.
متهم رديف دوم در اولين فرصت هر چه كرده بودند همه را اعتراف كرد،و گفت:يا امير المؤمنين!من يكى از افرادى بودم كه وى را كشتهام،ولى ابتدا من از اين كار كراهت داشتم،اما چه كنم همراهان من مرا به اين كار ترغيب كردند.
و بترتيب متهمين رديفهاى بعدى هر يك آمده و اعتراف كردند،و سپس متهم رديف اول را دوباره آوردند او نيز اقرار به قتل كرد،و مولاى متقيان حكم دادگاه را قرائت نموده،و اموال آن مقتول را از آنان گرفت و«قصاص»را اجرا كرد... (21)
كيفر بى تفاوت
نمونه دوم:
از حضرت امام صادق عليه السلام نقل شده است كه:در زمان خلافت امير المؤمنين على عليه السلام سه نفر را براى محاكمه و داورى به حضور آن حضرت آوردند،جريان آنها به شرح زير بود:
مردى،مرد ديگرى را تعقيب مىكرد،تا او را بكشد،و آن مرد از ترس جانش فرار مىكرد،سرانجام شخص ثالثى او را گرفت،و تحويل آن شخص قاتل داد.نفر چهارمى نيز اين صحنه را تماشا مىكرد،ولى هيچگونه كمكى در ظاهر به قاتل انجام نداد،سرانجام آن مرد،مرد فرارى را به قتل رسانيد!!
على عليه السلام در مورد كيفر آنان دستور دادند:
نفر اول را كه قاتل بوده،بايد به قتل رسانند،و نفر دوم را كه باعث قتل شده،و فرارى را دستگير كرده و به تحويل قاتل داده است،بايد به«حبس ابد»محكوم كرد،تا تمام عمرش را در زندان سپرى كند.و آن شخص ثالثى را كه تماشاگر بوده،و در برابر چشمان او،مرد بىگناهى را به قتل رسانيدهاند،و وى هيچگونه دفاعى نكرده است،بايد چشمان او را از جايش بيرون آورده و نا بينا كرد!!
و بدينسان كيفر بىتفاوتى را در برابر ستمگر و ستمديده مشخص ساخت. (22)
شير نوزاد پسر سنگينتر است!!
نمونه سوم:
در حديثى از امام باقر عليه السلام مىخوانيم كه مىفرمايند:در زمان حضرت على دو نفر زن همزمان بچهاى را به دنيا آوردند،جنس نوزادها،يكى«پسر»و ديگرى«دختر»بود.
آن زنى كه دختر زائيده بود،پسر زن ديگر را برداشت،و دختر نوزادش را به جاى وى گذاشت و در نتيجه در ميان آن دو زن مرافعهاى پيش آمد،و قرار شد على عليه السلام داورى كند.مولاى متقيان در مسند قضاوت قرار گرفته و زنان را به محاكمه كشانيد،ولى هيچكدام از آنان دست از پسر بر نداشتند.و حضرت دستور داد:شير مادران آن دو بچه را وزن كردند،او را كه شيرش سنگينتر بود،پسر را به وى واگذار كرد!! (23)
نظير اين جريان در مورد دو نفر كنيز پيش آمد،كه در زمان عمر اتفاق افتاد،و او از قضاوت باز ماند،و سرانجام امير المؤمنين على عليه السلام قضاوت آن دو را به عهده گرفت،و براى رفع مخاصمه دستور دادند:ارهاى بياورند،زنان گفتند:اره را چكار داريد؟فرمودند:مىخواهم بچه را دو نيم كنم،و بهر كدام نصف او را بدهم!!
آن زنى كه در واقع مادر بچه بود گفت:بچه مال آن زن ديگرى است من از ادعايم صرفنظر كردم.
على عليه السلام فرمودند:بچه مربوط به همين زن است،كه دلش به حال او مىسوزد،و لذا بچه را به آن زن تحويل داد. (24)
پىنوشتها:
========
1) در كتابهاى فقهى و از جمله تحرير الوسيله باب قضا به اين نكته تصريح كردهاند.
2) وسائل الشيد ج 18 ص 52 ح 40،فرائد السمطين ج 1 ص 98 ح 67،كنز العمال ج 11 ص 600 ش 32890،الغدير ج 6 ص 61 با استفاده از 143 مدرك اهل سنت،بحار ج 37 ص 109 ح 2
3) وسائل الشيعة ج 18 ص 51 و 52 ح 40
4) مناقب خوارزمى ص 50،فتح البارى ج 8 ص 136،ابن ابى الحديد ج 7 ص 219،ج 1 ص 18 با مختصر تفاوتى،الغدير ج 3 ص 96 از چندين منبع معتبر ديگر اهل سنت و ج 7 ص 183
5) الغدير ج 2 ص 44،فرائد السمطين ج 1 ص 97 ش 66 با مختصر تفاوتى،مناقب خوارزمى ص 49، الكفاية للگنجى الشافعى ص 190
6) شرح ابن ابى الحديد ج 20 ص 283 ش 242
7) در آغاز اين فصل به اين نكته اشاره نموده،و گفتيم كه مرحوم«علامه امينى»از 143 مدرك و منبع معتبر آن را نقل نموده است الغدير 6 ص 61 به بعد
8) شرح نهج البلاغه ج 1 ص 18
9) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 ص 18 و ج 7 ص 220
10) فروع كافى ج 7 ص 352 و 353 ح 8
11) روضة المتقين ج 6 ص 253 تا ص 258،و بحار الانوار ج 40 ص 223 با تفاوتى
12) كافى ج 7 ص 352 ح 6 و 7
13) تاريخ طبرى ج 2 ص 450،ابن ابى الحديد ج 1 ص 169،ج 6 ص 20،ج 17 ص 158،الغدير ج 7 ص 178
14) فينا عجبا بينا هو يستقيلها فى حياته،اذ عقدها لآخر بعد وفاته!!
15) فرائد السمطين ج 1 ص 344 ش 266،شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 18،مناقب خوارزمى ص 48، الغدير ج 3 ص 97
16) الغدير ج 8 ص 214
17) الغدير ج 2 ص 45،و ج 3 ص 98
18) فروع كافى ج 7 ص 249 ح 4
متن آيه:افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدى الا ان يهدى فما لكم كيف تحكمون
19) وسائل الشيعه ج 18 ص 206 و 207 ح 2
20) كافى ج 5 ص 566 و 567 ح 46
21) وسائل الشيعه ج 18 ص 204 ح 1
22) فروع كافى ج 7 ص 288 ح 4،وسائل الشيعه ج 19 ص 35 ح 3
23) شرح من لا يحضره الفقيه ج 6 ص 6،وسائل الشيعه ج 18 ص 210 ح 6
24) وسائل الشيعه ج 18 ص 212 ح 11
آفتاب ولايت ص 137
على اكبر بابازاده