صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 38

موضوع: ...::: مظلومیت برترین بانو :::...

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile ...::: مظلومیت برترین بانو :::...



    الحمد للّه ربّ العالمين، والصلاة والسلام على سيّدنا محمّد وآله الطيّبين الطّاهرين، ولعنة اللّه على أعدائهم أجمعين من الأوّلين والآخرين.


    پيش گفتار

    سخن را از مظلوميّت حضرت فاطمه زهرا عليها السلام آغاز مى كنيم;

    راستى چرا موضوع سخن ما، در مناقب و فضايل آن بانوى بزرگوار نيست؟

    چرا محور سخن ما، زندگى آن بانوى بانوان نيست؟

    چرا از «مظلوميّت زهرا عليها السلام» سخن مى گوييم؟


    در پاسخ به اين پرسش خاطرنشان مى گردد:

    برخى گويند:


    چون اتّفاقات زندگانى حضرت زهرا عليها السلام صرفاً يك قضيّه تاريخى است، شايسته آن نيست كه مطرح شود و افكار عمومى، با طرح آن، تحريك گردد;

    چرا كه هر قضيّه تاريخى، مى تواند راست و يا دروغ باشد(!!!).



    ما درباره نقد اين سخن، بدون هيچ تعصّب و تشنّجى سخن خواهيم گفت;

    گرچه شكيبايى بر آن چه واقع شده و خواندن و سخن گفتن درباره آن ها، بسيار تلخ است.

    ما در اين نوشتار در حدّ امكان سعى داريم كه پاسخ خود را با استفاده از مهم ترين، مشهورترين، صحيح ترين و كهن ترين كتاب ها و منابع اهل سنّت به اثبات رسانيم.


    به راستى، اگر قضيّه اى با اين اهميّت صرفاً به صورت واقعه اى تاريخى مطرح شود، لازمه اش اين نيست كه :


    به جنگ هاى رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله،

    به جايگاه امير مؤمنان على عليه السلام در اين نبردها،

    به خوابيدن آن حضرت در جايگاه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله،

    به ازدواج امير مؤمنان على عليه السلام با فاطمه زهرا عليها السلام،

    به جنگ هايى كه در دوران امير مؤمنان على عليه السلام رخ داد،

    به واقعه كربلا و شهادت سيّدالشهدا عليه السلام،



    فقط به عنوان قضيّه هايى تاريخى نگريسته شود؟!

    پس براى چه در اين قبيل موارد بحث هاى اعتقادى و تحقيقى مطرح و كتاب ها و مقاله ها نوشته مى شود؟


    همچنين با اين مبنا، ديدگاه هاى اهل سنّت نظير:

    همراهى ابوبكر در غار با پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله، ـ به پندار آن ها ـ

    نماز او در جايگاه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله به هنگام بيمارى آن حضرت و موارد ديگرى كه ـ به پندارشان ـ

    در كتاب هاى خود براى برترى پيشوايان و مناقب اميران خود، بدان ها استدلال مى كنند،

    همگى بايستى واقعه هايى صرفاً تاريخى تلقّى گردند و از سخن گفتن درباره آن ها پرهيز شود.


    از اين رو، قضاياى اتّفاق افتاده در زندگى حضرت زهرا عليها السلام صرفاً تاريخى نيستند.

    بلكه آن رويدادها، با اساس مذهب ما پيوند خورده است

    و تمام رويدادهايى كه به اين ماجرا ملحق مى شوند و بعد از آن واقع شده اند، همه با اين ماجرا گره خورده است.



    اگر از مذهب شيعه اثنا عشرى قضيّه مظلوميّت حضرت زهرا عليها السلام و آثارى كه بر آن مترتّب مى شود، گرفته شود;


    بخش بسيار مهم و سرنوشت سازى از تاريخ اسلام، حذف مى شود;
    و مذهب ما نيز به مذهبى همچون ساير مذاهب تبديل خواهد شد.


    بنا بر اين، نبايد گفته شود كه «اين هم يك قضيه تاريخى است و تحقيق در آن فقط جنبه تاريخى دارد»،


    چرا كه قضيه مظلوميّت آن حضرت عليها السلام،
    ارتباط مستقيم با عقيده و اصل مذهب جعفرى دارد.

    ما در اين نوشتار، درباره ماجراى مظلوميّت حضرت زهرا عليها السلام مطالبى را به تفصيل بيان خواهيم داشت كه همه اين مطالب، اگر چه در پى هم هستند;


    امّا غالباً مستقل اند و يقين داريم كه در پايان اين مطالب، روشن خواهد شد كه اين واقعه، از جايگاهى عقيدتى برخوردار است و تأثير مستقيمى در سير و هدف اين مكتب دارد;


    به نحوى كه پيروان اين مذهب را در پيمودن صراط مستقيم، استوارتر مى نمايد.


    « آيت اللّه سيّد على حسينى ميلانی »



  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    « بخش يكم »

    جايگاه ومنزلت فاطمه زهرا عليها السلام در پيشگاه خدا و فرستاده او صلّى اللّه عليه وآله



    *** نگاهى به جايگاه و منزلت حضرت زهرا عليها السلام از ديدگاه روايات

    بديهى است كه احاديث فراوانى در شناسايى شخصيّت حضرت فاطمه زهرا عليها السلام، و منزلت و شؤونات آن حضرت در پيشگاه خدا و رسولش صلّى اللّه عليه وآله وجود دارد،

    تا جايى كه بزرگانى از شيعه و سنّى، به منظور جمع آورى آن ها، كتاب هاى جداگانه اى را سامان داده اند.

    ما پيش از ورود به مباحث مورد نظر، ابتدا به ذكر چند روايت در اين زمينه مى پردازيم.

    اين احاديث ـ كه در كهن ترين منابع اهل سنّت مندرج است ـ نقش مهمّى را در زمينه شناخت آن حضرت عليها السلام ايفا مى نمايد.


    فاطمه عليها السلام، سرور بانوان


    در حديثى كه از پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله نقل شده است، حضرتش مى فرمايد:


    «فاطمة سيّدة نساء أهل الجنّه»

    فاطمه سرور بانوان بهشتيان است



    اين حديث
    با تعابير ديگرى نيز از آن حضرت صلّى اللّه عليه وآله نقل شده است;


    مثلاً: در سخنى مى فرمايد:


    «فاطمة سيّدة نساء هذه الأُمّه»

    «فاطمه سرور بانوان اين امّت است».


    در تعبير ديگرى مى فرمايد:


    «فاطمة سيّدة نساء المؤمنين»

    «فاطمه سرور بانوان مؤمن است».


    در سخن ديگرى آمده است:


    «فاطمة سيّدة نساء العالمين»

    «فاطمه سرور بانوان جهانيان است».


    شايان ذكر است كه اين حديث با الفاظ مختلف، در كتاب هاى:


    صحيح (تأليف: بُخارى)،


    كتاب بدء الخلق،


    المسند (تأليف: احمد بن حنبل)،


    الخصائص (تأليف: نَسايى)،


    المسند (تأليف: ابى داوود طيالسى)،


    صحيح (تأليف: مُسلم)، بخش فضائل الزهرا عليها السلام،


    المستدرك (تأليف: حاكم نيشابورى)،


    صحيح (تأليف: تِرمذى)،


    صحيح (تأليف: ابن ماجه)


    و ديگر منابع (1) آمده است.



    بر اساس اين سخنانِ پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله
    كه از منبع وحى سرچشمه مى گيرد،

    حضرت فاطمه زهرا عليها السلام سرور بانوان جهانيان از پيشينيان و پسينيان است.


  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    « فاطمه عليها السلام، پاره تن پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله »



    در حديث ديگرى كه در منابع معتبر شيعه و سنّى آمده است،


    پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله مى فرمايد:


    « فاطمة بضعة منّي من أغضبها أغضبني »

    « فاطمه، پاره تن من است; هر كس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است »
    [SIZE=2]


    اين حديث، با همين متن، در كتاب صحيح (تأليف: بُخارى) (1)

    و ديگر مصادر ديده مى شود.


    در تعبير ديگرى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله فرمود:


    «فاطمة بضعة منّي يريبني ما أرابها و يؤذيني ما آذاها»

    «فاطمه، پاره تن من است; مرا آشفته مى كند، هر آن چه او را آشفته كند و مرا ناراحت مى سازد، هر چه كه او را ناراحت كند»



    اين تعبير در كتاب هاى :

    صحيح (تأليف: بُخارى)،

    مسند (تأليف: احمد بن حنبل)،

    صحيح (تأليف: ابى داوود)،

    صحيح (تأليف: مُسلم)


    و ديگر مصادر آمده است(2).


    در صحيح مُسلم آمده است كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله فرمود:


    «إنّما فاطمة بضعة منّي يؤذيني ما آذاها»(3)

    «به طور حتم، فاطمه، پاره تن من است; آن چه كه او را بيازارد، مرا مى آزارد».




    احمد بن حنبل در المسند نقل مى كند كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله فرمود:


    «إنّما فاطمة بضعة منّي يؤذيني ما آذاها وينصبني ما أنصبها»

    «بى ترديد، فاطمه، پاره تن من است; آن چه كه او را بيازارد، مرا مى آزارد و آن چه كه او را اندوهگين سازد، مرا اندوهگين مى كند».



    همين حديث را
    تِرمذى نيز در كتاب صحيح خود نقل كرده است.


    حاكم نيشابورى نيز پس از نقل اين حديث در المستدرك مى گويد:


    اين حديث بر مبناى بُخارى و مُسلم، صحيح است (4).



    احمد بن حنبل در جاى ديگرى از كتاب المسند اين گونه نقل مى كند كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله فرمود:


    «فاطمة بضعة منّي يقبضني ما يقبضها و يبسطني ما يبسطها»

    «فاطمه، پاره تن من است; آن چه كه او را اندوهگين كند، مرا اندوهگين مى كند و آن چه كه او را شاد كند، مرا شاد مى كند».




    همين تعبير در المستدرك و ديگر منابع نيز آمده است و حاكم نيشابورى در ذيل آن مى گويد:

    اَسناد آن، صحيح هستند (5).


    پی نوشتها :
    ----------------

    (1) صحيح بُخارى / كتاب بدء الخلق، باب مناقب قرابة الرسول و منقبة فاطمه.
    (2) مسند احمد: 4 / 328.
    (3) صحيح مُسلم، باب مناقب فاطمه عليها السلام.
    (4) المستدرك: 3 / 158، مسند احمد: 4 / 323.
    (5) المستدرك: 3 / 153، كنز العمّال: 13 / 674 ، 12 / 111.



  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    « خشم و خشنودى فاطمه عليها السلام، خشم و خشنودى خداست »




    در حديث زيبايى، پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله، دختر گرامى خود را اين گونه توصيف مى نمايد:



    [SIZE=2]«إنّ اللّه يغضب لغضب فاطمة ويرضى لرضاها»

    «خداوند به خشم فاطمه، خشمگين و به خشنودى او، خشنود مى گردد»
    [SIZE=2]



    اين حديث را در كتاب هاى:


    المستدرك، الإصابه و تهذيب التهذيب مى توانيد بيابيد.



    البتّه نويسنده كنز العمّال نيز آن را از ابى يَعْلى، طَبَرانى و ابى نعيم، روايت مى كند.


    همچنين نويسندگان ديگرى نيز اين حديث را روايت كرده اند(1).


    پی نوشت :
    --------------
    (1) المستدرك: 3 / 158، مسند احمد: 4 / 323.

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    « نخستين فردى كه به پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله ملحق مى گردد »



    سرانجام، هنگام وفات پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله فرا رسيد،


    حضرتش در آن لحظات حسّاس، دخترش فاطمه عليها السلام را خواند و آهسته به او چيزى گفت;



    فاطمه عليها السلام گريست.



    ديگر بار او را فرا خواند و آهسته به او چيزى گفت;



    فاطمه عليها السلام خنديد.
    (1)


    هنگامى كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله دار فانى را وداع گفت،


    عايشه، فاطمه عليها السلام را سوگند داد تا اين راز را باز گويد تا بداند كه پيامبر صلّى اللّه عليه وآله به او چه گفته است.



    فاطمه عليها السلام فرمود:



    «سارّني رسول اللّه (أو: سارّني النبيّ) فأخبرني أنّه يقبض في وجعه هذا فبكيتُ، ثمّ سارّني فأخبرني أنّي أوّل أهل بيته أتْبعه فضحكتُ»


    «پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله (2) آهسته به من گفت كه در اين بيمارى، دار فانى را وداع خواهد گفت; من گريستم.

    آن گاه ديگر بار آهسته به من خبر داد كه من نخستين فرد از اهل بيتش هستم كه در پى او خواهم رفت; پس من خنديدم»



    اين حديث در :


    صحيح مُسلم

    بُخارى

    سنن تِرمذى

    المستدرك حاكم


    و كتاب هاى ديگر نيز آمده است. (3)
    [SIZE=2]


    پی نوشتها :
    ----------------

    (1) در برخى از عبارات اين حديث آمده است كه راز گويى پيامبر صلّى اللّه عليه وآله با فاطمه عليها السلام، بر عايشه گران آمد.
    (2) على رغم اين كه در منابع اهل سنّت درود و صلوات پس از نام مبارك پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله به صورت ناقص (ابتر) آمده است، ما طبق فرمايش حضرتش، درود و صلوات را به صورت كامل آورده ايم.
    (3) صحيح بُخارى / كتاب بدء الخلق، صحيح مُسلم، فضائل فاطمه، صحيح تِرمذى و المستدرك: 4 / 272.

  6. #6
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    « راستگوترين فرد پس از پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله »



    عايشه در مورد شخصيّت والاى حضرت فاطمه زهرا عليها السلام لب به سخن گشوده و مى گويد:



    «ما رأيت أحداً كان أصدق لهجة منها غير أبيها»

    «هيچ شخصى را راستگوتر از فاطمه، جز پدرش نديدم»



    حاكم نيشابورى اين روايت را در المستدرك آورده است و در ذيل آن مى گويد:



    اين روايت بر مبناى بُخارى و مُسلم، صحيح است و ذهبى نيز بر صحّت آن اقرار دارد;

    همچنين اين حديث در كتاب هاى الإستيعاب و حلية الأولياء نيز آمده است.
    [SIZE=2] (1)


    پی نوشت :
    --------------

    (1) المستدرك: 3 / 160، حلية الأولياء: 2 / 41، الإستيعاب: 4 / 1896.

  7. #7
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    « استقبال پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله از فاطمه زهرا عليها السلام »



    عايشه در روايت ديگرى مى گويد:



    « كانت إذا دخلت عليه ـ على رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله ـ قام إليها فقبّلها ورحّب بها وأخذ بيدها فأجلسها في مجلسه »


    « هنگامى كه فاطمه، حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله شرفياب مى شد;

    پيامبر به استقبالش برمى خاست، او را مى بوسيد و به او خوش آمد مى گفت و دستش را مى گرفت و او را در جايگاه خود مى نشاند »



    حاكم نيشابورى پس از نقل اين روايت مى نويسد:


    اين روايت، بنا بر مبناى بُخارى و مُسلم، صحيح است و ذهبى نيز بر صحّت آن اقرار دارد(1)





    « محبوب ترين بانو »


    طَبَرانى روايت مى كند و مى گويد:


    پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله به على مرتضى عليه السلام فرمود:



    « فاطمة أحبّ إليّ منك وأنت أعزّ عليّ منها »

    « فاطمه نزد من محبوب تر از توست، و تو در نزد من، از او عزيزترى »


    هيثمى پس از آن كه اين روايت را در مجمع الزوائد نقل مى كند، مى گويد: رجال اين حديث، رجال صحيح هستند (2).
    [SIZE=2]


    پی نوشت :
    ---------------

    (1) المستدرك: 3 / 154.
    (2) مجمع الزوائد: 9 / 202.

  8. #8
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    « نگاهى به گفتارهاى علماى اهل سنّت »



    آن چه گذشت، احاديثى بود كه آن ها را به عنوان مقدّمه اى براى بحث هاى آينده برگزيديم


    و در مطالبى كه بيان خواهد شد و در تحليل رويدادهايى كه مطرح خواهد شد، از اين احاديث بهره هاى بسيار خواهيم برد.



    همان گونه كه ملاحظه گرديد،


    اين احاديث از مصادر مهمّ اهل سنّت و با اَسنادى كه نزد آن ها صحيح است، گزينش شده بود; البتّه در دلالت آن ها نيز هيچ گونه مناقشه اى راه ندارد.



    يكى از دلالت هاى اين احاديث :


    اثبات عصمت حضرت فاطمه عليها السلام است، افزون بر آن كه آيه تطهير و ديگر دلايل نيز اين نكته را ثابت مى كند.



    علاوه بر اين، افراد بسيارى از محدّثانِ حافظ و بزرگان علماى اهل سنّت قائل اند كه حضرت زهرا عليها السلام از خليفه اول و دوم، برتر است.

    حتّى برخى از آن ها با استدلال به دلالت اين احاديث، به ويژه حديثى كه از پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله نقل شده است كه حضرتش فرمود:

    «فاطمة بضعة منّي»، فاطمه عليها السلام را از همه خلفاى چهارگانه نيز برتر شمرده اند و دليل آن ها، فقط همين احاديثى است كه بيان كرديم.




    اكنون، جا دارد كه عبارت
    «مَنّاوى» را كه مشتمل بر اقوال برخى از علماى بزرگ اهل سنّت است، ذكر كنيم.


    او در كتاب فيض القدير و در شرح حديث «فاطمة بضعة منّي» مطلبى را از


    «سُهيلى»ـ از بزرگان علماى حافظ اهل سنّت كه سيره ابن هُشام و كتاب هاى ديگرى را شرح كرده است ـ مى آورَد و مى گويد:



    «استدلّ به السهيليّ على أنّ من سبّها كفر، لأنّه يغضبه وأنّها أفضل من الشيخين»

    «سُهيلى، طبق اين روايت، بر كفر كسى كه به فاطمه دشنام دهد، استدلال مى كند. و مى گويد:

    هر كس او را دشنام دهد، رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله را به خشم آورده است و فاطمه عليها السلام برتر از ابوبكر و عمر است».



    به راستى ملاحظه چه امرى را كردند؟


    مگر نه اين است كه سبّ او موجب خشم پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله است؟

    و هر كس موجب خشم پيامبر شود، كافر محسوب مى گردد.



    اگر اين لام در «لأنّه يغضبه» لام علّت باشد، با توجّه به اين كه علّت، يا عموميّت دهنده است و يا تخصيص دهنده;


    ناگزير و به دلايل مختلف، لام علّت در اين جا، عموميّت دهنده خواهد بود كه كفر را به اثبات مى رساند.


    پس هر چه موجب خشم فاطمه عليها السلام شود، موجب كفر خواهد بود.



    پس آزار فاطمه عليها السلام نيز موجب كفر است، چون بى ترديد، آزار فاطمه عليها السلام، رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله را به خشم مى آورَد.



  9. #9
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    مَنّاوى در ادامه مى گويد:


    « قال ابن حجر:

    وفيه ـ أي في هذا الحديث ـ تحريم أذى من يتأذّى المصطفى بأذيّته،

    فكلّ من وقع منه في حقّ فاطمة شيء فتأذّت به فالنبيّ (صلّى اللّه عليه وآله) يتأذّى به بشهادة هذا الخبر،

    ولا شيء أعظم من إدخال الأذى عليها في ولدها، ولهذا عرف بالاستقراء معاجلة من تعاطى بالعقوبة بالدنيا ولعذاب الآخرة أشد »



    « ابن حجر گويد:

    در اين حديث، تحريم آزار كسى است كه با آزار او، رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله مورد آزار قرار مى گيرد.

    بنا بر اين، هر كوتاهى و آزارى كه در حقّ فاطمه عليها السلام واقع شود و او را آزار دهد،

    به گواهى اين حديث، رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله را مورد آزار قرار داده است

    و چيزى فاطمه عليها السلام را بيش از آن نمى آزارد كه فرزندانش را بيازارند. به همين دليل، با استقراء به دست مى آيد:

    كسى كه چنين كند، به زودى در دنيا كيفر خود را خواهد ديد و البتّه عذاب جهان آخرت شديدتر خواهد بود »



    از اين رو، اين حديث، حكم به حرمت آزار فاطمه عليها السلام مى نمايد،

    چرا كه او، پاره تن رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله است; بلكه ـ آن سان كه گذشت ـ آزار او، موجب كفرورزى است.


    سپس مَنّاوى مى افزايد:


    « قال السُبكي:

    الّذي نختاره وندين اللّه به أنّ فاطمة أفضل من خديجة ثمّ عائشه.

    قال شهاب الدين ابن حجر: ولوضوح ما قاله السُبكي تبعه عليه المحقّقون.

    وذكر العَلَم العراقي: إنّ فاطمة وأخاها إبراهيم أفضل من الخلفاء الأربعة باتّفاق»
    (1)


    « سُبكى گويد:

    آن چه ما اختيار مى كنيم و در برابر خداوند، آن را بر گردن مى گيريم، اين است كه فاطمه عليها السلام برتر از خديجه و عايشه است.

    شهاب الدين ابن حجر گويد: به دليل روشنى سخنِ سُبكى، محقّقان و پژوهشگرانِ پس از او، در اين نظر از او پيروى كرده اند.

    علم الدين عراقى گويد: فاطمه و برادرش ابراهيم ـ به اتّفاق علما ـ از خلفاى چهارگانه برتراند »




    بنا بر اين،

    بين ما و اهل سنّت در اين كه فاطمه عليها السلام از ابوبكر و عمر برتر است

    و آزار او موجب دخول در آتش است، هيچ اختلافى مشاهده نمى شود.



    همان گونه كه ملاحظه كرديد،

    اين احاديث به طور كامل، مطلق هستند و هيچ گونه قيدى در آن ها به چشم نمى خورد;


    وقتى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله مى فرمايد:

    « خداوند، به غضب فاطمه، غضب مى كند»;

    نمى فرمايد:

    اگر چنين و چنان بود، يا به فلان شرط، يا اگر غضبش به فلان علّت بود;

    بلكه بدون هيچ قيدى مى فرمايد: «خداوند، به غضب فاطمه، غضب مى كند».



    اين غضب به چه سببى باشد؟

    نسبت به چه كسى باشد؟

    در چه زمانى باشد؟

    هيچ اشاره اى ندارد و به طور كامل، مطلق است.


    و آن گاه كه حضرتش مى فرمايد:

    «آن چه او را اذيت مى كند، مرا اذيت مى كند»;

    ديگر نمى فرمايد:

    اگر چنين بود، يا اگر اذيّت كننده فلانى بود، يا اگر در فلان وقت بود،

    بلكه حديث به طور كامل، مطلق است و هيچ قيد و شرطى ندارد.


    از طرفى، اين احاديث بيانگر آن است كه پذيرش سخن فاطمه عليها السلام ـ هر چه باشد ـ ضرورى است و تكذيب او ـ در هر ادّعايى كه بنمايد ـ حرام است.

    همچنين ملاحظه شد كه عايشه گواهى مى دهد كه او بعد از پدرش، راستگوترينِ مردم است.

    آرى! پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله با علم به آن چه كه بعد از او اتّفاق خواهد افتاد، اين سخنان را فرمود و ديگران را بر اين خصوصيّات آگاه نموده است.
    [SIZE=2]


    پی نوشت :
    ---------------

    (1) فيض القدير فى شرح الجامع الصغير: 4 / 421

  10. #10
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    « بخش دوم »


    نگاهى به جايگاه و منزلت امير مؤمنان على عليه السلام در پيشگاه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله



    ***آزار على عليه السلام، آزار پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله است


    پيش تر، سخن در اين بود كه به راستى، آزار فاطمه عليها السلام در واقع، آزار پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله است،

    اينك روايتى را مى خوانيم كه در آن، آزار على عليه السلام، همان آزار پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله دانسته شده است.


    احمد بن حنبل در المسند مى گويد :


    پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله فرمود:

    « من آذى عليّاً فقد آذاني »

    « هر كه على را بيازارد، در واقع مرا آزرده است »
    (1)


    اين حديث، در منابع بسيارى از جمله:


    صحيح (تأليف: ابن حِبّان)،

    المستدرك (تأليف: حاكم نيشابورى)،

    الإصابه (تأليف: ابن حجر)

    و أُسد الغابه (تأليف: ابن اثير)


    نقل شده است(2).



    متّقى هندى اين روايت را در كتاب كنز العمّال از ابن شِيبه و احمد بن حنبل نقل كرده است
    (3)


    بُخارى در تاريخ خود، و طبرانى و ديگران نيز اين حديث را آورده اند
    [SIZE=2] (4)


    پی نوشتها :
    ---------------
    (1) مسند احمد: 3 / 483.
    (2) صحيح ابن حِبّان: 15 / 365، المستدرك: 3 / 121، الإصابه: 4 / 534، أُسد الغابه: 4 / 114.
    (3) كنز العمّال: 11 / 601 .
    (4) المستدرك: 3 / 122، مجمع الزوائد: 9 / 129، در أُسد الغابه و الإصابه، در شرح حال عدّه اى از ائمّه نقل شده است.



صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •