مدیر انجمن پزشکی
مُتاسِف شُدم وَقتی مَردی مُرد
هِنگامی کِه زَنش را دَر آغوشِ غَریبه روی تَخت دید
مُتاسف شُدم وَقتی زَنی شوهَرش را دوست نَداشت
اما بَچه دار شُد
مُتاسف شُدم وَقتی پِسری مَعشوقه اش را
بِخاطِره پول از دَست داد
مُتاسف شُدم وَقتی زَنی شوهَرش را دوست نَداشت
اما بِخاطِره بَچه هایَش ماند
مُتاسف شُدم وَقتی مَردی بِخاطره مَواد
ناموسَش را به حَراج گذاشت
مُتاسف شُدم وَقتی جَوانی ایمانَش را بِخاطره
پول از دَست داد
مُتاسف شُدم...شُدم...شُدم
تا هَمه چیز دیگر بَرایَم عادی شُد ...!
مدیر انجمن پزشکی
لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ...
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ... تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ... لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ... که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است ... لمس کن لحظه هایم را ... تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم، لمس کن این با تو نبودنها را.
مدیر انجمن پزشکی
[/B][/CENTER][/COLOR][/SIZE]
لعنت به من كه ساده دل بريدم....لعنت به من كه دردتو نديدم
لعنت به من كه پاي تو نموندم....لعنت به من كه قلبتو شكوندم
روياي تو شده جدايي از من....همنفسم بيا بمون پيش من
خودت ميدوني كه سهم ما نيست....جدايی و بريدن و شكستن
چشماي من پر از اشك شب و روز....حق ميدم بهت تو اتيش عشق من نسوز
برو با مردي كه تو روياهاته....ولي بدون قلب منم باهاته
روياي تو كابوس شب هاي من....دليل خنده هات حرف دل من
ميخواي بري ،برو كنار اون كه....حرفاش دروغه گل تنهاي من
معاونت سایت
برای دوست داشتنت
محتاج دیدنت نیستم...
اگر چه نگاهت آرامم می کند
محتاج سخن گفتن با تو نیستم...
اگر چه صدایت دلم را می لرزاند
محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم...
اگر چه برای تکیه کردن ،
شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است!
دوست دارم ، نگاهت کنم ... صدایت را بشنوم...به تو تکیه کنم
دوست دارم بدانی ،
حتی اگر کنارم نباشی ...
باز هم ،
نگاهت می کنم ...
صدایت را می شنوم ...
به تو تکیه می کنم
همیشه با منی ،
و همیشه با تو هستم،
هر جا که باشی!......
معاونت سایت
عشـق یعنـی...!
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده با چشمان تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی درجهان رسوا شدن
عشق یعنی سُست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن با ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
ویرایش توسط !MAHSA! : 2014/06/12 در ساعت 17:54
مدیر بازنشسته
تنهایی...آروم آروم به نبودنت عادت میکنم...چون هیچوقت داشتنت رو تجربه نکردم....دیگه به داشتن چشمهای پر از حسرتم عادت کردم ...سهم منم همینه تنهایی تنهایی تنهایی انقدر این بغض گلومو سنگین کرده که حتی...نمیتونم حرفامو اینجا بنویسم.دیگه بی هوا خندیدن رو یاد گرفتم دیگه تنهایی رو خیلی وقته یاد گرفتم .......تو نگرانم نشو همه چیز را یاد گرفتم ...یاد گرفتم چگونه با تو باشم بی انکه تو باشی ...یاد گرفتم نفس بکشم...بی تو...و بیاد تو یاد گرفتم چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...و جای خالی ات را با خاطراتت پر کنم....خوش به حال اونی که دستای تو رو میخواد بگیره...یادت باشه هنوز تو قلبمی...حسود نیستم ولی به شریک زندگیت حسودیم میشه...مواظب خودت باش خداحافظ...
ویرایش توسط !.behnoosh.! : 2014/07/06 در ساعت 17:15
مدیر بازنشسته
معاونت سایت
صدام کن
اگه یه روزی چشمات پر از اشک شد و دنبال یه شونه گشتی که گریه کنی
صدام کن
بهت قول نمی دم که ساکتت کنم منم پا به پات گریه می کنم
صدام کن
اگه دنبال مجسمه سکوت می گشی تا سرش داد بزنی
صدام کن
قول میدم ساکت بمونم
صدام کن
اگه دنبال یه همدرد گشتی تا باهات همراهی کنه
صدام کن
من همیشه همراه تو ام
صدام کن
اگه ………..
نه دیگه دنبال بهونه نگرد که صدام کنی
فقط صدام کن
صدام کن
معاونت سایت
ویرایش توسط !MAHSA! : 2015/02/02 در ساعت 02:18
مدیر بازنشسته
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام ز ما و نی نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
