صفحه 1 از 16 12345678910111213141516 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 160

موضوع: سناتور عشق

  1. #1

    پیش فرض سناتور عشق

    عشق من چه زيباست به خاطر تو زيستن و برای تو ماندن و به پای تو سوختن.
    آنروز که مهمان قلبم شدی ، خوب به ياد دارم ، روزي كه با خود گُفتم كسي را يافته ام كه ديگر از دست نخواهم داد.
    روزي كه اميد ها و آرزوهاي فراواني از خاطرم مي گذشت...
    و آنروز كه چشمانم با چشمان تو ديدار كرد ، دانستم ، دير زمانيست كه مي شناسمت...
    روزي كه تورا ديدم با خود گفتم كه يگانه ي خويش را يافتي پس ديوانه وار عاشقش باش ، عزيز بدارش و تا سرحد مرگ دوستش داشته باش ..... يادم هست آن هنگام كه عاشقت شدم باخود پيمان بستم كه ديگر در نگاه هيچ كسي كه تمناي مهر و توجه دارد ، نگاهي نكنم ، پيمان بستم كه تنها نگاه عاشقم را وقف چشمان زيبا و سيماي دلرُباي تو كنم تا فردا روزي پشيمان نباشم ... پشيمان نباشم كه چرا آنگونه كه لايقش بودي دوستت نداشتم ، پشيمان نباشم كه چرا عشقم را ابراز نكردم ، عمل نكردم به آنچه مي گويم تا اثباتي باشد بر حرفهاي عاشقانه ام ...
    واينك نيز ، همچنان ، بر عهد خود وفادارم و پيماني دوباره مي بندم كه خورشيد نگاهم بر هيچ افق ديگري جز وجود تو طلوع نكند و بر هيچ كس جز تونتابد ... عشقم را در سينه پنهان و قلبم را از هركس مخفي خواهم كرد تا دور از چشمانت كسي آندو را از من نگيرد . و اينك بر بُلنداي قله ي عشق و صداقت نام تورا فرياد مي كنم ،
    اميدوارانه نامت را مي خوانم و اميدوارم كه مرور زمان ذره اي از عشقت در من نكاهد و گذر ثانيه ها ،افزاينده ي مهر و محبتم به تو باشد . مي خواستم زيباترين كلام را به ياري بگيرم ، تا صميمانه ترين عشق ها را تقديمت كنم ، ذهنم ياري نكرد . پنداشتم كه ساده نوشتن چون ساده زيستن زيباست ،
    پس ساده و بي تكلف مي گويم : دوستت دارم
    ویرایش توسط saynaz : 2013/02/03 در ساعت 23:09

  2. #2

    پیش فرض

    لمس کن کلماتی را

    که برایت می نویسم

    تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…

    تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…

    لمس کن نوشته هایی را

    که لمس ناشدنیست و عریان…

    که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد

    لمس کن گونه هایم را

    که خیس اشک است و پر شیار…

    لمس کن لحظه هایم را…

    تویی که می دانی من چگونه

    عاشقت هستم٬

    لمس کن این با تو نبودن ها را

    لمس کن…
    ویرایش توسط saynaz : 2013/02/03 در ساعت 23:03

  3. #3

    پیش فرض

    کاش می فهمیدی...

    قهر می کنم تا دستم را محکمتر بگیری و بلندتر بگویی

    بمان...

    نه اینکه شانه بالا بیندازی

    وآرام بگویی

    هر طور راحتی...........
    ویرایش توسط saynaz : 2013/02/04 در ساعت 17:39

  4. #4

    پیش فرض

    فقط می تونم بگم فوق العاده بود سایناز . عالی



    غافل مشو گر عاقلی ، دریاب اگر صاحب دلی
    باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را

  5. #5

    پیش فرض

    چقدر قلبت زیباست ( متن عاشقانه )
    روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
    با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
    همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
    ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
    ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
    میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت
    هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
    همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
    همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم
    حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
    چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
    گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
    همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
    چقدر قلبت زیباست...
    چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
    تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
    میخوانمت تا دلم آرام بماند
    ویرایش توسط saynaz : 2013/02/05 در ساعت 01:56

  6. #6

    پیش فرض

    بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
    فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
    اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
    باور نمیکنم اینک بی توام
    کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
    کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
    تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...
    کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
    در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
    بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
    در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
    کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ، کاش بودی و من دیگر از سردی نگاهت شاکی نبودم
    هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو ، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو ، هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز هم دیدم تو را ، هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت ، هر چه خواستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم...
    میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ، میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد ...
    بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست ، هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست....

  7. #7
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398

    Eh


    عشق يک فريب بزرگ و قوي است و دوست داشتن يک صداقت راستين و صميمي بي انتها و مطلق.
    عشق نيرويي است در عاشق که او را به معشوق مي کشاند و دوست داشتن جاذبه اي است در دوست
    که دوست را به دوست مي برد.

    عشق تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگي محو شدن در دوست.

    عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن.

    آتش دوست داشتن است که داغ نيست...سرد نيست.. حرارت ندارد ..چرا که نيازمندي ندارد.

    .....آتش عشق نيست ..آتش دوست داشتن است.....

  8. #8

    پیش فرض

    هر جا بری هر چی بـــــشه
    بدون که دل نمــــی کنــــم
    هر کی ســـــر راهــت اومد
    بدون که عاشــــــــقت منم
    هر چی بگی همون میشم
    هر چی بخوای بهت میــدم
    هر جا بگی باهــات میـــام
    جواب قلبـــــــــــــــتو میدم
    اما بــــدون بــــــــــدون تو
    روز و شـــــبم نمــــــیگذره
    اگه که پیــــــشم نباشی
    دیگه خوابم نمــــــــی بره
    اما هــــــــــــنوز تو خاطرم
    یاد تو میمــــــــــونه بدون
    این دفعه هم طــاقت بیار
    یک روز دیگه پیشـم بمون
    یک روز دیگه پیشـم بمون
    حالا که میــــری از پیشم
    فقط بدون دوســــت دارم
    بیا که دل تنـــگت میشم
    سر روی شـــــونت بزارم
    هرجا باشی بدون که من
    چشـــمام هنــوز به راهته
    چه جــــوریه که واسـه تو
    جـــدایی خیـــــلی راحته
    اگه بــــری نمــــــی تونم
    یک لحظه هم راحت باشم
    داری مـــیری فقــــط بگو
    تا کی چشم به راهت باشم
    حالا که میری از پیشـــم
    فقـــــط اینو یادت باشــه
    گرچه دلم ســــــیره ازت
    خدانگهـــــــــدارت باشه
    خدانگـــــــــهدارت باشه
    یک روز دیگه پیشم بمون

  9. #9
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    دلم برات تنگ شده....

    اگرمانده بودی تروتابه عرش خدامیرساندم
    اگرمانده بودی تروتادل قصه هامیکشاندم

    اگرباتوبودم توشبهای غربت که تنها نبودم
    اگرمانده بودی زتومینوشتم ترو میسرودم
    مانده بودی اگرنازنینم زندگی رنگوبوی دگرداشت ا
    ین شب سردغمگین رنگ غربت باوجودتورنگ سحرداشت
    باتواین مرغک پرشکسته مانده بودی اگربال وپرداشت
    باتوبیمی نبودش زطوفان مانده بودی اگرهمسفرداشت
    هستی ام رابه اتش کشیدی سوختم ندیدی ندیدی

    مرگ دل ارزویت اگربودمانده بودی اگرمی شنیدی
    باتودریاپرازدیدنی بودشب ستاره گل چیدنی بود
    خاک تن شسته درموج باران درکنارتوبوییدنی بود




    بعدتوخشم دریاوساحل بعدتوپای من مانده درگل
    مانده بودی اگرموج دریاتاابدهم پرازدیدنی بود
    باتووعشق توزنده بودم بعدتومن خودم هم نبودم
    بهترین شعرهستی روباتومانده بودی اگرمی سرودم


  10. #10

    پیش فرض

    بازهم ترک خوردم و هیچ نگفتم

    باز هم سوختم و ناله نکردم

    ای کاش می دانستم جرم من از زندگی چیست که این گونه می سوزم؟

    چگونه بگویم دردی را که تمام وجودم را فرا گرفت و سوختم؟

    چگونه بگویم؟

    چگونه بگویم که چه سخت است شنیدن در مورد بهترینت از زبان آن کس که می خواهد بهترینت بهترین او باشد؟

    چه سخت است که بشنوی و بخواهی آرام کنی آن کسی را که بهترینت را برای خودش می خواهد.

    چه بگویم چه دردی است شنیدن احساسی که تا دیروز مال من بود و یا تصور میکردم که مال من است

    چه کسی میداند که چه زجری کشیدم وقتی دستان آن کسی را که روشنایی نگاهم را از من ربود نوازش کردم؟

    چه کسی می داند که فرو ریختن تنها بازمانده غرورم چه سخت بود و مرگبار؟

    چه کسی می داند چگونه بهترینم را بخشیدم؟

    چه کسی می داند ؟

صفحه 1 از 16 12345678910111213141516 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •