نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: ماجرا فدک از نطر اهل تسنن

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile ماجرا فدک از نطر اهل تسنن

    می‌گویند بعد از وفات پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فاطمه پیش ابوبکر آمد و ارثی که از پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- برایش به جا مانده

    بود طلب کرد، اما ابوبکر ارث پدری او را به او نداد. این را شیعه می‌گویند در توجیه طلب کردن فاطمه فدک را اختلاف کرده‌اند. بعضی می‌گویند:

    فدک از پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- برای فاطمه ارث مانده بود، و بعضی دیگر می‌گویند پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- در روز خیبر فدک را
    به فاطمه هبه کرده بود. طبق قول اول فدک از پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- ارث مانده بود، و در صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتاب‌های حدیث

    روایت شده که بعد از وفات پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فاطمه پیش ابوبکر آمد و از او خواست که فدک و سهمیه پیامبر از خیبر و غیره را به

    او بدهد چون ارث به جا مانده از پدرش می‌باشد.

    ابوبکر می‌گفت: من از پیامبر خدا -صلى الله علیه وآله وسلم- شنیدم که می‌گفت: ما از خود چیزی به ارث نمی‌گذاریم، هر چه ما از خود به جا گذاشتیم


    صدقه است[۱]، یا فرمود: آنچه ما بعد از خود گذاشتیم آن صدقه است[۲]. سه روایت آمده است. و اینگونه ابوبکر به فاطمه خبر داد و در روایتی

    دیگر آمده است ما گروه پیامبران چیزی از خود به عنوان ارث باقی نمی‌گذاریم[۳].

    اما روایتی که در صحیحین آمده است این است ما از خود ارث باقی نمی‌گذاریم آنچه به جا گذاشتیم صدقه است، بنابراین فاطمه از ابوبکر ناراحت شد.
    پس فاطمه فکر می‌کرد که ابوبکر گفتة پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- را اشتباه فهمیده یا اشتباه شنیده است، و فاطمه از این استدلال می‌کرد که

    خداوند می‌فرماید: ﴿یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ وَإِنْ کَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ

    وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِهَا أَوْ دَیْنٍ آ

    بَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً﴾. (النساء: ۱۱). «خداوند در باره فرزندانتان به شما سفارش مى‏کند

    که سهم (میراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد; و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بیش از دو دختر باشند، دو سوم میراث از آن آنهاست; و اگر

    یکى باشد، نیمى (از میراث،) از آن اوست. و براى هر یک از پدر و مادر او، یک ششم میراث است، اگر (میت) فرزندى داشته باشد; و اگر فرزندى

    نداشته باشد، و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، براى مادر او یک سوم است (و بقیه از آن پدر است); و اگر او برادرانى داشته باشد، مادرش یک

    ششم مى‏برد (و پنج ششم باقیمانده، براى پدر است). (همه اینها،) بعد از انجام وصیتى است که او کرده، و بعد از اداى دین است -شما نمى‏دانید پدران و

    مادران و فرزندانتان، کدامیک براى شما سودمندترند!- این فریضه الهى است; و خداوند، دانا و حکیم است».

    اهل تسنن می‌بینند که ابوبکر از یک حدیث که به تواتر از پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- نقل شده استدلال می‌کند، و این حدیث را ابوبکر و عمر و

    عثمان و خود علی(ع) و عباس و عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص و الزبیر بن العوام همه از پیامبر روایت کرده‌اند که فرمود ما ارث به جا

    نمی‌گذاریم و از ما ارث برده نمی‌شود هر آنچه به جا گذاشتیم صدقه است، از دیدگاه اهل سنت ابوبکر در حق فاطمه مرتکب خطایی نشده است.

    اما اینکه می‌گویند: فدک ارث است، ما می‌گوییم پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فرمود: «إنا لا نورث ما ترکنا صدقة» است و از ما ارث برده

    نمی‌شود، بنابراین در بعضی از طرق حدیث که در مسلم روایت شده اینگونه آمده «ما ترکنا فهو صدقة» آنچه از خود به جا گذاشته‌ایم آن صدقه است.

    اهل تشیع می‌گویند: ما نافیه است یعنی ما صدقه‌ای از خود به جا نگذاشته‌ایم، و اهل سنت کلمه «ما» را موصوله قرار

    می‌دهند و روایتی که در صحیحین آمده همین‌طور است و روایت «ما ترکنا فهو صدقة» این را تایید می‌کند، و پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- از

    خود ارث به جا نمی‌گذارد بلکه طبق قول صحیح همه پیامبران از خود ارث به جا نمی‌گذارند و از آنها ارث برده نمی‌شود.

    شیعه از آنچه خداوند در مورد زکریا می‌گوید استدلال می‌کنند، خداوند می‌فرماید: ﴿وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ

    لَدُنْکَ وَلِیّاً * یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً﴾. (مریم: ۶). «و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسدارى از آیین تو را نگاه

    ندارند)! و (از طرفى) همسرم نازا و عقیم است; تو از نزد خود جانشینى به من ببخش که تا هم‌ وارث‌ من‌ باشد و هم‌ وارث‌ آل‌ یعقوب‌ (وراثت‌ در اینجا

    بنابر قول‌ راجح: وراثت‌ علم‌ و نبوت‌ است‌ نه‌ وراثت‌ مال، به‌ دلیل‌ این‌ حـدیـث‌ شریف‌ رسول‌ الله -صلى الله علیه وآله وسلم-: «نحن‌ معاشر الأنبیاء لا

    نورث» ما جماعت‌ انبیا میراث‌ نمی‌گذاریم‌. پس‌ معنی‌ سخن‌ زکریا -علیه السلام- این‌ است‌ که‌: آن‌ جانشین، علمی‌ را که‌ نزد وی‌ و اولاد یعقوب‌ -علیه

    السلام- هست، میراث‌ ببرد و به‌ سرپرستی‌ امور دینی‌شان‌ قیام‌ ورزد); و او را مورد رضایتت قرار ده!».

    می‌گویند: در اینجا ثابت شده که پیامبران از خود ارث به جا می‌گذارند، و همچنین خداوند دربارة سلیمان می‌گوید: ﴿وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا

    النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ﴾. (النمل: ۱۶).

    «و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده; این فضیلت آشکارى است».
    و اینک تفسیر این دو آیه:

    آیه اول: ﴿وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً * یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً﴾. در مورد این آیه

    می‌گوییم، اولا که شایسته مرد صالحی نیست که از خداوند بخواهد به او فرزندی بدهد که فقط وارث مال و دارایی او باشد، پس چگونه چنین چیزی را

    برای پیامبری بزرگوار که زکریا است می‌پسندیم که او از خدا بخواهد که به او فرزندی بدهد تا وارث مال و دارایی او شود.

    دوماً: مشهور است که زکریا فقیر بود و نجّاری می‌کرد، پس زکریا چه مال و ثروتی داشت که از خدا بخواهد که به او فرزندی بدهد تا مال او را به

    ارث ببرد، بلکه قاعده کلّی در مورد پیامبران این است که آنها مال و ثروت نمی‌اندوختند، بلکه آن را در راه‌ای خیر صدقه می‌کردند.

    سوم: سیاق آیه ﴿یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ﴾. بر همین دلالت می‌کند، چند نفر از آل یعقوب بوده و رفته‌اند و جایگاه یحیی در آل یعقوب کجاست؟ آل

    یعقوب موسی و داود و سلیمان و یحیی و زکریا و اقوامشان بودند بلکه همه پیامبران بنی اسرائیل از آل یعقوب بودند، چون اسرائیل همان یعقوب است،

    و دیگر فرزندان یعقوب و بنی اسرائیل که پیامبر نبودند هم آل یعقوب هستند، پس سهمیه یحیى چقدر خواهد شد؟ سپس یحیى به مسبب دیگر وارثان باید

    از ارث محروم می‌شد، پس تردیدی نیست که ﴿یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ﴾. سخن کسانی را که می‌گویند منظور او به ارث بردن مال و ثروت بوده را

    رد می کند، بلکه یعقوب را برای آن ذکر کرد چون که یعقوب پیامبر بود و زکریا هم پیامبر بود، پس خواست که فرزندش نبوت و علم و حکمت را از

    او و از آل یعقوب به ارث ببرد.

    چهارم: پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فرمود ما گروه پیامبران از خود ارث به جا نمی‌گذاریم، یا اینکه فرمود از ما ارث برده نمی‌شود، هر چه از

    خود به جا گذاشتیم صدقه است، و در حدیث آمده است پیامبران درهم و دیناری از خود به ارث نگذاشتند و بلکه آنها علم و دانش را به عنوان ارث بعد

    از خود به جا گذاشتند[۴].


    و اما آیه دوّم ﴿وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ﴾. همچنین در اینجا سلیمان از

    پدرش داود مال و ثروت را به ارث نبرد و بلکه نبوت و حکمت و دانش را به ارث برد، به دو دلیل:

    یکی اینکه مشهور است که داود صد زن داشت و سیصد کنیز و فرزندان زیادی داشت پس چگونه فقط سلیمان از او ارث می‌برد؟ بلکه برادران سلیمان

    هم باید ارث ببرند و تنها سلیمان را وارث داود قرار دادن اگر وارثان دیگری باشد. درست نیست.

    و اگر منظور ارث بدون مال و دارایی می‌بود فایده‌ای نداشت که در کتاب خدا یاد شود، زیرا طبیعی و بدیهی است که فرزند از پدر ارث می‌برد،

    بنابراین خداوند از چیزی سخن گفته که محقق است و نیاز به گفتن ندارد، پس تردیدی نیست که خداوند منظوری دیگر داشته است و آن به ارث بردن

    نبوت است، اما اینکه بعضی از شیعه می‌گویند: فدک را پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- در روز خیبر به فاطمه هدیه کرده بود، و در کتابهایشان

    روایت می‌کنند که بعد از فتح خیبر و بعد از آن که خداوند این آیه را نازل کرد که: ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً﴾.

    (الإسراء: ۲۶). «و حق نزدیکان را بپرداز، و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذیر مکن».

    آنگاه پیامبر فاطمه را صدا زد و فدک را به او بخشید[۵].

    تأملی کوتاه در این مورد:

    این آیه در این وقت که آنها می‌گویند نازل نشده است و پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فدک را به فاطمه نداده، بلکه

    صحیح این است که فاطمه -رضی الله عنها- به عنوان ارث پدری فدک را خواست، نه به این دلیل که پیامبر فدک را به او هدیه کرده است، و خیبر در

    اول سال هفتم هجری فتح شد، و زینب دختر پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- در سال هشتم هجری[۶] وفات یافت، و دختر دیگرش ام کلثوم در سال

    نهم هجری در گذشت[۷]، پس چگونه پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فدک را به فاطمه هدیه می‌کند. و زینب و ام کلثوم را چیزی نمی‌دهد؟ پس

    در اینصورت پیامبر میان فرزندانش فرق می‌گذاشته است؟. و بشیر بن سعد وقتی نزد پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- آمد و گفت:

    ای پیامبر خدا من به پسرم باغی را هدیه کرده‌ام و می‌خواهم تو را گواه بگیرم.

    پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فرمود: آیا به همه فرزندانت داده‌ای؟ گفت: نه.

    پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فرمود: برو من بر ظلم و ستم گواهی نمی‌دهم[۸].

    پیامبر این کار او را ظلم و ستم نامید یعنی اینکه ترجیح دادن فرزندان بر یکدیگر ستم است، و پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- که بر ستم گواهی

    نمی‌دهد آیا خودش ستم می‌کند؟ هرگز ایشان -صلى الله علیه وآله وسلم- چنین نمی‌کند، و ما پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- را از ستم پاک می‌دانیم. و

    اگر فدک را به فاطمه هبه کرده است، یا فاطمه آن را تحویل گرفته، و یا تحویل نگرفته است، اگر آن را قبض کرده، پس چگونه چیزی را مطالبه

    می‌کند که در دست اوست؟ و اگر آن را قبض نکرده و تحویل نگرفته است، پس هبه اگر قبض نشود و به دست گرفته نشود گویا انجام نشده است.

    شگفت انگیز در این قضیه آن است که بعد از ابوبکر عمر خلیفه شد، و سپس بعد از او عثمان خلیفه شد، و بعد از او علی(ع) به خلافت رسید، پس

    اگر فرض کنیم که فدک به فاطمه تعلق داشته است، چه ارث او بوده

    و چه به او هبه شده باشد، به هر حال ملک او بوده، و او شش ماه بعد از پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- وفات یافت، پس فدک بعد از او به چه

    کسی تعلق می‌گیرد؟ باید به ورثه برسد، و یک چهارم آن به علی(ع) می‌رسد، و باقی آن به الحسن و الحسین و زینب و ام کلثوم- تعلق

    می‌گیرد، و وقتی علی خلیفه شد فدک را به فرزندانش نداد، پس اگر ابوبکر و عمر و عثمان به خاطر ندادن فدک به صاحبان آن ظلم کرده‌اند، پس

    همچنین علی ظلم کرده است، چون او فدک را به صاحبان آن نداد و به فرزندانش آن را نداد، و او نباید چنین کاری می‌کرد

    و اینکه می‌گویند فاطمه از ابوبکر ناراحت شد و همچنان که از او ناراحت بود از دنیا رفت، بله فاطمه ناراحت شد

    و مشهور است که ابوبکر رفت و کوشید او را

    راضی کند تا آن که او راضی شد، چنان که بسیاری از علما این را از شعبی روایت کرده‌اند[۹]، و شعبی از بزرگان تابعین بود و خداوند حقیقت امر

    را بهتر می‌داند.

    و همچنین معروف است که اسما بنت عمیس همسر ابوبکر الصدیق فاطمه را غسل داد، پس چگونه همسر ابوبکر الصدیق او را غسل می‌دهد و ابوبکر

    از مرگ او با خبر نمی‌شود؟ و روایت صحیح این است که فاطمه را در شب دفن کردند و ابوبکر خبر نشد.


    ———————————————— —————————–

    [۱]- مسلم کتاب الجهاد باب حکم الفیء حدیث ۱۷۵۷.
    [۲]- بخاری کتاب فرض الخمس، باب فرض الخمس حدیث ۳۰۹۳، مسلم کتاب الجهاد والسیر حدیث ۱۷۵۹، و بخاری کتاب المناقب، باب مناقب قرابة رسول الله حدیث ۳۷۱۲، و مسلم کتاب الجهاد والسیر حدیث ۱۷۵۸.
    [۳]- مسند احمد ۹۶۵۵ (۳/۲۲۵).
    [۴]- بخاری کتاب العلم، باب العلم قبل القول والعمل، و ابو داود کتاب العلم باب الحث على طلب العلم حدیث ۳۶۴۱ با اسناد صحیح.
    [۵]- تفسیر الصافی ۳/۱۸۶.
    [۶]- سیر اعلام النبلاء ۲/۲۵۰، الاصابه ۴/۲۰۶.
    [۷]- سیر اعلام النبلاء ۲/۲۵۲ الاصابه ۴/۴۶۶.
    [۸]- مسلم کتاب الهبات حدیث ۱۶۲۳.
    [۹]- فتح الباری ۶/۲۳۳.

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بر طبق احكام قضاوت، ابوبكر مى توانست علاوه بر شهادت امير مؤمنان على عليه السلام از فاطمه عليها السلام نيز سوگند بخواهد، همچنان كه در زمان رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در ماجرايى كه فقط يك شاهد داشت، جبرئيل به نزد آن گرامى فرود آمد(5) و حكم آورد كه به همان يك شاهد و با سوگند دادن مدّعى قضاوت نمايد و ايشان نيز همان گونه حكم كرد(6). پس چرا ابوبکر چنین نکرد؟


  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    پاسخ پست اول را خواهیم داد . اما فعلا پست اخیر را کوتاه پاسخ می دهم :

    اولا تقاضا کردن ابوبکر شاهد را از حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) نشانه کفر اوست .

    ثانیا خود حضرت زهرا(سلام الله علیها) برای ثابت کردن کفر ابوبکر چنین کردند

    که از او پرسیدند اگر کسی بگوید من مرتکب فجور شدم و بر ضد من شهادت بدهد از او می پذیری ؟

    گفت آری .

    حضرت فرمودند پس کافر به متن صریح قرآن شدی ، چرا که آیه تطهیر گواهی به عصمت ما می دهد !

    فبهت الذی کفر ...

    پس چنین حقی برای ابوبکر نبوده و انجام این کار نشانه کفر مسلّم اوست .

    ضمنا "البینة علی المدعی" کسی که مدعی است باید گواهی بیاورد .حضرت که فدک در دستش بود اگر کسی بخواهد بگوید مال تو نیست و مال من است باید گواه بیاورد نه اینکه
    حضرت زهرا عليها السلام مالك و صاحب يد بر فدك بوده گواه بیاورد .

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •