-
مدیریت کل سایت
مرتضی احمدی: اگر بمیرم، کسی نیست روحوضی بخواند
مرتضی احمدی، بازیگر سینما و تلویزیون پیرامون نمایش روحوضی
مرتضی احمدی: اگر بمیرم، کسی نیست روحوضی بخواند
مینو صابری
نمایشهایی چون روحوضی، نقالی، شبیهسازی و... علاوه بر وجوه زیباشناسانه داری سمت و سویی منتقدانه هستند كه همواره در طول تاریخ ایران سابقه داشته و تأثیرات خود را بر جا گذاشتهاند.
مرتضی احمدی، با سابقه تئاتر، تلویزیون و سینما یكی از چهرههایی است كه اطلاعات بسیاری درباره نمایش روحوضی دارد.
او در کتاب «کهنههای همیشه نو» با جمعآوری تعدادی از ترانههایی که در نمایشهای روحوضی خوانده میشد، تلاش کرده گوشههایی از این هنر زیبا و قدیمی را به ما بشناساند.
در همین باره با مرتضی احمدی گفت و گو کردهام.
شما به عنوان یکی از پیشکسوتان این نمایش، روحوضی را برای نسلی که آن را ندیده چطور تعریف میکنید؟
اعتقادم به این است که هنرهای روحوضی با تلاش بسیار زیادی به اوج رسید، خیلی برای آن زحمت کشیدند. اولین کسی که روی این کار خیلی فکر گذاشت، مرد با ذوق و خلاقی به نام احمد موید معروف به «باشی» بود و همه او را به نام باشی میشناسند.
کارهای روحوضی در سطح خیلی پایینی اجرا میشد، یعنی در گوشهها، در گوشهی اتاق یا حیاط درست میشد، تماشاچیها به این نمایشها کاملاً مسلط نبودند.
ایشان حوض را انتخاب کرد، روی حوض تختههای بزرگی انداخت، رویش را با قالی و قالیچه میپوشاندند و مردم دور حیاط مینشستند و کاملاً به مرکز خانه یعنی حوض مسلط بودند. نوازندهها هم در کنار حوض مینشستند.
اتاق بزرگی هم به نام صورتخانه پیدا میکرد. اتاقی برای چهرهپردازی و تعویض لباس بود. از آن تاریخ به نام هنرهای روحوضی یا تخته حوضی شهرت پیدا کرد.
این مرد خیلی با سلیقه و با ذوق بود، برای لباسها فکری کرد، صندوقهایی به نام صندوق کابلی درست کرد، لباسها را داخل آن میگذاشتند. نظم و ترتیبی به کارهایشان داد.
بعد دستجات را درست کرد، دستجات روحوضی که شامل سیاه بود که سیاه در کار تخته حوضی خیلی مورد توجه بود. به آنها سیاهپوش میگفتند.
یک عده شلپوش بودند، یک عده وزیرپوش و عدهای دیگر شاهپوش بودند. اینها همه اصطلاحاتی بود که به آنها داد، تمام کارهایشان با بدیههسازی بود، نمایشنامهای نداشتند که تمرین کنند و اجرا کنند.
عجیب اینجا بود که اینها همان موقع که میخواستند شروع به کار بکنند، سر دسته به آنها میگفت مثلاً امشب یوسف و زلیخا را اجرا میکنیم. تمام آنها با بدیههسازی کار میکردند.
حتی یک نفر از اینها یکبار تپق نمیزدند یا اشتباه نمیگفتند. در کار روحوضی خواه یا ناخواه ارکستر، خواندن، نوازندگی و رقص بود. یواش یواش مردم خیلی علاقهمند شدند و روز به روز دستجات روحوضی زیاد شد.
چند دستهی معروف بیشتر نداشتیم، دستهای بود که سردستهاش فردی به نام اکبر سرشار بود، فرد دیگری بود که نصرالله سبیل میگفتند، عباس موسس یکی دیگر از آنها بود. سه چهار تا بیشتر نبودند و گروههای گردنکلفت، فعال و هنرمندان به نامی داشتند.
روحوضی به اوج خود رسید، ولی با کمال تأسف باید بگویم که وزرات فرهنگ و هنر نسبت به این هنر بیتوجهی کرد و حتی صدمه زد.
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن