نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: قلب شوهر (شعر خنده دار)

  1. #1
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2013/03/11
    نوشته ها
    83
    سپاس ها
    0
    سپاس شده 58 در 42 پست

    Gadid قلب شوهر (شعر خنده دار)

    قلب شوهر (شعر خنده دار)

    داد زن شوهر خود را پیغام / که چرا عرضه نداری الدنگ؟
    جاری‌ام رفته نشسته در قصر / بنده محبوس در این خانه تنگ
    تو برایم نخریدی خودرو / پایم از پیاده رفتن شد لنگ
    مردم از خانه‌نشینی ای مرد / تو بیا تا برویم سوی فرنگ

    کاش می‌شد که تنم می‌کردم / پالتوی پوستی از جنس پلنگ
    رنگ مویم دگر افتاد از مد / موی خود را بکنم باید رنگ
    گر تو خواهی که طلاقت ندهم! / “باید این لحظه بی‌خوف و درنگ”
    روی و پول فراوان آری / تا حرامت نکنم چند فشنگ
    با نگاه غضب‌آلود و خشن / بر دل شوی خودش هی زد چنگ
    شوهر ذلیل مادرمرده / نه بل‌آن جمله مردان را ننگ
    هیبت شوهری از یاد ببرد / همچو ماهی که شود صید نهنگ
    رفت و از غصه نشست و می خورد / شد ز می خوردن بسیار ملنگ
    خیره از باده پی منقل رفت / شد هروئینی و آلوده بنگ
    زن ظالم که بهانه می‌جست / سوی قاضی شد و سر داد آهنگ:
    شوهر بنده که تریاکی هست / می‌زند سیلی و مشت و اردنگ
    گر تو صادر نکنی حکم طلاق / می‌شوم کشته ضربات کلنگ
    شوهر بنگی من تا اینجاست / شهد در کام حقیر است شرنگ
    قاضی بی‌خبر و نا آگاه / خام یک مشت اراجیف جفنگ
    به زن قصه طلاق اعطا کرد / شد زن قصه ما فاتح جنگ
    خواست از محکمه بیرون آید / حکم قاضی به کفش چون نارنگ
    از قضا خورد دم در به زمین / “واندکی سوده شد او را آرنگ”
    “از زمین باز چو برخاست نمود / پی برداشتن حکم آهنگ”
    از دل شوهر سابق ناگاه / آمد آهسته برون این آهنگ:
    آه دشت ژن من یافت خراش / آه پای ژن من خورد به شنگ!

  2. 2 کاربر از پست مفید ملکه عشق سپاس کرده اند .


مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •