نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: شعر طنز دانشگاه آزادیا !! ( دانشجوها نخونن )

  1. #1
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2013/03/11
    نوشته ها
    83
    سپاس ها
    0
    سپاس شده 58 در 42 پست

    24 شعر طنز دانشگاه آزادیا !! ( دانشجوها نخونن )




    همان روزی که فرزندم بشد وارد به دانشگاه
    برآمد از درون سینه ام از غصّه وغم آه


    بشد دانشجوی آزاد ومن دربند وبیچاره
    چرا که نیک می دانم هزینه ساز و سرباره


    از این پس الوداعی بایدم با خنده و شادی
    و با هر چه پس انداز و حقوق و پول و آزادی


    شروع گردید دوران ریاضت ، سختی و حرمان
    هرآن چیزی بنا کردم بشد درلحظه ای ویران


    زدم چوب حراج بر فرش و تخت و تی وی رنگی
    همه چیزم بشد قربانی این کار فرهنگی


    به خون دل نمودم جور، پول ثبت نام او
    حدیث و داستان و قصّه بود، موضوع وام او

    از آن ترسم که تا پایان تحصیلات فرزندم
    وتاگیرد لیسانس خویش این دردانه دلبندم


    نه سقفی روی سر باشد نه فرشی زیر پای من
    به جای خانه گردد محبس و زندان سرای من

    شود او فارغ التحصیل و ساقط گردد از من حال
    شود« جاوید» دراو حسرت شغل و زمن هم مال







  2. کاربر روبرو از پست مفید ملکه عشق سپاس کرده است .


مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •