گرفتم نوكري بدخودرآمد!
به جاي ساد گي پررو در آمد !
خريد م ماست ،بردم خانه ،امّا
از آن پشم الاغ و مو در آمد !
كسي كه گفت :«خيلي پهلوانم »
بدون جرات و ترسو در آمد !
همان كه مد ِعي ّسادگي بود
چاچولك باز و تو در تو در آمد !
ببين از خانه ي پير محله
كه خيّر هست و دارد او در آمد ،
گهي «سيما »و «سوسن» ،گاه «نرگس »
گهي «سوگند »و گه« گيسو »در آمد !
رفيق من سياست باز و «چپ» بود
ولي شد «راست » از آن سود رآمد !
هرآنكه با تو احمق دست داده
كشيدي دستش از بازو در آمد !
شنيدم مؤمني بنگاه واكرد
در آخر «كژدم »و «زالو» در آمد !
همه كارم شد ه برعكس ،ياران !
«گلايول »كاشتم «شب بو» در آمد !
شد ه ضرب المثل :«بد شانس زن خواست
ولكين جاي زير از رو در آمد»!
چنين مي خواند جغدي اززبان ِ
فقيري بينوا :«كوكودر آمد»؟!
از آن بايد هميشه دل بريدن
اگر كه ملتي هالو در آمد !
پس از ليسانس و فوق و درس خواندن
رفيقم كرّه خر،يابو در آمد !
خداحافظ تمام طنزبازان !
دگر از طنز من هم بو در آمد!