خياط بلا از آستين مي دزدد !

معمار نوشته بر جبين« مي دزد د» !

«حاجي» كه نماد صيغه كردن شد ه است !
از صيغه ي خود پول و زمين مي دزد د !

آن رند نزول خوار از بيت المال
با اخذ «هزار آفرين» مي دزد د !

«صادق » كه «دروغگو» شد ه بر عكس
اسم و لقبش «حاج امين » مي دزد د !

ديروز به بنگاه «عدالت » رفيتم
ديديم كه آن «ديو لعين» مي دزد د !

شخصي كه هميشه د ست او كج بود ه !
گويند كه:«حال رفته چين مي دزد د»!

شاگردعزيز ميل دزدي دارد
چون ديد ه كه استاد وزين مي دزدد !

آن گربه ي عابدي كه الگوي من است !
چون موش نشسته در كمين مي دزد د !

گر جنگ شود«داش رجب »در جبهه
از دشمن خويش «تانك» و «مين »مي دزد د !

آن اسب سوار ماهر و تازند ه
خورده به زمين ،يراق و زين مي دزد د !

«ديو»ي كه« سليمان» شد ه مي قاپد كيف !
انگشتري از دست «نگين » مي دزد د !

ديديم كه تا بود ه دراين آبادي

آن مي دزد د از همه اين مي دزد د !
بايدبروم دزد شوم ،چون اينجا
باباي «عزيز»و «نازنين »مي دزد !!