نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

موضوع: آسمان گفته هاي صاحب علوم غيبه و غريبه، آيت الله بهجت(حفظه الله)

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile آسمان گفته هاي صاحب علوم غيبه و غريبه، آيت الله بهجت(حفظه الله)

    قصد كرديم تا در اين بخش مطالبي كه در جلسات حضرت آيت الله العظمي بهجت بيان مي شود، راجع به وجود مقدس بي بي ،بگذاريم. باشد كه تو شه اي برگيريم.


    كفّار انگيزه ى بسيار قوى بر تسخير بلاد مسلمان ها داشتند، زيرا مى خواستند تا آن ها را عبد ذليل خود بكنند! چه كنيم؟ آيا راه چاره اى براى نجات از سلطه و شرّ آن ها وجود دارد؟
    مى دانيم كه اساس كارشان در تسخير و تسلّط بر ما، رشوه دادن است، آيا ممكن است مسلمان ها تطميع و رشوه دشمنان را قبول نكنند و از اين راه مغلوب نشوند؟ با اين كه اين عمل اختيارى آن ها است؟
    آرى، با رشوه، رؤساى مسلمان ها را استعباد مى كنند.

    لذا نبايد كارى كنيم كه فريب بخوريم، تا با توسّل به رشوه كار ما را بسازند. هيچ چيز ديگر به اندازه ى رشوه در نفوذ و سيطره ى آن ها بر ما كارگر نيست. آن ها به دست ما مسلمانان بر ما مسلّط مى شوند. كار اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ را هم با رشوه تمام كردند؛ زيرا، معاويه به پسر عثمان گفت: هرگاه خاطر جمع شدى كه پيروز مى شوى، اگر عقب نشينى كنى خراسان مال تو است، بالاخره خراسان را به پسر عثمان داد.
    گفت: خراسان را چه كنم؟! به او پاسخ داد: نان خانه ى تو است. تا اين كه وقتى معاويه از نزد او بيرون مى آمد، اشعارى مى خواند كه مضمون آن اين بود كه آن چه مى خواستم داد، بلكه بالاتر از آن هم داد.
    مروان كه آن جا بود، ناراحت شد و گفت: همه را مى خرند، ولى كسى نيست ما را بخرد! معاويه جواب داد:
    «إِنَّما يُشْتَرى لَكَ.»(1) براى تو خريدارى مى شود.
    يعنى تو از مايى. با اين كلام مروان را شاد كرد، بدون اين كه چيزى به او بدهد. البته سرانجام فدك به آن وسعت را كه به نظر خودشان(2) براى عموم مسلمان ها است، به مروان بخشيد. و هم چنان در دست آل مروان بود، تا اين كه عمر بن عبدالعزيز برگرداند.
    در واقع، مطالبه ى فدك، مراد اصلى اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نبود، بلكه مسمّى مراد بود، يعنى اين كه حقّ را به اهلش بدهيد.

    1. ر.ك: الغدير، ج 2، ص 149؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 2، ص 69 و...
    2. برخلاف نظر شيعه، بلكه برخلاف منابع روايى اهل تسنّن كه مى گويند فدك، از آن فاطمه ى زهرا ـ عليهاالسّلام ـ بود و رسول اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ آن را به فاطمه ى زهرا ـ عليهاالسّلام ـ بخشيد.

    .................................................. .................

    چند نفر از علماى عامّه كه معتقد بودند شيخين از ظلم خود به حضرت فاطمه ـ عليهاالسّلام ـ توبه كرده بودند، از بغداد به كربلا آمده بودند تا با علماى شيعه بحث و مناظره كنند.
    يك نفر شبانه نزد آخوند دربندى ـ رحمه اللّه ـ رفت و جريان را به اطلاع ايشان رسانيد. ايشان همان شب در مجلسى كه علما در آن اجتماع كرده بودند، به بالاى منبر تشريف برد و فرمود: «أَللّهُمَّ الْعَنِ الاْءَوَّل!»
    علماى عامّه بسيار ناراحت شدند. ايشان بعد از مدتى فرمود:

    «أَسْتَغْفِرُ اللّه .»
    طولى نكشيد فرمود: «أَللّهُمَّ الْعَنِ الثّانِى!»
    دوباره استغفار كرد. باز فرمود: «أَللّهُمَّ الْعَنْ فُلانَة!» بار سوم استغفار كرد و از منبر پايين آمد و از مجلس خارج شد.


    اگر مايل به ادامه بوديد در همين تايپيك اعلام كنيد.

    التماس دعا.

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    با توجه به ابراز علاقه دوستان:


    در ادامه، اين بار هم مطالبي آسماني از افلاكي خاك نشين، آيت الله العظمي بهجت:



    [align=justify]گويا خليفه ى اول در حكم به حقّ و مُرّ، خيلى جدى بود (!) كه فدك را از حضرت فاطمه ى زهرا ـ عليهاالسّلام ـ پس گرفت و او را ايذا نمود، با اين كه فاطمه ـ عليهاالسّلام ـ از اهل بيت بود و در شأن او و بقيّه خمسه ى طيّبه ـ عليهم السّلام ـ آيه ى تطهير(1) نازل شده است، و پيغمبر اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ درباره ى ايشان فرموده است:

    «سَيِّدَةُ نِساءِ الْعالَمِينَ.»(2) سرور زنان عالَم. و نيز فرموده است:«مَنْ آذاها، فَقَدْ آذانِى.»(1) يا هر كس او را بيازارد، مرا آزرده است.
    پس چه طور شد حدّ و حكم خدا را درباره ى خالد بن وليد جارى ننمود، با آن همه مخالفت و اصرار عمر به او در لزوم جريان حدّ، و گفت:
    «خالِدٌ سَيْفُ رَسُولِ اللّه ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ .»(2) خالد شمشير رسول خدا ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ است.

    آيا سيف رسول اللّه بالاتر و اولى به مراعات بود، يا «بَضْعَة مِنْهُ؟!»(3)؛ (پاره ى تن او)؟!




    ...............................................
    1. سوره ى احزاب، آيه ى 33.
    2. ر.ك: بحار الانوار، ج 14، ص 192، روايت 2؛ ج 37، ص 85، روايت 52؛ ج 43، ص 24، روايت 20.
    1. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 16، ص 273؛ بحارالانوار، ج 27، ص 62؛ ج 29، ص 32 و...
    2. ر.ك: التعجب كراجكى، ص 40؛ الصوام المهرقة، ص 139؛ بحارالانوار، ج 30، ص 486 و...
    3. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 16، ص 273؛ بحارالانوار، ج 27، ص 62؛ ج 29، ص 32 و...

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    آيت الله العظمي بهجت(دامت برکاته):


    خود عامّه اعتراف مى كنند كه حضرت فاطمه ـ عليهاالسّلام ـ در حال وفات، از شيخين ناراضى بود، در صحيح بخارى آمده است: «فَوَجَدَتْ فاطِمَةُ عَلى أَبى بَكْرٍ فِى ذلِكَ، فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْ يُكَلِّمْهُ حَتّى تُوُفِّيَتْ.»(1)
    فاطمه به دليل اين [غصب فدك] بر ابوبكر غضب نمود و با او قهر كرد و سخن نگفت تا اين كه وفات نمود.

    هم چنين در صحيح بخارى در روايتى از رسول خدا ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ آمده است:
    «إِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّى؛ فَمَنْ أَغْضَبَها، أَغْضَبَنِى.»(2) فاطمه پاره ى تن من است. بنابر اين هر كس او را غضبناك كند، مرا به خشم آورده است.

    ما بايد در اين فكر باشيم كه جزوه اى درباره ى اعتقادات حقّه بنويسيم، بدان معتقد باشيم و بر اساس آن عمل كنيم، به گونه اى كه اگر همه ى مردم دست بردارند، ما دست بر نداريم و ثابت قدم باشيم.
    .................................................. .......

    1. صحيح بخارى، ج 5، ص 82. نيز ر.ك: ج 8، ص 3.
    2. صحيح بخارى، ج 4، ص 210 و 219.


    سؤال:

    گاهى انسان به خود اجازه منبر رفتن نمى دهد، چون مى داند به تمام آن چه مى گويد، عمل نمى كند. آيا اين كار درست است؟

    جواب حضرت بهجت (دامت برکاته):

    يك نفر را به راه آوردن، يك سنّى را شيعه كردن، يك كافر را مسلمان نمودن، از اهمّ واجبات است، چه ربطى به فاسق بودن انسان دارد؟!
    از اين گذشته، آن چه را كه ديگران نمى توانند بگويند، بگويد. مانند فضايل اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ ، تا گفتارش بر خلاف كردارش نباشد.
    زمانى آقا شيخ هادى خراسانى ـ رحمه اللّه ـ ايام فاطميه، پيغمبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ را در خواب مى بيند، حضرت به ايشان مى فرمايد:

    چرا روضه نمى خوانى؟ مگر مجالس عزا را نمى بينى؟! هم چنين ايشان در ايوان طلاى حضرت امير ـ عليه السّلام ـ نگاه مى كند و مى بيند حضرت فاطمه ـ عليهاالسلام ـ دست به پهلو گذاشته و به مجلس روضه وارد مى شود. مى رود و مى بيند شيخ محمّدعلى خراسانى ـ رحمه اللّه ـ ظاهرا در منزل آقا سيّد ابوالحسن اصفهانى و يا مرحوم ميرزاى نائينى ـ رحمهمااللّه ـ بالاى منبر است.

    التماس دعا.

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    حضرت آيت الله العظمي بهجت (دامت برکاته):

    سؤال: چرا حضرت فاطمه ـ عليهاالسّلام ـ راجع به فدك، گاهى به «نحله» و گاهى به «ميراث» تعبير مى فرمايند؟(1)
    جواب: مقصود حضرت از آن، اين است كه چه نحله باشد و چه ارث، فدك حقّ من است؛ و منظور كسانى كه آن را از دست آن حضرت گرفتند، بستن دَرِ خانه ى على ـ عليه السّلام ـ بود، وگرنه فدك موضوعيت نداشت، زيرا مى دانستند كه اگر فدك در دست على ـ عليه السّلام ـ باشد، درِ خانه اش باز خواهد بود و آن ها در اين صورت نمى توانند خلافت كنند.

    ..........................................

    1. تعبير به «نحله» در خطبه ى آن حضرت آمده است، با اين عبارت: «هذا ابْنُ أَبى قُحافَةَ يَبْتَزُّنى نِحْلَةَ أَبى.»؛ (اين پسر ابى قحافه [ابوبكر] هديه ى پدرم را از من مى گيرد.) ر.ك: احتجاج طبرسى، ج 1، ص 107؛ و تعبير به ارث نيز در موارد متعدّد از خطبه ى آن حضرت ـ سلام اللّه عليها ـ آمده است، از جمله: «أَيُّهَا الْمُسْلِمُون! أَ أُغْلَبُ عَلى إِرثى؟!»؛ (مسلمانان! آيا ارثيه ى مرا به زور از من مى گيرند.) ر.ك: احتجاج، ج 1، ص 102.


    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------

    همچنين ميفرمايند:


    آيا قرآن با زبان حالش نمى گويد: حيف از من كه در دست شما هستم؟!
    آيا ما قدردان قرآن هستيم؟! ما كه حاضر نيستيم قرآن را حفظ كنيم. در صورتى كه درباره ى حفظش در روايت آمده است: «مَنْ قَرَأَ [يا: خَتَمَ] الْقُرآنَ، فَكَأَنَّما أُدْرِجَتِ النُّبُوَّةُ بَيْنَ جَنْبَيْهِ وَ لكِنَّهُ لا يُوحى إِلَيْهِ.»(1) هر كس قرآن را بخواند [يا: ختم كند] گويى كه نبوّت در وجود او گنجانده مى شود، با اين تفاوت كه به او وحى نمى شود.
    آيا معناى اين حديث آن است كه «مَنْ قَرَأَ الْقُرآن، فَقَدْ قَرَأَ الْقُرآن!»؛ (هر كس قرآن را بخواند، قطعا قرآن را خوانده است!) يا اين كه مى خواهد بفرمايد:

    چنين شخصى كمالات نبوّت و قرآن را داراست و قرآن انسان را به غايت كمال انسانى مى رساند. ما قدردان قرآن و عديل آن، اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نيستيم. آيا عامّه كه اسمى از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نمى برند قدر قرآن را مى دانند؟! البته حافظ قرآن در ميان آن ها وجود دارد، شايد خيلى زياد هم باشد. آيا ابن زبير و عبدالملك يا على ـ عليه السّلام ـ و معاويه كه با هم مى جنگيدند، مگر قرآن در دست نداشتند؟! معناى بالاى نيزه كردن قرآن، اين است كه به حكميّت قرآن راضى هستم، آيا معاويه حكميّت قرآن را قبول داشت يا على ـ عليه السّلام ـ ؟!

    1. اصول كافى، ج 2، ص 604؛ وسائل الشيعة، ج 6، ص 181. نيز ر.ك: وسائل الشيعة، ج 6 ص 191.

    التماس دعا.

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    آیت الله العظمی بهجت (دامت برکاته):


    پرهيز از تمامى گناهان، مقدّمه‏ ى نيل به درجات كمال و يقين


    براى رسيدن به درجات كمال و يقين، قطعا تنها ورع از محرّمات كفايت نمى ‏كند، نه تنها ورع از سبعه‏ ى موبقه از كباير مانند شرك و قتل نفس و...، بلكه ورع از چهل محرّم كه در كتاب عيون اخبار الرضا ـ عليه‏السّلام ـ ذكر شده است،(1) نيز كفايت نمى‏ كند، بلكه يك نگاه تند كه سبب ايذاى يك مؤمن و يا هتك حرمت او شود، حرام است؛ هم چنين يك تبسّم به اهل معصيت كه موجب تشويق او بر گناه باشد، حرام است. بنابراين، كسى كه مى ‏خواهد به درجات كمال و يقين نايل گردد، بايد از اين گونه گناهان هم پرهيز نمايد.

    1. ر.ك: عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 126؛ بحارالانوار، ج 10، ص 358.

    .................................................

    اگر نمازگزار توجه خود را از خدا بردارد...


    حضرت زين العابدين ـ عليه السّلام ـ مشغول نماز بودند كه امام باقر ـ عليه السّلام ـ كه در آن زمان كودك بودند، در چاه افتادند، مادر شريفه اش فرياد مى زد: بنى هاشم قلبشان ... است، در حالى كه خودش هم از بنى هاشم بود! نقل مى كنند: حضرت سجاد ـ عليه السّلام ـ بعد از نماز به او فرمود: اى ضعيفة الايمان! سپس تشريف بردند سر چاه و كودك را سالم از چاه بيرون آوردند.
    علمايى ديده شده كه نمايش دهنده ى همين صحنه ها بودند.

    مضمون روايت است كه: اگر نماز گزار توجّه خود را از خدا بردارد و به غير او مصروف نمايد، آيا بيم آن را ندارد كه:
    «يَنْقَلِبُ وَجْهُهُ وَجْهَ حِمارٍ.»(1)
    روى او به صورت چهره ى الاغ درآيد.

    1. عوالى الّلالى، ج 1، ص 322؛ بحارالانوار، ج 81، ص 211. نيز ر.ك: صحيح مسلم، ج 2، ص 29 و...

  6. #6
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    با تشکر از همراهی و دلگرمی دوستان

    آسمان گفته ای دیگر از آیت الله بهجت:

    ائمّه ما ـ عليهم السّلام ـ هزار سال پيش خبر داده اند كه گرفتارى و ابتلائات براى اهل ايمان به حدى خواهد بود كه عدّه ى كثيرى از آنان از ايمان خارج مى گردند.

    آيا خروج از ايمان خروج از ابتلائات را هم به دنبال دارد؟! آيا ما از منتظرين امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ـ هستيم؟! آيا ما هم مى خواهيم امام زمان

    ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ـ ظهور كند؟! آيا ما به ظهورش راضى هستيم؟! آيا آن حضرت از كارهاى ما راضى است؟! آيا آن حضرت راضى است كه مالش را در

    مواردى صرف كنيم كه گويا مال آن حضرت نيست؟! آيا آن حضرت راضى است كه در ترويج مذاق او و پدرانش ـ عليهم السّلام ـ تقصير و كوتاهى نماييم، و يا آن را ترك

    كنيم؟!

    .................................................. ...

    تنها پيدا كردن و ديدن آن حضرت ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف ـ مهم نيست، زيرا ديدن آن حضرت ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف ـ در عرفات يا در جاى ديگر، كه

    هميشه ميسور نمى شود و ممكن نيست.
    لذا آقايى گفته بود: شايد شما هم به خدمت آن حضرت مشرّف شده ايد و خيلى ها مشرّف شده اند. اگر مشرّف

    شديد، به آن حضرت نگوييد كه از خدا براى من زن، خانه، دفع فلان بيمارى و يا امراض خصوصى و... بخواه، زيرا اين ها چندان اهميّت ندارد.


    هم چنين آقاى ديگرى گفت: در اعتكاف مسجد كوفه آن حضرت را در خواب ديدم كه به من فرمود: اين هايى كه به اين جا (مسجد كوفه) آمده اند، از مؤمنين خوب

    هستند، ولى هر كس حاجتى دارد و براى برآورده شدن حاجت خود آمده است. مانند، خانه، فرزند و... هيچ كدام براى من نيامده اند.

    البته محتاج به خواب هم نيست، مطلب همين طور است و هر كدام در فكر حوايج شخصى خود هستيم، و به فكر آن حضرت ـ كه نفعش به همه بر مى گردد و از

    اهمّ ضروريات است ـ نيستيم!

    التماس دعا.

  7. #7
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    اين جمله را وقتي مي خوانم، ميسوزم...

    با من ميسوزي ؟؟؟؟

    مثل هميشه، استاد بزرگوار حضرت آيت الله العظمي بهجت (حفظه الله):

    امام زمان به خاطر گناهان ما خائف است!

    در زيارت حضرت غايب ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ـ وارد شده است :

    «ألسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ!»(1)

    سلام بر تو اى آراسته ى بيمناك!

    با اين كه اگر انسان خائن باشد، بايد خائف باشد، و شخص مُهذّب و بى گناه و پاك از كسى بيم ندارد، ولى آن حضرت با آن

    حريم پاك، از اظهار خود خايف است. بنابراين، از گناه ما و به خاطر اعمال ما است كه آن حضرت هزار سال در بيابان ها در به

    در و خائف است.

    ......................................
    1. بحارالانوار، ج 99، ص 215؛ جمال السبوع، ص 37.


    التماس دعا.

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •