روستاي الوند كه اكنون به « كهنه الوند »معروف است ، در كنار شهر صنعتي جديد البرز و در 6/5 كيلومتري جنوب شرقي شهر قزوين واقع شده است.زبان رايج در اين روستا ، زبان تركي با ته لهجه قزويني مي باشد.
سال 1290 هجري قمري ( مصادف با 1252 شمسي- 1872 ميلادي ) ، نقطه عطفي مهم براي الوند و كلا" تاريخ موسيقي ايران است.چنين مقدّر بود كه با ظهور نابغه اي بزرگ از اين روستا ، بار ديگر بنا بفرموده حضرت مولانا :« بانگ گردشهاي چرخ » به اوج آسمان برسد.در اين سال ابوالحسن اقبال آذر ، از پدر و مادري با ايمان ( ملّا موسي-عزّت خانم ) در الوند متولد شد.
This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 1521x1147.
This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 1206x915.
ملّا موسي از مجتهدين پارسا و داراي رساله علميه بود و در روستاي الوند و آبادي هاي مجاور ، تعداد زيادي مقلد و پيرو داشت. وي بيست و هشت سال در عتبات عاليات به تحصيل علوم ديني مشغول بوده و بعد از مراجعت به قزوين در مدرسه معروف به ملا محمد صالح برغاني (برادر ملا محمد تقي برغاني ، معروف به شهيد ثالث ) تدريس مي كرده است.
ملا موسي بعد از تدريس علوم ديني ، در مختصر ملكي كه در الوند داشت مشغول زراعت مي شد و از اين طريق زندگي عائله خود را مي گذراند. او چون از متّقيان زمان خويش بود به خود اجازه نمي داد كه از محل وجوه شرعي كسب درآمد كند ، حتي اين نوع كسب درآمد را صحيح ندانسته و به فرزندان خود نيز توصيه مي كرد كه سربار ديگران نشده و بجز از راه دسترنج خود ، به طريق ديگري امرار معاش نكنند.
This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 1404x1337.
This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 1015x1600.
ابوالحسن هنوز خردسال بود كه پدرش - ملا موسي - در گذشت .ابوالحسن كه از صداي خوب و بي مانندي برخوردار بود بعد از فوت پدر به علت تنگي معيشت ، ناگزير شد در پاي منبر مسجد الوند به نوحه خواني بپردازد.
طبيعت زيبا و دلپذير روستاي الوند و زمزمه پرندگان خوش آواز ، تأثير فوق العاده اي در ابوالحسن مي گذاشت.وي در زير درختان غرق شنيدن آواز لطيف و دلنشين بلبل مي شد و در دل خويش با يك دنيا آرزو ، سرود دلپذير بلبل را در دل باغها تكرار مي كرد. ابوالحسن خود در اين باره مي گويد :
وقتي خردسال بودم در باغها گردش مي كردم و به شنيدن آواز پرندگان خوش الحان بخصوص آواز بلبل كه هميشه شيواترين و سوزنده ترين آوازها را سر مي داد ، علاقه خاصي داشتم و نغمه هاي نشاط انگيز و دلنواز پرندگان را از دل و جان گوش مي دادم و آرزو مي كردم كه مثل آنها بتوانم چهچهه بزنم و تا مي توانستم از آواز پرندگان تقليد مي كردم.اين تقليد بجايي رسيده بود كه گاهي با هزاردستان ، هم داستان مي شدم.من در زير درختان آواز سر مي دادم و بلبل روي شاخه ها به جست و خيز مي پرداخت. تا اينكه خداوند اراده فرمود كه نواي بلبل را در حنجره من تعبيه كند و شهري را از آن با خبر سازد. حال ديگر مردم قزوين مي دانستند كه يك كودك مانند كبك قهقهه مي زند و همچون قناري چهچهه مي زند.
نعمت صداي خوش و رسايي كه خداوند به ابوالحسن نوجوان ارزاني داشته بود ، منشأ سعادت او شد و او را به آينده اميدوار ساخت.در اين ايام ، دوستان و نزديكان ابوالحسن ، او را به همكاري با دسته اي از شبيه خوانان قزوين تشويق مي كردند زيرا شبيه خواني يكي از راههاي امرار معاش آن زمان به شمار مي رفت.
آن زمان يكي از مجهزترين و ماهرترين گروههاي شبيه خواني در قزوين ، گروه ميرزا حسن ثقفي يزدي بود كه در تكيه هاي دولتي و ملي ، به شبيه خواني مي پرداخت. ( ميرزا حسن ثقفي ، يكي از بزرگترين تعزيه گردانان زمان خود بود و در قزوين به تعليم و تربيت شبيه خوانان مي پرداخت.)
This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 1469x1118.
ميرزا حسن ، از دوستان بسيارنزديك مرحوم ملا موسي بود و وقتي كه شهرت صداي ابوالحسن را شنيد به ديدار او رفت و از ابوالحسن خواست تا با او به قزوين رفته و با دسته شبيه خوانان وي همكاري داشته باشد. ميرزا حسن ثقفي با گرفتن رضايت خانواده ابوالحسن و كدخداهاي الوند ( كدخدا محمدعلي - كدخدا مسلم ) ، وي را با خود به قزوين مي برد و ابوالحسن كه در اين زمان بيش از ده سال نداشت ، الوند زيبا را با تمام خاطرات شيرينش ترك مي گويد و در خانه بزرگ ميرزا حسن ثقفي يزدي زندگي تازه اي آغاز مي نمايد.
اقامت ابوالحسن در خانه ميرزا حسن ثقفي ، باعث ارتياط نزديك هر دو خانواده شده بود.در اين ايام ابوالحسن ، تحت تعليم ميرزا حسن ثقفي و فرزندش ميرزا هدايت الله ثقفي ( ناظم البكاء ) قرار گرفت و جهت ارتقائ سطح سواد ابوالحسن ، وي را با خواندن قرآن و گلستان و بوستان سعدي آشنا كردند و سپس طريق حفظ و خواندن نسخه هاي تعزيه را به وي آموزش دادند.
آن زمان، دهها تكيه و حسينيه در قزوين وجود داشت كه ميتوان از تكيه مولا وئردي خان ، تكيه حسن نايب و مسجد محمد خان بك نام برد.در ماه محرم ، دسته شبيه خوانان ميرزا حسن ثقفي با سلام و صلوات از تكيه اي به تكيه ديگر مي رفتند و مراسم تعزيه و شبيه خواني برپا مي كردند.ابوالحسن در نتيجه چند ماه همكاري با شبيه خوانان شهرت فراواني يافت و رفته رفته معروف گرديد.استعداد ابوالحسن نوجوان مورد توجه اهالي قزوين واقع شده بود و نامش دهان به دهان مي گشت.وي در تكيه هاي دولتي و ملي كه نوحه را با لحن كودكانه سر مي داد ، تماشاگران را سخت تحت تأثير قرار مي داد.
This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 1464x1136.
ابوالحسن در پانزده سالگي ، ناگهان صدايش تغيير يافت و غير قابل استفاده شد. خود در اين باره مي گويد :
تقريبا" دو سال صداي من غير قابل استفاده شد و نيروي آتشزايي در عروقم موج مي زد كه صداي آسماني مرا در لهيب خود خاكستر مي كرد و اين پيشامد به قدري برايم ناگوار شده بود كه بارها اشك تحسّر از ديدگانم فرو مي باريدم. براي از بين بردن اين عارضه به خدا توسل نمودم و نيز مجبور شدم مدت زيادي از داروهاي عطاري استفاده كنم.خوشبختانه ، تلاش وممارست از طرفي ، و سبك شدن بار اعصاب از طرف ديگر موجب شد كه آب رفته به جوي بازآيد و صداي دو سال قبل من با وسعت و قدرت بيشتري عودت يابد و بار ديگر مشتاقان پيشين را بسوي من سرازير و از اين برگشت، اجر زحماتي را كه در راه بازستاندن نعمت از دست رفته كشيده بودم و روزها و ماهها در كوهها و باغها جيغ زده بودم ، باز يافتم.
همانطوري كه قمر الملوك وزيري در يكي از صفحات خود گفته بود : زنده باد ابوالحسن خان قزويني كه از صفحات او مشق كرده ام. جا داشت من هم بگويم كه زنده باد طبيعت كه در دامان او اين صدا را آموخته ام.
ميرزا حسن ثقفي براي آشنايي ابوالحسن با دستگاههاي موسيقي ايراني ، او را نزد استاد موسيقي عصر، حاج ملا كريم جناب قزويني برد. جناب قزويني چون به قابليت و استعداد نهفته ابوالحسن پي برد، به تربيت صداي او پرداخت و تكنيك هاي استفاده از صدا در درون دهان را از طريق كلماتي نظير : اسحاق ، مجير و منير به ابوالحسن آموخت و از او خواست تا كلماتي اين چنين را كه داراي پژواك صدا هستند را در جاهايي كه انعكاس صوت در آنها بيشتر است ، بارها و بارها با صداي بلند تكرار كند.بعد از اين مرحله ، جناب قزويني انواع تحرير و همه دستگاههاي موسيقي را در طي چند سال به ابوالحسن آموخت.
ابوالحسن در كنار آموزش دستگاههاي موسيقي ايراني نزد حاج ملا كريم جناب ، از ميرزا حسن ثقفي نيز نحوه اجراي تعزيه در شبيه خواني و خواندن نسخه هاي مربوطه را آموزش مي ديد.علاوه بر اين ، ابوالحسن در خانه بزرگ ميرزا حسن ثقفي ( كه در واقع محل تمرين شبيه خوانان نيز بود ) به بچه خوانها ، آواز و ترتيبات تعزيه را آموزش مي داد.
ابوالحسن با فرارسيدن ماههاي محرم و صفر ، در مجالس مختلف تعزيه به شبيه خواني مي پرداخت و هيچ وقت حاضر نشد در شبيه مخالف خوان ( نقش دشمنان اهل بيت ) ظاهر شده و به تعزيه بپردازد.
در سال 1309 هجري قمري ( 1271 شمسي - 1893 ميلادي ) ابوالحسن كه به ابوالحسن ميرزا شهرت يافته بود ، با دختر ميرزا حسن ثقفي پيمان زناشويي بست و با اينكار احترام و اعتبار بيشتري در قزوين و مجالس تعزيه يافت.اگر چه ابوالحسن ميرزا در كار خود به موفقيت هاي روزافزون بزرگي دست مي يافت ، اما سرنوشت روزهاي سياهي را نيز براي وي رقم زده بود ، زيرا در سال 1315 هجري قمري ( شش سال بعد از ازدواج ) همسرش در حين زايمان دخترش (دومين فرزند ابوالحسن خان ) در گذشت. يك سال پيش از اين واقعه ، مصادف بود با قتل ناصر الدين شاه بدست ميرزا رضاي كرماني.
ابوالحسن ميرزا چون محيط قزوين را براي جولان تنگ مي ديد، لذا به فكر ميدان وسيع تر و شرايط مناسب تري افتاد تا هنر بي نظير خود را عرضه دارد. در آن تاريخ تنها شهر تبريز بود كه به مناسبت داشتن سابقه وليعهد نشيني و موقعيت خاص جغرافيايي كه همجوار ممالك متمدن و پيشرفته بود ، شهرهنرپروري به شمار مي رفت و در واقع براي روسنفكران و آگاه دلان كعبه آمال شده بود.
در همين راستا ، ابوالحسن ميرزا چند روز قبل از فرارسيدن ماه محرم 1316 هجري قمري ( 1277/2/28 شمسي ) همراه دسته شبيه خوانان ميرزا حسن ثقفي كه همه ساله در ماههاي محرم و صفر از سوي دربار ولايتعهدي تبريز براي اجراي مراسم شبيه خواني در تكاياي ملي و دولتي آذربايجان دعوت مي شدند ، به تبريز مي رود. اين گروه بعد از رسيدن به تبريز ، وارد عمارت عالي قاپوي اين شهر شدند و به مدت ده روز مراسم تعزيه خواني مخصوص به هر روز ، با تشريفات فراوان به رهبري ميرزا حسن ثقفي در تكيه دولتي آذربايجان با حضور محمدعلي ميرزا وليعهد برپا گرديد و مورد استقبال اهالي تبريز و محمدعلي ميرزا قرار گرفت. ابوالحسن ميرزا در اين مراسم چنان خوش درخشيد كه تحسين همگان را بر انگيخت ؛ حتي محمدعلي ميرزا با شنيدن صداي پرشكوه ابوالحسن ميرزا ، شيفته و مسحور نبوغ وي گرديد و به وي توصيه كرد كه در تقويت اين موهبت الهي همت گمارد و دستور داد در دربار ولايتعهدي مانده و خانواده اش را از قزوين به تبريز بياورد.
پس از پايان مراسم تعزيه خواني و شبيه گرداني ، ميرزا حسن ثقفي از سوي محمدعلي ميرزا به « معين البكاء » ملقب گرديد.
ابوالحسن ميرزا بنا به دستور محمدعلي ميرزا ، به همراه شبيه خوانان به قزوين باز گشت و دختر كوچكش را همسر ميرزا حسن ثقفي سپرد تا از او نگهداري كند و خود به همراه مادرش و پسرش به تبريز آمده و در محله راسته كوچه اقامت گزيد.
در ماه رجب همين سال ، محمد علي ميرزا طي حكمي ، ابوالحسن ميرزا را جزو فراش خلوت مخصوص خود گردانيد.
This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 1325x1192.
ابوالحسن ميرزا در جامعه آنروز به ميرزا ابوالحسن خان قزويني ، آوازخوان وليعهد معروف گرديد. يكسال بعد ابوالحسن خان در اثر صداقت و درستكاري و حسن خدمت در انجام وظايف محوله ، بر اقران خود برتري يافت و با صدور حكمي از سوي وليعهد جزو پيشخدمت هاي مخصوص او گرديد. محمدعلي ميرزا ضمن افزودن به مقرري هاي ابوالحسن خان ، همه گونه انعام نيز در حق وي مبذول مي داشت و ابوالحسن خان در سايه حمايت وليعهد ، در كمال عزت و دولت زندگي مي كرد.
در اين سالها بر اثر بي عدالتي ها و خشونت هاي دولت قاجار ، جنبش مشروطه خواهي در ايران برپا گرديده بود كه سرانجام بر اثر پافشاري آزاديخواهان ، مظفرالدين شاه به ناچار تقاضاي مشروطه طلبان را پذيرفته و در 14 جمادي الثاني 1324 هجري قمري ( 13 مرداد 1285 شمسي ) فرمان مشروطيت را صادر و اعلان نمود.
اما در تبريز ، محمدعلي ميرزا با آزادي و نظام مشروطه مخالفت كرده و آزاديخواهان را به قتل رساند كه با اقدامات خودسرانه و خائنانه او دامنه جنبش مشروطه خواهي به تبريز هم رسيد. در اين سال مظفرالدين شاه به بستر بيماري افتاد و محمدعلي ميرزا بنا به درخواست دربار تهران در 14 شوال 1324 هجري قمري ( 1285/9/9 شمسي ) با چهارهزار سواره و شش عراده توپ عازم تهران شده و ابوالحسن خان را نيز در ركاب خود به تهران برد.
در روز 2 ذيقعده هجري قمري ( 1285/9/27 شمسي ) محمدعلي ميرزا همراه ياران خود وارد تهران شد. شب چهاردهم ذيقعده مظفرالدين شاه دارفاني را وداع گفت و فرزندش محمدعلي ميرزا در 4 ذي الحجه تاجگذاري كرد و زمام امور مملكت را بدست گرفت ودر جمعه دهم ذي الحجه فرزندش احمد ميرزا خلعت وليعهدي پوشيد.
ابوالحسن خان با آمدنش به تهران ، در عين حال كه بزم درباريان قاجاري را رونق مي بخشيد ، با فرارسيدن ماه محرم نيز در تكيه دولت و طاق نماهاي دور تكيه دولت كه از طرف صاحبان طاق نماها دعوت مي گرديد، به شبيه خواني مي پرداخت.
اوج صدا ، قدرت تحرير و نهيب سينه ابوالحسن خان طوري بود كه مانند توپ فضا را مي شكافت و با قهرماني هاي خود همه شبيه خوانان تكيه دولت را كه از بهترين آوازخوانان تعزيه بودند ، تحت الشعاع قرار مي داد.
در اين ايام ابوالحسن خان با حفظ سمت رسمي درباري ، شبيه خوان شاخص تكيه دولت گرديد. بتدريج ابوالحسن خان با اساتيد مقيم تهران آشنا شد و از دانش و هنر آنها بهره ها برد. درنتيجه با انجمن اخوت كه در قسمتي از خانه بزرگ ميرزا عليخان ظهيرالدوله ( داماد ناصرالدين شاه و قطب درويشان صفايي )برپا شده بود ، آشنا شد.
انجمن اخوت كه در سال 1317 هجري قمري ( 1278 شمسي ) توسط ظهيرالدوله تأسيس يافت ، براي تبليغ آزادي و تربيت مردم خدمات ارزنده اي انجام مي داد. در اين انجمن ، پول اعانه براي وراث مقتولين و مجاهدين جمع مي كردند و براي اين كار جشن نصرت ملي مي گرفتند.در اين مكان ، از بيرق ها و فانوسها يك اتاق زيبايي مثل صحنه تئاتر درست كرده بودند كه در آن اركستر ايراني به اجراي موسيقي مي پرداخت. ابوالحسن خان برحسب دعوت انجمن اخوت و راهيابي به انجمن ، با اعضاي اركستر اين انجمن كه تحت نظارت آقاي مجلل الدوله اداره مي گرديد ، آشنا شد.غلامحسين خان درويش رهبر اركستر بود وعده اي از اساتيد وقت كه با همديگر همكاري داشتند عبارت بودند از :
دكتر مهدي صلحي ، منتظم الحكما ، حسين خان هنگ آفرين ، مشيرهمايون شهردار ، غلامرضا سالار معزز ، يوسف فروتن ، ارفع الملك ، يوسف خان صفايي ، يحيي خان قوام الدوله ، علينقي وزيري ، فخام الدوله ، اسماعيل قهرماني ، حاج غلامرضا گاوي ، حسين خان اسماعيل زاده ، باقرخان رامشگر ، تقي دانشور ، ركن الدين خان مختاري ، حسام السلطنه ، حشمت دفتر ، حاجي خان ، رضا قليخان ، نائب اسدالله ، شاهيدي ، سيد احمد خان ، ناصر سيف ، ميرزا حسين ساعتساز ، سيد حسين طاهرزاده.
ابوالحسن خان به دعوت درويش خان ، براي اولين بار با اركستر انجمن اخوت كنسرت داد و به موفقيت بزرگي دست يافت.
محمد علي شاه چند ماه پس از دستيابي به حكومت ، مخالفت خود را با انقلاب مشروطه و آزاديخواهان علني ساخت تا جايي كه بسياري از آزاديخواهان دچار حبس ، تبعيد ويا قتل شدند. پس از اوج گيري حركات مستبدانه محمدعلي شاه ، آزاديخواهان آذربايجان ، گيلان وساير نقاط كشور بر حكومت مركزي شوريدند كه با ورود قواي سردار اسعد بختياري و سپهدار اعظم به تهران ، محمدعلي شاه روز جمعه 27 جمادي الثاني 1327 هجري قمري ( 1288/4/25 شمسي ) به سفارت روس پناهنده شد و ابوالحسن خان را نيز با خود برد. زماني كه محمدعلي شاه مخلوع مي خواهد از سفارت روس خارج شده و راه روسيه را در پيش بگيرد ، مصمم مي شود كه ابوالحسن خان را نيز همراه خود ببرد ، اما ابوالحسن خان كه تمايلي براي خروج از ايران نداشت ، به طريقي خواسته خود را به اطلاع ميرزا علي ثقةالاسلام ( نماينده ملت آذربايجان و آزاديخواهان ) ميرساند و ثقةالاسلام به كمك ستارخان ( سردار ملي ) تلگرافي به محمدعلي شاه مخلوع مخابره كرده واز او مي خواهد كه از بردن ابوالحسن خان صرفنظر كند. او نيز چنين كرده وابوالحسن خان را مرخص مي كند وابوالحسن خان پس از مدتي درنگ در تهران به تبريز بر مي گردد.
This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 1467x1368.
ابوالحسن خان بعد از مراجعت به تبريز ، به آزاديخواهان پيوست و در ايام محاصره ، در كنار ميرزا علي ثقةالاسلام و ياران او ، خدمات ارزنده اي نسبت به مشروطه بجا آورد.
در روز هفتم محرم 1330 هجري قمري ( پنجشنبه 1290/10/7 شمسي ) ژنرال وردان اف با نيروهاي خود وارد باغ شمال تبريز شدند و به جستجوي آزاديخواهان پرداختند.
روس ها براي اينكه بتوانند ريشه آزاديخواهي را در آذربايجان براندازند ، صمدخان شجاع الدوله را كه مردي خون آشام و از ايادي محمدعلي شاه بود به حكمراني آذربايجان گماردند. دراين ايام ، شجاع الدوله با فراهم كردن مجالس عيش و طرب ، ابوالحسن خان رابه اين مجالس دعوت مي كند تا آنگونه كه براي محمدعلي شاه آواز مي خوانده براي وي نيز بخواند. ابوالحسن خان كه اين كار را كسر شأن خود مي دانست ، لذا اين درخواست را رد مي كند.ولي از آنجائيكه شجاع الدوله فردي ديكتاتور بود ، لذا ابوالحسن خان را سخت تهديد مي نمايد. ابوالحسن خان نيز با اجبار و اكراه تن در مي دهد و در نهايت با خواندن شعري از حافظ ، عدم تمايل خويش را بدينگونه هويدا مي كند :
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود آدم آورد دراين دير خراب آبادم
اين مضمون از نظر تيزبين حاكم مقتدر دور نمانه و با رنجش خاطر عكس العمل شديدي از طرف او بعمل مي آيد.ناگفته نماند كه بي لطفي حاكم بعدا" جبران شده و ابوالحسن خان رد دستگاه حاكم مزبور با سمت فراش خلوتي مشغول بكار مي شود و شجاع الدوله با صدور حكمي در مورخه جمادي الاول 1330 هجري قمري (30فروردين / 29 ارديبهشت 1291 شمسي ) او را به لقب « اقبال السلطان » ملقب مي كند.
بعد از شهادت ثقةالاسلام توسط روسها ، شجاع الدوله ميرزا حسن خان مشكوةالممالك (داماد خانواده ثقةالاسلام ) را به تفليس تبعيد مي كند كه ابوالحسن خان نيز با وي به تفليس مي رود. هنر ابوالحسن خان اقبال السلطان در آن ديار مورد توجه و استقبال هنرمندان موسيقي مقامي ساكن تفليس قرار گرفت وار ابوالحسن خان براي دادن كنسرت در تفليس دعوت بعمل آوردند. بعد از بركناري شجاع الدوله از حكومت آذربايجان ، ايشان دوباره به تبريز باز مي گردند.
به هنگام تاجگذاري احمدشاه قاجار در مورخه 17 ربيع الاول 1332 هجري قمري ( جمعه 1292/11/24 شمسي ) ابوالحسن خان به تهران رفت و با درويش خان و ديگر بزرگان ديدار نمود و دعوت نماينده كمپاني صفحه پركني مونارخ-ركورد آلمان را براي ضبط صفحه ، با درويش خان در ميان گذاشت.
This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 1470x1360.
This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 1349x1146.
منبع : با زمزمه هزاردستان - نوشته سيد جواد حسين