باز امشب بوی طوفان میدهم
بوی دلتنگی باران میدهم
حلقه اشکی تیغ بر جانم کشید
باز آتش در نیستانم کشید

آه ای غوغای پنهان در دلم
کیستی ای زخم هجران در دلم
کیستی ای رنگ بی رنگی من
همنشین وقتِ دلتنگیِ من
کیستی ای ناز جان افروخته
انتظار دیدگان دوخته
کیستی ای ناله های ناصبور
کیستی ای راز دریاهای دور
کیستی ای زخمها را التیام
کیستی ای ذوالفقار در نیام
کهنه شد درد فراقت ای دریغ
کشتی ام از اشتیاقت ای دریغ
آه ای امید فردا باز گرد
باز گرد ای داغ دلها باز گرد
باز گرد ای خوش ترین رویای ما
ای نِیِستانی ترین آقای ما
ای اَبَر مردِ زمان ای راد مرد
باز گرد ،آخر، خدا را باز گرد
کور شد چشمی که بر در دوختم
سوختم از سوز حسرت سوختم
بر خیالت هر نفس دل بسته ام
طاق نصرت بر در دل بسته ام

یا ابا صالح ، یا قائم آل محمد:
بِاَبی اَنتَ و اُمی و نَفسی