-
مدیر بازنشسته
ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا
شراب نور به رگهای شب دوید بیا
شهاب یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه سو خط زر کشید بیا...
-
-
مدیر بازنشسته
آزمودم عقل دور اندیش را
بعد از این دیوانه سازم خویش را
-
-
مدیر بازنشسته
ای چراغ دل تاریکم از این خانه مرو
آشنای تو منم بر در بیگانه مرو
شمع من باش و بمان،نور زتو ، اشک ز من
جان فشان تو منم از بر پروانه مرو
-
-
مدیر بازنشسته
وقت آن آمد که من عریان شوم
نقش بگذارم سراسر جان شوم
-
-
مدیر بازنشسته
مهتاب باران میشود با یاد تو شبهای من
رنگی دگر دارد ز تو بیداری و رویای من
-
-
مدیر بازنشسته
نک ز درویشی گریزانند خلق
لقمه حرص و امل زانند خلق
-
-
مدیر بازنشسته
قانون چکیده ای است ز قرآن کلام حق
غافل مشو که مجری قانون خدا بود
-
-
مدیر بازنشسته
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
واندر این کار دل خویش به غوغا فکنم
-
-
مدیر بازنشسته
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره زجایی بکنیم
-
-
مدیر بازنشسته
من که تو بن بست غربت
زخمی از آوار پاییز
فکرچشمای تو بودم
با دلی از گریه لبریز
شب عاشقونه ی من
که حروم شد
مهلت بودن باتو که تموم شد
ندونستم که باید از تو می گزشتم
وقتی از غربت چشمات می نوشتم
بنویس مهلت موندن یه نفس بود
سهم من از همه دنیا یه قفس بود
بنویس
که خیلی وقته
واسه تو
گر یه
نکردم
سر رو شونه هات نزاشتم
مثه دستات سرده سردم...
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن