اگر كسي رو دوست داري نه براش ستاره باش، نه آفتاب چون هر دوشون زود گذرند، پس براش آسمون باش كه هميشه بالاي سرش باشي
زندگي مثل ديكته است هي غلط مي نويسيم و هي پاك مي كنيم دوباره مي نويسيم و باز پاك مي كنيم غافل از اينكه يه روز داد مي زنند ورقه ها بالا ...
من پرستوي خزان ديده و خاموش توام حسرتي گر به دلم هست همان دوري توست
دوستي من و تو دوستي شاخه و برگ است، و جدايي برگ از شاخه ، مرگ است
امشب دلم از امدنت سرشار است، فانوس به دست كوچه ديدار استف آن گونه تو را در انتظارم كه اگر،اين چشم بخوابد آن يكي بيدار است
اگر ديدي دلي تنها نشسته، ميان رنج غمها تك نشسته، نگو آن دل چرا تنها نشسته، بدان كه دوريت آن را شكسته
سيب سرخي را به من بخشيد و رفت، عاقبت بر عشق من خنديد و رفت، اشك در چشمان سردم حلقه زد، بي مروت، گريه ام را ديد و رفت
نبودي بي تو پنهان گريه كردم، تو را ديدم و خندان گريه كردم، براي اين كه اشكهايم نبيني، نشستم زير باران گريه كردم
زندگي سه تا پيچ داري، تولد_عشق_مرگ، سر پيچ دوم منتظرتم كه تا پيچ سوم باهات بيامpraying
بايد در زندگي همچون دريا بود تا اگر با سنگهاي سخت برخورد کرديم ، سنگها در عمق ما محو شوند نه ما در عمق سنگها

زيبا ترين غروب : غروب عاشقان......زيبا ترين سنگ : دل يار. زيبا ترين مايع : اشك .....زيبا ترين ناله :آه....زيبا ترين دوست : قلب (تو) زيبا ترين كلام دوستت دارم
خداحافظ : ولي هرگز نخواهي رفت از يادم خداحافظ : ولي اين يعني در اندوه تو ميميرم دراين تنهايي مطلق که مي بندد ، به زنجيرم و بي تو لحظه اي حتي دلم طاقت نمي آرد wave
براي شنيدن صداي که دوستش ميداري همين لحظه هم بسيار دير است، افسوس خواهي خورد زماني را که آن سوي سيم ها کسي بي احساس ميگويد: برقراري ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمي باش
مرا صد بار از خود براني دوســــتت دارم** **به زندان خيانت هم کشاني دوســــتت دارم** **چه سود از مهر ورزيدن** **چه حاصل از وفا کردن** **مرا لايق بــداني يا نداني دوســــتت دارم**


هميشه سلام تو به شادباش يک اتفاق در من تکرار مي شوي به من نگو از حروف ِ نام ِ تو ساده بُگذرم كه من جز قشنگ ِ نام ِ تو حرف ِ ديگري نخوانده ام ! با من بگو به کدام زبان آفرينش بگويم که تمام ِ دارايي مني صداي تو دلنشين چشم هات آينه با تو مهربان ! بهار هميشه در رگِ زمين شناورست...
مي نويسم تنها به ياد او و براي او...مي نويسم به ياد روزهاي شيرين انتظار،به ياد لحظه هاي فراق و چشمان منتظر..........
من به آمار زمين مشكوكم اگر اين شهر پر از آدمهاست پس چرا اين همه دلها تنهاست؟
وقتي عشقت رو از دست دادي ديگه سعي نكن به دستش بياري ،درست مثل چيني شكسته مي مونه كه حتي اگه بندش هم بزني ديگه به زيبايي گذشته نيست
زندگي در گرو خاطره هاست ، خاطره در گرو فاصله هاست ، فاصله تلخ ترين خاطره هاست .
فاصله گرفتن از آدم هايي كه دوستشان داريم بي فايده است ، زمان به ما نشان خواهد داد كه جانشيني براي آنها نيست . . .
هميشه ابرها گريه ميكنن اما آدمها عاشق ستاره ها ميشن . يادت باشه چشمك ستاره ها ، گريه ابرها رو از يادت نبره .



زندگش شهد گل است و زنبور زمان ميخوردش و آنچه ميماند عسل خاطره هاست .
نه نگاه مهتاب ، نه فراسوي افق ، نه ستاره ، نه ماه ، نه درخشندگي شمس زمين ، نه تمام دنيا . . . . . . . . . . . . . . . . . . . من فقط گرمي دستان تو را ميخواهم .
عرض كوچه رو آنقدر قدم زدم كه يادم رفت كدام طرف كوچه بن بست بود . حالا از هر سو كه بيايي ديگر فرقي نمي كند . . .
اگه شدم عاشق تو ، نذار كه بيتاب بمونم ، لالايي شبم تويي ، نذار كه بي خواب بمونم .
چه حقيرند مردماني كه نه جرات دوست داشتن دارند و نه اراده دوست نداشتن و نه لياقت دوست داشته شدن و متانت دوست نداشته شدن . . . اما با اين حال مدام شعر عاشقانه ميخوانند .

چه چاره کنم من زمانه بفهمد زبان مرا ؟ کجا بگريزم که غم نشناسد نشان مرا؟



پس از مرگم بيا زيبا نگارم بيا با جمع دوستان بر مزارم سرت خم کن ببوس سنگ مزارم که من در زيره خاک چشم انتظارم
يکي مي پرسد: “اندوه تو چيست؟ سبب ساز سکوت مبهمت کيست؟” برايش صادقانه مي نويسم: براي آنکه بايد باشد و نيست
عشق مثله پنير ميمونه، زيادش آدمو خنگ ميکنه، نرمالش فقط تا يک ساعت آدمو سير نگه ميداره، هيچ ... هم بدونه پنير نمرده .
يا درست حرف بزن
يا عاقلانه سکوت کن
هر کي دلتو شکست صداشو در نيار يه روز دلش مي شکنه صداش در مياد
کسي چه مي داند شايد، اين قدر همديگر را دوست نمي داشتيم اگر از دور به تماشاي روح هم نمي نشستيم . کسي چه مي داند اگر آسمان ما را جدا نمي کرد شايد، اين قدر به هم نزديک نبوديم
بر سنگ قبر من بنويسيد خسته بود اهل زمين نبود نمازش شكسته بود
خدايا!
گاهي که دلم از اين و آن و زمين و زمان مي گيره،
نگاهم را به سوي تو و آسمون مي گيرم،
و آنقدر با تو درد دل مي کنم،
تا کم کم چشم ايم با ابرهاي بهار مسابقه مي گذارند.
و پس از اون که قلبم سبک مي شه.
تو مي آيي و تمام فضايي دلم را پر مي کني.
آن وقت ديگر آرام مي شم.
و احساس مي کنم هيچ چيز نمي تونه مرا از پاي دربياره،
چون تو را در قلبم دارم.