نمي دانم چه حسي هست اين عاشقي؟
وقتي مي نشينم ، وقتي راه مي روم ، وقتي مي خوابم دوستت دارم
وقتي صدايي مي ايد دوستت دارم ، وقتي سکوت است دوستت دارم
چه مي کني با من که چنين راحت هميشگي شده اي ؟
هيچ چيز سخت تر از انتظار نيست ، آن هم انتظار لحظه اي که يک آشنا صدايت کند و به تو بفهماند که دوستت دارد اما هر چقدر که انتظار هم سخت باشد به آن لحظه زيبا مي ارزد ، پس انتظار مي کشم تا آن لحظه زيبا نصيبم شود .





توي زندگي بعضي چيز ها بزرگ ، بعضي چيز ها کوچک ، بعضي چيز ها ساده و بعضي چيز ها مهم هستند:
بزرگ مثل عشق
کوچک مثل غم
ساده مثل من
مهم مثل تو …
چرا رو نقاشي ها بي خودي سايه مي زني
اين همه حرف خوب داريم حرف گلايه مي زني
اگه منو دوست نداري اينو راحت بهم بگو
چرا با حرفات و نگات بهم کنايه مي زني
در سرزمين عاطفه هايم چون گل روئيدي و من باغباني آموختم اما کدام گل احساس باغبان را مي فهمد آيا هيچ گلي هست که باغبان را به اندازه ي يک قطره شبنم يا يک گلبرگ بشناسد و دوست بدارد ؟




چرا نوشتم در برگ تنهاييم براي تو نمي دانم … شايد که روزي بخوانند بي تو عشق مرد.
عاشق ان نيست که براي عشقش در سرما آتش روشن کند عاشق آن است که کتش را بدهد به عشقش و خودش سرما بخورد و 6 تا آمپول بزنه که ديگه از اين غلطا نکنه
من سبزترين واژه ملموس غروبم کاش در اين وسعت سبز يکنفر درد مرا مي فهميد
صداقت و مهربانيت را مي ستايم صداقت را از کلامت و مهربانيت را از نگاهت
يار دل آزار من وفا نشناسد….. وه که عجب نعمتي است يار وفادار





بي گناهي کم گناهي نيست در ديوان عشق.. يوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است
شمع اگر پروانه را سوزاند خير از خود نديد…آه عاشق زود گيرد دامن معشوق را
با آنکه انتقام از دشمن حرام نيست…در عفو لذتي است که در انتقام نيست
تا که از جانب معشوقه نباشد کششي..کوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد
فرياد مردمان همه از دست دشمن است….. فرياد من از دل نامهربان دوست








من رشته محبت خود از تو مي بُرم ….. باشد گره خورد به تو نزديکتر شوم
بدنامي حيات دو روزي نبود بيش…. آنهم با تو بگويم چه سان گذشت
يک روز صرف دل بستن دل شد به اين و آن….. روز دگر به کندن دل از اين و آن گذشت
در لحظات تصميم گيري است که سرنوشت ما شکل مي گيرد
خدايا به عالم تو راضي مباش…. کزين بيشتر من خدايا کنم





کسي که در آفتاب زحمت کشيده ، حق دارد در سايه استراحت کند
اگر هر روز راهت را عوض کني ، هرگز به مقصد نخواهي رسيد
در انديشه آنچه کرده اي مباش، در انديشه آنچه نکرده اي باش
درباره درخت بر اساس ميوه هايش قضاوت مي کنند نه بر اساس برگهايش
خداوند به هر پرنده اي دانه اي ميدهد، ولي آنرا داخل خانه اش نمي اندازد