-
مدیر بازنشسته
سراغ کلبه ي ما را کسي جز غم نمي گيرد ، خوشا روزي که غم هم گم کند ويرانه ي ما را
-
-
مدیر بازنشسته
درد حرف نيست نام ديگر من است ، من چگونه نام خويش را صدا کنم
-
-
مدیر بازنشسته
امروز با غرورت باز م مرا شکستي با ناز وقهر و کينه مهرم زدل گسستي
داني که بي تو هيچم اي ماه بي مروت باشد که بار ديگر قلب مرا شکستي
-
-
مدیر بازنشسته
دلم را شبي در حضورم شکستي نه آينه، حتي غرورم شکستي
ندادي به خلوتگاه عشق راهم پلي بود اگر در عبورم شکستي
-
-
مدیر بازنشسته
گفته بودي، از غرورم، از سکوتم، خسته اي من شکستم هر دو را
گفته بودم،از سکوتت،از غرورت خسته ام به خاموشي مغرورانه ات
شکستي تو مرا
-
-
مدیر بازنشسته
غرور من که زسختي به کوه ميمانست ، کمر به کشتن خود بست و خاک پاي تو شد
دلم که به همه بيگانه بود و يار نداشت ، چه ديد در تو که اينگونه آشناي تو شد ؟
-
-
مدیر بازنشسته
هيچ وقت مغرورنشو ، برگ ها وقتي مي ريزند که فکر مي کنند طلا شده اند
-
-
مدیر بازنشسته
دوستي شوخي سرد آدماست ، بازي شيرين گرگم به هواست
واسه کشتن غرورمن و تو ، دوستي توطئه ثانيه هاست
-
-
مدیر بازنشسته
کاش غرورم را که در پستوي سادگيم پنهان بود مي يافتي
اما تو اين سادگي را بهانه اي قرار دادي براي در هم شکستن غرورم
-
-
مدیر بازنشسته
دلم تنگه وقتي جاي ديگه اي ندارم از تو هرگز گله اي
ندارم به جز تو فکر ديگه اي آخه تو برام يه چيز ديگه اي
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن