هی فلانی..زندگی شاید همین باشد...یک فریب ساده و کوچکآن هم از دست عزیزی که تو دنیا را جز برای اوو جز با او نمی خواهیمن گمانم زندگی باید همین باشد
هی فلانی..زندگی شاید همین باشد...یک فریب ساده و کوچکآن هم از دست عزیزی که تو دنیا را جز برای اوو جز با او نمی خواهیمن گمانم زندگی باید همین باشد
رنج میکشم...دلهره دارمگویند هیچ عشقی به سان عشقاول نیست لعنت بر من که عشق اولینمبرایم این چنین بودناگوار...ناخوشایندسرشار از دروغ و نامردی و خیانتخدا به خیر کند بعد از این را
به من تکیه کن مردمن زنممن گاهی میتوانم تمام حسی راکه از دوست داشتنت دارمدستی مهربان شومتا چهره ی غمگینتراعاشقانه نوازش کنممن گاهی عاشقانه ای صمیمیخنده ای گرمظرافتی بی پروا ووسوسه ای شیرین میشومتا گرد وغبار ناامیدی این روزگار سیاه رااز ذهن خسته ات پاک کنمآرامشی ماندنی در وجودتخنده ای محو روی لبانتبه من تکیه کن مرد منمن زنممن از آخرین بازماندگان عشقم
هیچ وقت نگو رسیدم ته خطاگر هم احساس کردی رسیدی ته خطبه یاد بیار که معلم کلاس اولت گفتنقطه سر خط
دارم فکر میکنمچقدر خوب میشد نزدیک صورتم نفس میکشیدیمیدانی؟من رک تر از آنمکه نبوسمت
اگــــه میخــوای حـالِ کســــی رو بفَهمـــی!ازَش نپـــــُرس...دروغ میگــــــه...فقطــــ هدفونشــــو بردار ببیــــن چی گـــــــــــوش میــده
بی شک آغوش تواز عجایب دنیاستواردش که می شوم زمان بی معنا می شودهیچ بعدی نداردبی آنکه نفس بکشم ،روحم تازه می شود …
کسی بیخبر آمد مرا دست خودم دادکسی مثل خودم غمکسی مثل خودم شادکسی مثل پرستو در اندیشه ی پروازکسی بسته و آزاداثیر قفسی بازکسی خنده کسی غمکسی شادی و ماتمکسی ساده کسی صافکسی در هم و برهمکسی پر زترانهکسی مثل خودم لالکسی سرخ و رسیدهکسی سبز و کسی کالکسی مثل تو ای دوستمرا یک شبه رویاندکسی مرثیه آوردبرای دل من خواندمن از خواب پریدمشدم یک غزل زردو یک شاعر غمگینمرا زمزمه
خواب هایم بوی تن تو را می دهدنکند…آن دورتر ها…نیمه شب…در آغوشم میگیری…!
لیلی من شنیدم یا علی گفت
به مجنون چون رسیدم یا علی گفت
مگر این وادی دارالجنون است
که هر دیوانه دیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز میکرد
به گوش غنچه دیدم یا علی گفت
چمن با ریزش باران رحمت
دعایی کرد و او هم یا علی گفت
خمیر خاک آدم را سرشتند
چو برمیخواست آدم یا علی گفت
مسیحا گر دم از اعجاز میزد
ز بس بیچاره مریم یا علی گفت
به فرقش کی اثر می کرد شمشیر
یقینم ابن ملجم یا علی گفت
مگر خیبر ز جایش کنده می شد
یقین آنجا علی هم یا علی گفت
دلا باید که هردم یا علی گفت
نه هر دم بل دمادم یا علی گفت
به صدق دل همیشه یاد او کرد
به هرپیچ و به هر خم یا علی گفت
دمی که روح در آدم دمیدند
زجا برخاست آدم یا علی گفت
چونوح از موج طوفان ایمنی خواست
توکل کرد و هردم یاعلی گفت
عصا در دست موسی اژدها شد
کلیم آنجا مسلم یا علی گفت
نمی شد زنده جان مرده , هرگز
یقینا" عیسی بن مریم یا علی گفت
رسول اله شنید از پرده غیب
ندایی آمد, آن هم یا علی گفت
نزول وحی چون فرمود سبحان
ملک در اولین دم یا علی گفت
علی در کعبه بر دوش پیمبر
قدم بنهاد اول یا علی گفت
به فرقش کی اثر می کرد شمشیر
گمانم ابن ملجم هم یا علی گفت؟؟